به رغم بیسوادی گسترده در افغانستان، صنعت چاپ و نشر در آن رو به شکوفایی است و کابل که در سال ۲۰۰۱ تنها دو ناشر داشت، حالا ۲۲ ناشر دارد.
جمشید هاشمی که یک کتابخانه اینترنتی راه انداخته و از بنیانگذاران باشگاه کتابخوانی افغانستان است، میگوید: «فکر میکنم در هر محیطی و به ویژه در مناطق درگیر جنگ، کتاب خواندن وقفهای در زندگی روزمره ایجاد میکند و خواننده را از محیط اطراف جدا میکند. این در همه جا موثر است، اما در جایی مثل افغانستان میتواند وسیلهای برای بقای عاطفی باشد.»
جای تعجب نیست که ناشران کتاب در افغانستان روی این موضوع سرمایهگذاری کردهاند. چیزی که بیشتر قابل توجه است، این است که بخش عمده توسعه اجتماعی-اقتصادی افغانستان بدون کمک مستقیم خارجیها و یا مشاوران خارجی در حال روی دادن است.
کابل، پایتخت افغانستان با نرخ رشد جمعیت بیش از پنج میلیون، در حال حاضر ۲۲ ناشر دارد که اکثرا با ماشین چاپ خودشان و در چاپخانههای محلی کتاب منتشر میکنند. ناشران دیگری نیز در سرتاسر ۳۴ استان این کشور و حتا در مناطق جنگزده مانند هلمند و قندهار فعالیت میکنند. گفتنی است که در سال ۲۰۰۱ کابل تنها دو ناشر و یک کتابفروشی مستقل داشت.
در سال گذشته بسیاری از ناشران، مراکز توزیع خود را در سرتاسر کشور توسعه دادند، کتابفروشی خودشان را باز کردند و یا به کتابفروشیهای مستقل کمک کردند.
دولت جدید افغانستان با وظیفه عظیم بازسازی نظام آموزشی روبهرو شده، که تحت تاثیر دههها جنگ داخلی بوده است. طالبان مدارس را به مدت پنج سال تعطیل کرده و کتابهایی که به زبانهای خارجی نوشته شده بودند را نابود کرده بود. از این رو افغانستان به میلیونها کتاب درسی جدید نیاز دارد. در ابتدا قرار بود پاکستان کتابهای درسی مورد نیاز این کشور را چاپ کند اما با خراب شدن روابط دو کشور، دولت افغانستان این وظیفه را به چند ناشر مهم داخلی واگذار کرد.
سیستم تحصیلی
از سوی خارجی ها طراحی و حمایت میشود. به همین خاطر کسب و کار کتب درسی، صنعت نشر کتاب را به راه انداخت. چون میلیونها کتاب درسی باید در زمان کوتاهی چاپ میشدند، آزم و چند شرکت دیگر روی ماشینهای چاپ خودشان سرمایهگذاری کردند که با به پایان رسیدن فصل انتشار مدارس به کل بیکار میشدند. بعد ناشران جدید شروع کردند به ترجمه آثار انگلیسی به دو زبان اصلی کشور: دری و پشتو.
اولین کتابهای منتشر شده محلی، کتابهای غیرداستانی نویسندگان غربی درباره افغانستان بودند که فروش خیلی خوبی داشتند. کتابهایی نظیر «جنگ روح: تاریخ رازآلود سیای افغانستان و بن لادن» نوشته استیو کول و «فرستاده: از کابل تا کاخ سفید، سفر من از میان یک دنیای آشفته» نوشته زالم خلیلزاد در افغانستان از پرفروش ترینها بودند.
از آنجایی که ویرایش یک کتاب به زبان اصلیاش میتواند بسیار سریعتر از ترجمه آن باشد، ناشران بزرگتر برای اولین بار در طول سالیان، راهاندازی آثار اصلی را شروع کردهاند. حتی اکسوس نسخه افغانی آمازون را راه انداخته و کتابها را از طریق صفحه فیسبوکش میفروشد و همان روز با پیک آنها را برای خریداران در کابل میفرستد.
اما کتابهای پرفروش ناشران، اکثرا خودآموزند؛ به ویژه در ژانر چگونه پولدار شویم. ترجمه «زنانی که کار میکنند» نوشته ایوانکا ترامپ، خصوصا در میان خوانندگان زن بسیار محبوب است.
تکثیر غیرمجاز در اینجا شایع است. ناشران نگراناند: «بسیاری از کتابها را ما هزار نسخه میفروشیم و سارقان نشر همان کتاب را با قیمتی پایینتر، چهار هزار نسخه میفروشند. دولت باید اقدام جدیتری در این مورد انجام دهد.»
آقای آزم با فهمیدن این نکته که «فرستاده»، کتاب خاطرات آقای خلیلزاد، که سفیر افغانی-امریکایی امریکا در افغانستان و عراق بود، پرفروش خواهد بود، هرچه سریعتر برای حق نشر دری و پشتوی آن اقدام کرده است. او مصمم است که کتابی با کیفیت بالاتر و افزایش قیمت ناچیز عرضه کند و پیش از سارقان نشر بازار را به دست گیرد. اما او میگوید انتشارات اکسوس نسخه پشتوی آن را اول بیرون داده، بدون آنکه حق کپیرایت داشته باشد و در سه روز توانسته هزار نسخه از آن بفروشد.
نظر شما