دوست باهوش من جلد اول از چهارگانه سری ناپل نوشته این نویسنده است. سودابه قیصری در گفتوگو با خبرنگار ایبنا خبر از تصمیم خود برای ترجمه جلدهای بعدی این مجموعه رمان داد.
قیصری همچنین گفت: شخصیت نویسنده جذابیت کتاب هایش را دو چندان می کند. نویسندهای که به رغم پرفروش بودن کتابهایش در سراسر دنیا حاضر نیست, عیان شود و معتقد است کارش را با نوشتن تمام کرده و خودش و ظاهرش نباید تاثیری بر نظر خواننده داشته باشند. خود داستان راهش را پیدا می کند.
این مترجم ادامه داد: مجموعه داستانهای ناپل از طریق روایت زندگی دو دوست, تمامی حوادث و اتفاقات سیاسی, اجتماعی و اقتصادی ایتالیا طی شصت سال را به خواننده عرضه میکند. و چهره ایتالیا و فرهنگ ایتالیایی بویژه ناپل را در دوران رویداد داستان معرفی میکند.
از رمان «دوست باهوش من» نمایشی در تاتر رز انگلستان روی صحنه رفته است و سریالی هم بر اساس آن در حال ساخت است که قرار است 2018 پخش آن شروع شود. این سریال را HBO میسازد.
نمایی از تئاتری که بر اساس رمان «دوست باهوش من» روی صحنه رفته است
فرانته در رمان مسحورکننده «دوست باهوش من»، دوستیای را تصویر میکند که عمری به داراز میکشد. از طریق زندگی این دو دوست، نویسنده با چیرهدستی داستان تغییر تدریجی محله و شهر و کشور را نیز روایت میکند.
فرانته با تصویر صادقانه خشونت، عشق و اعتماد جاری در زندگی ثابت میکند از مهمترین داستاننویس معاصر ایتالیاست.
لسآنجلس تایمز در وصف این رمان مینویسد: گیرا، غریزی و بیواسطه... آزمون جذاب قدرت...
جومپا لاهیری نیز آن را چنین توصیف میکند:شاهکاری بیچون و چرا... با دست گرفتنش نمیخواستم هیچکاری انجام دهم بجز دنبالکردن زندگی لیلا و لنو.
مینا پروتکتور نیز در وصف این نویسنده پرطرفدار ایتالیایی مینویسد: فرانته شبیه دیگر نویسندگان نیست، نه به خاطر اینکه نوآور است، بلکه به این دلیل که نگران حرف دیگران نیست و بهطرزی وحشتناک و به جد صادق است.
بخش ادبی تایمز با هیجان درباره این رمان نوشته است: عالی. کشف دوستی پرچالش و آتشین بین لیلا و النا...
جیمز وود نیز در نیویورکر مینویسد: رمانهای فرانته بسیار شخصیاند و زنجیرهای از اعترافات بیپرده را در برابر چشمان خواننده قرار میدهند.
برای آشنایی با سبک و سیاق فرانته بخشی از متن رمان «دوست با هوش من» را بخوانید:
در آن دوره، احساس قویبودن میکردم. در مدرسه بهنحو احسن رفتار کردم، به خانم اولیویرو در مورد موفقیتهام گزارش دادم و او هم تحسینم کرد.
جینو را میدیدم و هر روز با هم به قنادی سولارا میرفتیم: او شیرینی میخرید، باهم میخوردیم و به خانه میرفتیم.
گاهی این حس را داشتم که لیلا به من وابسته است نه من به او. من از مرزهای محله عبور کرده بودم، به دبیرستان رفته بودم، با پسران و دخترانی بودم که لاتین و یونانی میخواندند، نه مثل او با کارگران ساختمانی، مکانیکها، کفاشها، میوه و سبزیفروشها و بقالها. وقتی با من درباره دیدو یا روش یادگیری کلمات انگلیسی یا دستور زبان سوم یا بحثهایی حرف میزد که با پاسکوئله میکرد، میدیدم که به وضوح احساس راحتی ندارد، انگار در نهایت او بود که نیاز داشت مدام ثابت کند به من در یک سطح قرار دارد.
وقتی روزی با کمی تردید، تصمیم گرفت نشانم دهد که او و رینو ساخت آن کفش مخفی را به کجا رساندهاند، دیگر این احساس را نداشتم که او، بدون من، ساکن جزیرهای شگفتانگیز است. در عوض، به نظر میرسد که هم او برادرش در گفتن چیزهایی به آن کمارزشی به من درنگ کرده بودند یا شاید فقط بهخاطر این بود که من داشتم احساس برتری میکردم. وقتی آنها اطراف یک انباری را کندند تا جعبهای را بیرون بیاورند، من، ریاکارانه تشویقشان کرد. اما کفش مردانهای که نشانم دادند، واقعا غیرمعمول بود، یک جفت کفش قهوهای سایز 43، سایز رینو و فرناندو و همانطور که در یکی از طرحهای لیلا دیده بودم، به نظر سبک و محکم میآمد.
هرگز چیزی شبیه آنها پای هیچکس ندیده بودم. وقتی رینو و لیلا اجازه دادند آنها را لمس کنم و تواناییشان را ببینم، با اشتیاق کفشها را ستایش کردم. رینو که از تحسینهای من هیجانزده شده بود، گفت:
«اینجا رو لمس کن، ناصافیای احساس میکنی؟»
«نه، اصلاً.»
سپس کفشها را از دستم گرفت، خمشان کرد، کشیدشان و مقاومت آنها را نشانم داد. من هم تأیید کردم و مثل خانم اولیویرو، وقتی میخواست ما را تشویق کند، به آنها آفرین گفتم. اما لیلا راضی به نظر نمیرسید. هرچه برادرش کیفیت خوب کفش را فهرست میکرد، او اشکالات آن را نشانم میداد و به رینو میگفت: «چقدر طول میکشه پاپا این اشتباهات رو ببینه؟»
لیلا یک لحظه با جدیت گفت: «بذار یه بار دیگه با آب امتحانش کنیم.»
رمان «دوست باهوش من» نوشته اِلنا فرانته ترجمه سودابه قیصری در 404 صفحه و قیمت 32500 تومان در نشر ثالث منتشر شده است.
نظر شما