روزنامه مترو چاپ لندن، به مناسبت برگزاری فستیوال ادبی دانشگاه کمبریج با سخنران افتخاری آن یعنی پیتر کری، مصاحبهای مفصل انجام داده که شما را به خواندن آن دعوت میکنیم.
این نویسنده استرالیایی که هم اکنون در شهر نیویورک آمریکا زندگی میکند، آخرین رمانش سال گذشته با عنوان «راه دور از خانه» توسط انتشارات فابراندفابر چاپ شد. پیتر کری یکی از سخنرانان فستیوال ادبی دانشگاه کمبریج در 16 ژانویه (26دی) است و به همین مناسبت روزنامه انگلیسی مصاحبهای با وی درباره زندگی و آثارش انجام داده است:
- قهرمان دوران کودکیتان کیست؟
از دوران کودکی همیشه برادر بزرگم «پُل» را مانند یک بت میپرستیدم و او همیشه الگوی زندگی من بود. اگر قرار نبود در کارخانه «کری موتورز» به عنوان مدیر خدمات کار کند به حتم یک رماننویس میشد. وقتی بزرگتر شدم قهرمانها برایم بیمعنی شده بود. آنها شاید افراد خطرناکی باشند که برای پر کردن کتاب بیوگرافی خود دنبال اطلاعات شخصی دیگران باشند.
- آخرین کتابی که خواندید چه بود. چقدر در نوع نگرش و افکارتان تاثیر داشت؟
کتاب «در مقابل گندمزار: تاریخچه ایالتهای نوپا» نوشته جیمز سی. اسکات جغرافیدان و قوم شناس را به تازگی خواندم و بسیار جالب بود. همیشه خواندن کتابهای تاریخی سیاسی در نوشتههای من تاثیر زیادی دارد.
- کدام شخصیت سیاسی، چه در گذشته و چه در حال حاضر را میپسندید؟
گاف ویتلم، یکی از چهرههای سیاسی برجسته کشور استرالیا است که توانست شاخه چپ حزب کارگر استرالیا را در زمان ویکتوریا نابود کند و نامش را برای همیشه در تاریخ این کشور جاودانه کند.
- اگر می خواستید در مکان و زمان دیگری زندگی میکردید، انتخابتان چه بود؟
هر زمانی بود زیاد فرقی نمیکند. ولی باید بعد از کشف داروی پنیسیلین و قبل از کشف تلویزیون باشد.
- ظاهراً از تلویزیون دل خوشی ندارید. کدام برنامه این دستگاه جادویی شما را اذیت میکند؟
هر برنامهای که قرار است درست شود، بهتر است دو ساعت قبلش علیه دونالد ترامپ حرف بزند. بیشتر برنامههای تلویزیونی که آدم را به گذشتهها میبرد را دوست دارم. بیشتر آنهایی را میبینم که درباره شهر سیدنی حرف میزنند.
- بهترین نصیحتی که در زندگی شنیدید و به آن عمل کردید؟
یک بار پدرم به من گفت هیچ وقت هیچ نصیحتی از هیچ کس را قبول نکن. و من همیشه این نصیحت پدرم را آویزه گوشم کردم.
- در دنیای کنونی چه چیزی در عرصه چاپ کتاب بیشتر شما را اذیت می کند؟
بیشتر روزنامههای چاپ شده با آن ستونهای بیشمار، که یک سری حرفهای بیمحتوا تحویل جماعت میدهند.
- چه زمانی از روز را برای نوشتن دوست دارید؟
صبح وقتی از خواب بیدار میشوم شادترین و مفرحترین زمان برای من است. صبحها با همسرم شوخی میکنم ولی او همیشه به این شوخیها که بعضی اوقات کمی تند است تنها میخندد.
- اگر قرار بود به جای نویسندگی یک شغل دیگر انتخاب میکردید؟
همیشه دوست داشتم یک معمار باشم. طراحی و ساخت ساختمانها همیشه برایم جذاب بوده است.
- اگر قرار بود وضع زندگی بهتر شود، کدام گزینه را انتخاب میکردید؟
دنیایی بدون رئیسجمهور کنونی آمریکا دنیای پر از صلح و ثباتی خواهد شد.
نظر شما