تنانگی با نگاه زیباییشناسانه به هستی ما را با بدنی مواجه میکند که در چارچوب مفاهیم تجریدی و تجربی قابل تعریف نیست اما هنرمند میتواند در رابطهای کنشگر میان خود و جهان پیرامونش به آن دست پیدا کند، بنابراین پدیدارشناسی، آن هم از نوع پدیدارشناسی ادراکی که موریس مرلوپونتی واضع آن است، بهترین رویکرد برای خوانش این مجموعه شعر است.
آناهیتا رضایی پزشک است و به همین دلیل بدن را بسیار خوب میشناسد و از دریچه همین شناسایی در پی یافتن چیستی خود و جهان اطرافش برآمده است.او میداند بدن انسان مرکز جهان اوست، نه به عنوان کانون یک چشمانداز مرکزی، بلکه میتواند پایگاهی برای ادراک هستی،حافظه و تخیل او باشد و همانطور که نیچه گفته است: «هستی و جهان همواره چون پدیده های زیباشناختی خود را توجیه میکنند.»
در شعرهای این مجموعه، رابطه بدن انسان با جهان، شبیه رابطه قلب با پیکر زنده است. این بدن انسان است که جهان پدیدار را زنده نگهداشته است و آن را تعریف میکند.بنابراین قطع عضو معلق در سطل آب، استخوان شکسته لگن از سه جا (شعر آگراندیسمان)، کمرگاهی که در لولههای باریک چکه میکند یا انگشتان آغشته به مایع نخاع (شعر مجلس عوام)، پارههایی از بدن انسان هستند که همه چیز را میشناسند و به یاد میآورند.
در شعرهای این مجموعه، با یک «تن متفکر»مواجه هستیم که در جستوجوی کشف واقعیت اشیاء و مفاهیم و در واقع در پی کشف خویش است. تلاش این «تن متفکر» در مسیر کشف پدیده ها و ارتباط با جهان اطراف در شعرهای مختلف با تامل، حرکت، کشف و گاهی ناامیدی از توان بازشناسی جهان اطراف است، بیمار، مرگ، معشوق یا بوی طناب دور سردر میدان اعدام وتایرهای سابیده بریجستون همگی به موضوعاتی برای کشف بدل شدهاند.
تمام دیروز/ گردش انتقالی زمین قفل کرده بود/ هرچه شطحیات روزبهان بقلی خواندم/نشد وا نشد/ و تو از ارتباط بینالاجزایی ارگانهای داخلی/ تنها به یک فراموشی ساده قناعت کردی
(شعر نشانده، صفحه 16)
از نظر مرلوپونتی ادراک، پدیداری سوبژکتیو و درونی نیست بلکه حالتی از وجود ما درجهان است. به عقیدهی او برای ایستادن پیش روی جهان باید در درون جهان بود.شاعری که میداند انسان ذاتا موجودی بدنمند است و از طریق آن به ادراک میرسد، میتواند میان «بدن زیسته» و «بدن مادی» تمایز قایل شود. بدنی که در شعرهای این کتاب آمده است صرفا بدن مادی مورد مطالعه علم پزشکی نیست.
دستم روی کتف مریض قبلی فید شده بود/تماس با تو،مثل جا افتادن یک کتف از جادرآمده لذت داشت/تماس باحرارت تو از فاصلههای دور/ خیلی دور/ دورتر تا کردستان شیرکو/تا کردستانهای عراق/تا بلوچهای پابه احرام
(شعرمجلس عوام، صفحه 18)
بنابراین او دامنه تاثیرگذاری بدن را به حوزههای اجتماعی و فرهنگی نیز گسترش میدهد.با این نگاه، تن که شکلی چندجانبه از بدن است و دیگر نه ماده است و نه روح، به دوبخش تقسیم میشود: تن جهان و تن بدن.تن در شعرهای این کتاب به آگاهی میرسد و دادوستدی پیوسته میان بدن و جهان پیرامونش ایجاد میکند.
واقعیت برآمده از این مجموعه، واقعیت وجودی انسان است زیرا انسان با همه ابعاد و امکاناتش وسیلهای است که چیزها با آن آشکار میشوند. سوبژکتیویته انسانی موضوعی است که تخیل، فضاسازی، فرم و ساختار شعرها را ایجادکرده است و همه را حول محور تن جهان به گردش درآورده است.
آناهیتا رضایی شعرهای بیمهی SOS و شرحهخانی در ابوغریب را با تجربه زبانی متفاوتی نوشته است که در نگاه اول با بقیه شعرهای این مجموعه همخوانی ندارند اما میشود از این ناهمگونی به دلیل مواجهه شاعر با جهان و تلاش برای کشف آن گذر کرد. به قول ریچارد رورتی : "واقعا اگر فهم بدن آسانتر بود، هیچکس به این فکر نمیافتاد که ما ذهنی هم داریم.
ببخشید من دکترم/ با دستهای آغشته به جیب/ با ناتوانی این دستکشهای سیمانی/ که مرگ دور میزند آن را،خیلی از اوقات فراغت/ به رغم سادگی
(شعر برمیگردیم گل نسرین بچینیم، صفحه 34)
منابع:
- پالاسما، یوهان:1394، چشمان پوست، ترجمه علیرضا فخرکننده، نشر چشمه
کارمن، تیلور: 1390، مرلوپونتی، ترجمه مسعود علیا، نشر ققنوس
احمدی، بابک: 1390، هایدگر و پرسش بنیادین، نشر مرکز
رضایی، آناهیتا: 1396، حق تیر به سگهای خانگی، نشر حکمت کلمه
نظرات