جمعه ۱۰ فروردین ۱۳۹۷ - ۱۷:۱۰
پیشنهادهای نوروزی ابوذر قاسمیان

ابوذر قاسمیان داستان نویس و منتقد ادبی برای معالعه در روزهای باقی مانده نوروز چند اثر داستانی پیشنهاد داده است.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)_ابوذر قاسمیان: برای ادامه‌ تعطیلات نوروزی رمان «تب نوبه»  نوشته محسن شریف را پیشنهاد می‌دهم  که زبان‌آوری و فضاسازی منحصربه‌فردی دارد. هرچند ممکن است خواندنش اینقدر غرقتان کند که تا آخر فروردین درگیرش باشید‌ و هی هر از گاهی مزمزه‌اش کنید.

کتاب بعدی «دست‌مایه‌ها» است به ترجمه‌ مرضیه ستوده که در آن داستان‌هایی از چند نویسنده‌ی آمریکایی را گرد آورده. داستان‌هایی که در طول سال‌های متمادی و به تدریج ترجمه شده. البته گویا داستان‌های بیشتری داشته، اما تنها تعدادی از آن‌ها مجوز چاپ را گرفته‌اند و حجم کتاب به نصف رسیده.
ترجمه‌های ستوده در دهه‌ی هشتاد در محیط‌های مجازی دست به دست می‌شد و اگرچه این کتاب چندان دیده نشد، اما ترجمه‌ داستانی را اینجا می‌توانیم مثال بزنیم. به معنای واقعی بازآفرینی شده و زبان هر نویسنده‌ای را در آورده و از پس لحن‌ها برآمده، طوری که بعد از آن به جرئت می‌توانیم بگوییم خیلی از ترجمه‌هایی که می‌خوانیم تنها ترجمه‌ا‌ی علمی است و معنامحور؛ و نه ادبی. 

 از بین رمان‌های ایرانی امسال هم  «جمجمه‌ جوان» از لاله زارع را پیشنهاد می‌دهم که به نظرم با تمام مؤافقان و مخالفان ژانر، اتفاقی است در ادبیات ژانریِ ما، و اثری به این چارچوب‌مندی نداشته‌ایم در ژانر جنایی. با نویسنده‌ای طرف‌ایم که جنایی‌نویس است و نمی‌خواهد سنگی در تاریکی بیندازد و در این گونه هم طبع‌آزمایی کند و برود جای دیگر. تمام هم و غم ادبی‌اش نوشتن این نوع داستان است. حتی در داستان‌های فراژانری‌اش هم این بن‌مایه را می‌بینیم.



از بین مجموعه داستان‌های جدید هم، خواندن مجموعه داستان میترا معینی لذت‌بخش است. نُه داستان دارد و هفتاد صفحه و آنقدر خوش‌خوان هست که چندساعته خوانده شود. در شناسنامه‌ی کتاب چاپ ۹۷ خورده و هنوز به طور رسمی پخش نشده اما در نمایشگاه اهواز رونمایی شده است و اثری رو به جلو برای نویسنده‌اش است. «آقای چنار با من ازدواج می‌کنی» برخلاف عنوان بامزه و بست‌سلرگونه‌اش، اثری جدی است. ‌در هر داستانش یک صحنه‌ بکر یا اتفاقی تأثیرگذار دارد که از گذشته آمده و می‌تواند برای دقایقی خواننده را آچمز کند. نام بعضی از داستان‌ها هم از همین اتفاقات خاص گرفته شده. از خرف‌خانه گرفته تا وداع شیر و دوست‌بندان. 



اما برگردیم به کتاب اول که در حال خواندنش هستم و حتماً به محضی که تمامش کردم، درباره‌اش می‌نویسم. ولی نمی‌دانم چرا نویسنده‌ای در این سطح، اینقدر کم دیده شده. رمان «تب نوبه» از محسن شریف را می‌گویم که یکی دوسال پیش از میان ما رفت. اصلاً ما این‌طور زبان و این‌چنین تصاویر ویژه‌ای را در کل تاریخ ادبیات‌مان هم نداشته‌ایم. یا یکی مثل علیمراد فدایی‌نیا، سال‌هاست به تنهایی در هتلی در آمریکا زندگی می‌کند و می‌نویسد و به پرنده‌ها دانه میدهد و سیر و سلوک زندگی‌اش هم مثل کتاب‌هایش ویژه است.
 

 واقعاً حسرت می‌خورم و بالاتر، نااُمید می‌شوم که همیشه در این هیاهوها کتاب‌های ناب نویسندگانی چون محسن شریف که می‌توانسته ادبیات را زیر و رو کند مغفول مانده و کم هم نیستند نویسندگانی از این دست: بسیاری از نویسندگان مکتب جنوب که جوانمرگ شدند اما داستان‌هایی یگانه نوشتند و در گمنامی یا مردند یا گم شدند! نویسندگانی که بعدها، بعدِ مرگ یا بعدِ انزواشان هم اگر که کشف شده‌اند تنها عده‌ای قلیل از آن‌ها یاد کردند و حتی بین نخبه‌ها هم ناشناخته ماندند. و انگار حالا این طنز تاریخ شده که باید با پوزخندی بگوییم: تنها سروصداست که می‌ماند.

 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها