گیتانجَلی(پیشکش سرود) از سرودههای رابیندرانات تاگور، شاعر و عارف هندی با ترجمه: ع. پاشایی به تازگی منتشر شده است.
ترجمه ع. پاشایی از اشعار این شاعر با عنوان گیتانجَلی مجال دوبارهای برای بازخوانی شعرهای او را فراهم آورده است. پاشایی که خود زیستی شاعرانه و عارفانه دارد، به خوبی موفق شده است تا در برگردان سرودههای تاگور، مفاهیم مدنظر و تعالی یافته را در زبان فارسی منتقل کند.
پاشایی در مقدمه کتاب درباره تاگور مینویسد: عمر پرباری داشته که در طی آن در زمینههای گوناگون فرهنگی، سوای شاعری، کارنامه بلند و درخشانی پدید آورده است، که حتا با یک نگاه زودگذر به آن هم میشود این را فهمید: بیش از سی نمایشنامه و صد داستان بلند و کوتاه دارد، با بیست مجموعه مقاله در این زمینهها: دستور زبان، عروض، تاریخ، علم، مسائل اجتماعی و سیاسی، فلسفه و دین و یادداشتهای روزانه بسیار، نامههای بیشمار، سفرنامهها، کتابهای درسی برای کودکان و خیلی چیزهای دیگر. فیلسوف و نقاش و موسیقیدان بوده: پردهها کشیده و دو هزار ترانه و سرود ساخته؛ در کار آموزش شوق و شور بسیار داشته؛ دانشگاه ویشوَه بهارَتی را بنیاد گذاشته؛ مستقیم و نامستقیم در سیاست هند نقش چشمگیری داشته، گِرد عالم گشته و شادی و همدلی را بشارت داده است.
این مترجم ادامه میدهد: از رهگذر آثار و کارهایش هند در آن ایام نامور شده بود؛ رویهم رفته چنان شخصیت چشمگیری داشته که مهاتما گاندی میگوید در اینباره بارها اندیشیده و به این نتیجه رسیده که برجستهترین چیزی که در تاگور هست همان شخصیت اوست. اما، با همه اینها، نمیدانم چرا بیشتر ما فکر میکنیم تاگور فقط شاعر است؟ شاید برای این باشد که هرچه جز شاعری اوست همه تجلی همان شعری اوست.
پاشایی در شرح دنیای شاعرانه تاگور هم توضیح میدهد: اما از شاعریش، همین بس که هزار شعر مشهور دارد. از یک چنین عظمتی سخن گفتن، بحری در کوزهیی ریختن یا از تنگنای روزنی به جهانی حیرتانگیز نگاهکردن است. راستی چهطور میشود از ارزش مردی گفت که در هنرش آسودگی و آرامش و آگاهی برای جهانی آورده که بوی باروت و خون میداده؛ و او چراغدلانه در جهانی زیسته که ظلمت دو جنگ جهانیش آبروی انسانیت را به ریمِ وهن و نکبت آلوده است، جهانی پر از «هذیان نفرت»، چنانکه تاگور میگوید. تاگور در 1941 درمیگذرد، یعنی در هنگامه جنگجهانی دوم. او جنگ را یک رابطه انسانی میبیند نه یک رابطه سیاسی صِرف؛ و آن را نشانِ نقص و ناپروردگی انسانها و دوربودنشان از کمال انسانی میداند. اما در چنین هنگامه آتش و آسیب و نومیدی، خاص در هند آن زمان، او هنوز امیدوار است که انسان بتواند خودِ راستین و جهانِ حقیقی خود را دریابد و بشناسد. شاید به همین دلیل است که مهاتما گاندی او را «نگهبان شرق» نامیده؛ و چینیها او را «خورشیدی با توان تند» خواندهاند.
مترجم گیتانجَلی تاکید میکند: تاگور، شاعر بنگالی، عارف است، عارفی عمیقا انسانگرا و عاشق زیبایی و حقیقت؛ فرزانه است؛ فرزانهیی خلاصه تمامی فرهنگهای جهان. در واقع او آبگینگیِ تمام حرکتهای تفکر شرق و غرب در هند؛ و شاید هم بیرون از هند است. هم از تجربههای غربی بهرهها گرفته و هم از سرچشمههای شرقی که در هند بوده نوشیده است.
شعر «امروز» با ترجمه پاشایی را در ادامه بخوانید:
در میان زادروزم، گم میشوم.
یاران را کنار خود میخوانم ــ
و نواز دستهاشان را آرزو میکنم.
انجامین عشقِ خاک را و
هدیه وداع با زندگی را و
فرجامین برکت انسان را با خود خواهم برد.
امروز کیسهام خالی است.
هر آنچه میبایست ببخشم
بخشیدهام،
هدیههای کوچکی که هر روز به دستم میرسند
ــ برخی محبت و برخی بخشایش ــ
همه را، هنگامی که در آخرین زورق کوچکم
راه آخرین سفرِ به «پایان» را در پیش دارم،
با خود خواهم برد.
(صبح 6 مه 1941)
«گیتانجَلی» با ترجمه ع.پاشایی در نشرعنوان و کارگاه اتفاق با قیمت 16000 تومان منتشر شده است.
نظر شما