شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۱۵:۵۵
«گوش‌قرمز» به ذهن خواننده احترام می‌گذارد

اولین موضوعی که بعد از خواندن داستان‌های مجموعه «گوش‌قرمز» نظر را جلب می‌کند، احترام به ذهن خواننده است.

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - وحید محمدی پای‌اندر، نویسنده و مدیر تولید نشر سپند مینو: پاییز ۱۴۰۱ در جنگل های گیلان بود که نویسنده «گوش‌قرمز» تعدادی از داستان‌هایش را برایم خواند و همان موقع گفت که قصد دارد داستان هایش را چاپ کند. یک سال بعد از آخرین دیدار ما مجموعه داستان شهاب فرج‌اللهی با نام «گوش قرمز» توسط نشر روزگار روانه بازار کتاب شد.

اولین موضوعی که بعد از خواندن داستان‌های این مجموعه نظرم را جلب کرد، احترام به ذهن خواننده بود. در تمام داستان‌ها، راوی زبانی ساده و بی‌تکلف دارد و همین امر باعث می‌شود که ذهن خواننده متمرکز و جذب داستان شود. مخاطبانی که دستی بر نوشتن دارند می‌دانند که دستیابی به چنین زبانی چقدر سخت است. همین المان در کتاب باعث جذب مخاطب عام و خاص می‌شود.

با توجه به شناخت ۱۲ ساله‌ای که از نویسنده دارم این سادگی زبان حاصل سال‌ها مطالعه، بازنویسی چندباره داستان‌ها و شرکت در کارگاه داستان‌نویسی و تمرین‌های نوشتاری است. به جرأت می‌توان گفت که نویسنده کتاب بر روی تک‌تک جملات داستان‌های این مجموعه فکر کرده است.

عنصر باورپذیری نکته مهم دیگری است که باید به آن اشاره کنم. راوی در داستان «گوش قرمز» -که نام کتاب هم از آن گرفته شده است-یک لاک پشت است. در این داستان مخاطب به‌راحتی می‌تواند باور کند که یک لاک پشت حرف می‌زند و مشاهدات خود را درباره یک خانواده آشفته روایت می‌کند. علاوه بر آن انتخاب یک لاک‌پشت به عنوان راوی به دور از کلیشه بود.

انتخاب نام همین داستان هم انتخاب هوشمندانه‌ای بود. «گوش قرمز» جدا از آنکه نام گونه‌ای از لاک پشت است که از آن به عنوان حیوان خانگی نگهداری می‌شود-اشاره به این دارد که این لاک پشت تنها گوش شنوای آن خانواده است.

مسئله بعدی که باید به آن اشاره کنم این است که داستان‌های این مجموعه موضوعاتی بدیع و شگفت دارند. شخصیت‌های مجموعه در برابر وقایعی- که گاهی عجیب هم هستند- دچار چالش می‌شوند. در بعضی از موارد آن اتفاق یا مشکل حل می‌شود اما همچنان چالش شخصیت‌ها به قوت خودش باقی است. برای مثال در داستان دوم که نام آن «کابوس‌های نیلوفرانه» است راوی داستان، پسری است که برای سربازی به چابهار اعزام می‌شود اما برای انتقالی به تهران دست به اقدامی عجیب می‌زند و همین موضوع باعث ایجاد مشکلاتی برای راوی می‌شود که شب‌ها کابوس آن اتفاق را می‌بیند.

هر شهری علاوه بر موقعیت جفرافیایی، دارای بسترهای اجتماعی و تاریخی و فرهنگی بسیار مهم است که می‌تواند محل وقوع حوادث کلیدی در یک داستان باشد. شهر تهران در بسیاری از داستان‌های این مجموعه مثل «زن‌ها هیچ وقت اشتباه نمی‌کنند»، «سه دقیقه و پنجاه و شش ثانیه»، «همت تقاطع مدرس»، «مثل رقصیدن بدون آهنگ» و حتی داستان «تایتانیک» نقش بسیار پررنگی را ایفا می‌کند.

نویسنده در این داستان‌ها تکلیف خواننده را با فضای شهری که داستان در آن روایت می‌شود، مشخص می‌کند. به عنوان مثال اگر در همه این داستان‌ها شهر تهران و المان‌هایش را حذف کنیم داستان آسیب می‌بیند. بر همین اساس باید بگویم این داستان‌ها، شهری هستند.

توجه به جزئیات، دیگر المان مشترک داستان‌های این مجموعه است. به غیر از داستان اول که پیش‌تر اشاره شد و داستان‌های «مثل رقصیدن بدون آهنگ» و «تایتانیک» که راوی سوم شخص دارند در سایر داستان‌ها راوی مرد است اما جدا از بحث جنسیت، شخصیت‌های داستان‌ها همه آدم‌های معمولی هستند و جزییات زندگی آنها به‌خوبی روایت شده است. در هیچکدام از داستان‌ها، قهرمان -در اینجا به معنای اسطوره -وجود ندارد.

موضوع دیگری که در اغلب داستان‌ها به چشم می‌خورد، خیانت است ولی جنس خیانتی که در داستان «ستون پنجم» -با آن پایان غافلگیرکننده‌اش- اتفاق می‌افتد با بقیه داستان‌ها متفاوت است.

در داستان «ستون پنجم» ما با مفهوم خیانت به وطن آن هم در زمان جنگ روبه‌رو هستیم. تنهایی و ترس از آن، کابوس و زخم‌هایی که روابط نادرست بر روح شخصیت‌های این داستان‌ها بر جای می‌گذارد در تعدادی از این داستان‌ها به چشم می‌خورد. برای مثال در داستان «تایتانیک» نویسنده به‌خوبی توانسته است تنهایی یک پیرمرد را به تصویر بکشد.

در پایان باید اشاره کنم که امید دارم این مجموعه با استقبال خوب منتقدان، کارشناسان ادبی و مخاطبان روبه‌رو بشود و منتظر کتاب‌های بعدی شهاب فرج‌اللهی هستم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها