یکشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۷ - ۱۲:۰۳
ادبیات داستانی جنگ و مسئله انسان ‌

مهدی سعیدی؛ عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم‌انسانی و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی معتقد است که ادبیات جنگ در ایران مانند دیگر کشور‌ها مسير دگرديسی به سمت داستان‌های انسان محور را طی کرده است و دلیل اصلی شکل‌گیری این دگر دیسی روایت تجربیات سربازان بعد از پایان جنگ است.

خبرگزاری کتاب ایران‌(ایبنا) مهدی سعیدی ـ عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم‌انسانی و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی و نویسنده: در  ادبیات داستانی جنگ، از حیث مضمونی رويكردهای متفاوتی وجود دارد. اين رويکردها، در نوع نگاه نويسنده به ‌موضوع جنگ، درونمايه و چگونگی بيان آن، نوع شخصيت‌پردازی و پيوند آن با درونمايه تفاوت دارند. در این میان، می‌توان به  چهار رویکرد ارزش‌محور، جامعه‌مجور، انتقادمحور و انسان‌محور قائل شد.

موضوع این یادداشت، «رویکرد انسان محور» است. اين رويكرد به ‌انسانِ در جنگ و انسانِ برآمده از آن می‌‌پردازد و عمدتاً در سال‌های پس از جنگ در ادبیات داستانی گسترش می‌یابد. این نگاه متفاوت به جنگ، خاصِ ايران و جنگ تحميلی نيست.

ادبيات جنگ در دنيا نيز  مسير دگرديسی به سمت داستان‌های انسان محور را طی کرده است. تا پيش از جنگ جهانی اول، در آثاری که درباره جنگ نوشته می‌شد، توجه به ‌ابعاد حماسي و قهرمانان جنگ در اولويت قرار داشت.

در اين آثار، قهرمان داستان نه می‌‌ترسيد و نه دچار ترديد می‌‌شد؛ امّا بعد از جنگ، نگاه نسبی به ‌آن، ادبی و انسانی شد.

يکي از علل اين تغيير و دگرديسی اين بود که پس از جنگ، خاطراتی از سربازان و شرکت‌کنندگان در جنگ منتشر شد که نويسنده صادقانه از آنچه بر او و همرزمانش رفته، حکایت و روايت می‌‌کرد.

در اين خاطرات نويسنده اعتراف می‌کرد که در مواردی به ‌شدت ترسيده يا جرئت جلو رفتن نداشته است يا اينکه گاهی ارزش‌های انسانی او را وادار به ‌ترديد در جنگ‌ کرده است. در ايران نيز پس از جنگ تحميلی، انبوه خاطرات جنگ منتشر شد که مملو از بن‌مايه‌های داستانی و روايی بود.

مفهوم جنگ در بسياری از داستان‌هايی كه پس از جنگ نوشته ‌شد و به ‌خصوص در نوشته‌های نويسندگانی كه سال‌هايی را در جنگ گذرانده و نويسندگی را از نوشتن داستان‌های جنگی آغاز كرده‌ بودند،

دگرديسی بنيانی‌ای را پشت سر گذاشت. جنگ در اين داستان‌ها به‌ جای آنكه نبرد خير و شر باشد، يا مرثيه‌ای بر همه چيزهای رفته است يا سرنوشت يكسانی كه از هر دو سوی نبرد قربانی می‌گيرد.

در اين آثار جنگ از روايت‌های کليشه‌ای به ‌در می‌آيد و به ‌سمت معناهای مدرن و نو حرکت می‌کند. پرهيز از نوشتن در مسيرهای قراردادی و خونسردی در روايت جنگ و به ‌خشونت و مرگ، وضوح بيشتر بخشيدن از ويژگی‌های بارز اين رويكرد است.

در اين آثار, سخن از فضاها و ماجراهايی به ‌ميان می‌آید که پيش از اين تابو بوده ‌است. اين تابوها شامل ترس، خشونت، ترديد و از همه مهم‌تر تنهايی انسان است و سربازان و بازماندگان از جنگ را در موقعيتی روان‌شناختی قرار می‌‌دهد که در آن، جايی برای تکرار کليشه‌های رايج و رؤياپردازی و آرمان‌خواهی و ايدئولوژی نيست.

از مضامين عمده اين رويكرد اعتراض به ‌سرنوشت انسان‌های شرکت‌کننده در جنگ است. از اين رو گاهی از عنوان ادبيات اعتراض یا ادبیات ضد جنگ، هم برای نامیدن اين رويکرد استفاده کرده‌اند.

در داستان‌های اين رويکرد، پرسش‌هايی بيان می‌شود و خواننده، اندوه مصائب و مصيبت‌هايی را می‌بيند و تجربه می‌کند که در داستانی‌های ديگر خبری از آن‌ها نبود. گویی ادبيات با قدرت جادويی کلمات و زبانش به بازيابی، بازنمايی و تکريم انسانيت و نمايش فضيلت‌ها و رذيلت‌های زندگی دست می‌زند.

دغدغه و ترس از مرگ در اين داستان‌ها عادی جلوه داده می‌شود و مرگ که بخشی از زندگی است، در زمينه واقعيت عام و گسترده جنگ قرار‌ می‌‌گيرد و ابعادِ حقيقی وسيع‌تری می‌‌يابد. در برخي از داستان‌های اين رويکرد، کابوس مرگ سبب ‌می‌‌شود، مرگ، نارسيده، زندگی از ميان برود. چنان‌که داستان بلند فال ‌خون از داوود غفارزادگان روايتی از جنگ و درگيری و مسائل پيرامون آن نيست؛ امّا موقعيت انسانِ در حالِ جنگ و شرح رويارويی او با مرگ، مسئله اصلی داستان است.

نويسنده اين رويكرد، به ‌مضامين پيچيده‌ای از ژرف‌ ساخت شخصيت انسان می‌‌‌پردازد. وجوهی مانند ترس و فرار از مرگ و همچنين ترديد از آن جمله است. نويسنده اين رويكرد به ‌اين نکته رسيده که در داستان، همه چيز‌ بايد آن‌قدر زمینی و قابل دسترس و تجربه باشد تا ذهن خلاق يک نويسنده اجازه درگيری با مفاهيم را بيابد. به‌طور مثال احمد دهقان در مجموعه داستان «من قاتل پسرتان هستم» نشان می‌دهد که اعتقاد دارد شهيدان جنگ‌ به ‌آسمان‌ها‌ رفته‌اند، امّا روي‌ همين زمين خاکي جنگيده‌اند.

دهقان می‌‌خواهد بخش خاکی جنگ را نشان دهد تا بخش آسمانی باورپذيرتر باشد. در داستان‌های احمد غلامی نيز نگاهِ متفاوت به جنگ و توجه به نکات ظريف در روابط انسان‌ها ديده می‌شود.

در داستان‌های مجموعه «تو ‌می‌گی من اونو کشتم» قالب گفت‌وگو بار بيان مضامين داستان را بر دوش دارد و راوي (نويسنده) بدون دخالت، خواسته‌هايش را از زبان شخصيت‌ها بيان می‌کند و خود با خونسردی تمام به‌ شخصيت‌ها و اتفاقات پيرامون آن‌ها بي‌تفاوت است.

رمان «در شعله‌هاي آب»، از مرتضی مردی‌ها سويه‌ای عرفانی، شاعرانه و عاشقانه دارد، امّا گاه با بياني فلسفی نشان می‌دهد که چه ترديدی درباره معنويت، جنگ و مصلحت آن و نيز منطقي بودن تاکتيک‌های جنگی وجود دارد.

مجيد قيصری در «باغ تلو» بدون اينکه بخواهد دچار ايدئولوژی‌های متفاوت و مسلط يا نامسلط زمانه شود، شرح و روايتی خونسرد از چگونگی تغيير انسان را که جنگ مسببش بوده، عرضه می‌کند.

حسين مرتضائيان آبکنار هم در رمان «عقرب...» به رابطه و نسبت انسان و جنگ می‌پردازد. رمان عقرب... در ادبيات داستانی جنگ اثری نامتعارف است. آن‌قدر در نوع نگاه به جنگ ويژه است که نمونه يا پيش‌نمونه‌ای برای آن نمی‌توان يافت.

تصويرسازی‌های‌ وهمناک و نمايش هولناک و تروماتيکی از جنگ دارد و در فضايی ميانِ وهم و کابوس و واقعيت، اثر جنگ را بر ذهن و روان آدمی بيان می‌کند و خشونت و رنج او را در عريان‌ترين شکل ممکن نشان می‌دهد و به گونه‌ای اثرگذار تصويرهايی را از چهره‌ نامطلوبِ جنگ به نمايش می‌گذارد و هزيمت آدمی را از جنگ روايت می‌کند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها