منیرالدین بیروتی داور جایزه «هفت اقلیم» در گفتوگو با ایبنا مطرح کرد:
بهترین معیار برای ارزیابی یک اثر نه نظر منتقدان است نه جوایز ادبی
منیرالدین بیروتی نویسنده و داور این دوره جایزه هفت اقلیم درباره داوری جوایز ادبی میگوید: خیلی از مردم نویسندهها را نمیشناسند و به نظر من این برگزیدگان تنها در بین نویسندگان دیده میشوند چون اینهایی که چشمشان به این جوایز است، خودشان نویسندهاند. مردم ما گرفتار بخش اقتصادی زندگی خود هستند و کمتر توجه به کتاب دارند. کتاب برای مردم ما یک کالای فانتزی است. حتا آن طبقهای هم که مشکلات اقتصادی ندارند هم کتابخوان نیستند و دغدغههای طبقه خود را دارند.
هر سه داور بخش رمان و مجموعه داستان کوتاه جایزه ادبی هفت اقلیم از میان نویسندگان انتخاب شدهاند. به نظر شما بهتر نیست چه در جایزه هفت اقلیم که هر ساله داوران خود را از میان نویسندگان و مترجمان انتخاب میکند و چه جوایز دیگری که این رویکرد را دارند، در میان هیأت داوران از طیفی به غیر از اهل قلم هم وجود داشته باشد؟
من از شما و کسانی که این نظر را دارند یک سوال دارم؛ در مسابقه و جایزهای که هدفش کتاب است و یک جایزه ادبی است چه شخص دیگری به جز یک نویسنده میتواند داور باشد و درباره آثار قضاوت کند؟ در این جوایز باید داوران از میان خوانندگان حرفهای کتاب انتخاب شوند. هر نویسنده خوبی که به عنوان داور انتخاب میشود، در وهله اول یک خواننده حرفهای است و میتواند در امر قضاوت داستان شرکت کند. به نظرم انتخاب از بین نویسندگان بهترین انتخاب است.
نحوه اعلام آراء نهایی در جایزه هفت اقلیم به چه صورتی بود و اینکه آیا نامزدهای نهایی طی یک جلسه به اتفاق آراء داوران انتخاب شدند یا با اکثریت آراء داوران به طور مستقل؟
ما هنوز هیچ جلسهای که در آن تمام داوران حضور داشته باشند، برگزار نکردهایم و نامزدهایی که اعلام شدهاند در نتیجه رای اکثریت هستند. یکی از دلایل قبول داوری من در این مسابقه هم همین بوده است. در تمام مراحل داوری این جایزه کوچکترین توصیه و فشاری از جانب دبیر جایزه و باقی داوران روی آراء انتخابی نبود و هر داور رای خود را به طور مستقل اعلام میکرد. در این جایزه اصراری بر طیف خاصی از نویسندگان به عنوان نامزد نهایی نبود که اگر غیر از این بود، مسلما داوری در آن را نمیپذیرفتم.
به عنوان نویسندهای که تجربه داوری در این دوره از جایزه ادبی هفت اقلیم را داشتهاید، اعتبار این جایزه خصوصی را تا چه حدی میدانید و به نظرتان یک جشنواره ادبی اعتبار خود را از چه چیزی میگیرد از تیم داوری یا برگزیدگان یا اینکه عوامل دیگری هم این میان تاثیرگذار است؟
اعتبار یک جشنواره به خیلی از عوامل بستگی دارد و میتوان ساعتها درباره آن بحث کرد. هر جایزهای باید معیارهای خود را مشخص کند تا در انتها داوران بتوانند از انتخابهای خود با توجه به این معیارها دفاع کنند. در غیر اینصورت آن جشنواره ادبی تبدیل به جایزهای سلیقهای میشود و اعتبار خود را از دست میدهد. هر جایزه باید معیارهای خود را مشخص کند تا داوران بر آن اساس داوری کنند به عنوان مثال جایزهای وجود دارد که هدفش معرفی رمانهای متفاوت سال است و هدفاش به طور کلی معرفی و انتخاب آثاری است که دارای خلاقیت و نوآوری بیشتری هستند و معیارهایی خلاف موزاین معمولی که همیشه با آن درگیر بودهایم دارند. طبعا در این نوع جشنوارهها نقش اعمال سلیقه داوران کمتر میشود. یک جشنواره اعتبار خود را از خط و مشی خود میگیرد. از اینکه به دنبال چیست. به عنوان مثال جشنوارهای از همان ابتدای امر اعلام میکند که هدفش برگزیدن کتابهای اول است و جشنواره دیگری اعلام میکند که کل آثار چاپ شده در یک سال را پوشش میدهد اما بیمعیاری خیلی بد است.
برخی از این جشنوارهها و مسابقات ادبی یک یا دو دوره برگزار و سپس متوقف میشوند؛ اتفاقی که بیشتر در مورد جوایز خصوصی رخ میدهد و کلا تعداد دورههای برگزاری جوایز ادبی از انگشتان یک دست فراتر نمی رود. به نظر شما دلیل استمرار نداشتن جشنوارههای ادبی چیست و همچنین دلیل اینکه جایزه ادبی هفت اقلیم تا به حال توانسته تداوم خود را حفظ کند را در چه میبینید؟
هر جایزهای که به طور مستقل عمل کند و به نهاد خاصی وابستگی نداشته باشد، میتواند دوام بیاورد. جوایزی که از لحاظ مالی به جایی وابستهاند معمولا پس از قطع این منبع نمیتوانند ادامه دهند. یک جایزه ادبی برای تداوم باید استقلال خود را از لحاظ مالی و معنوی حفظ کند. جایزهای که از لحاظ مالی به جایی وابسته نباشد میتواند ادامه دار باشد و از لحاظ معنوی هم باید در زمینه حفظ رأی مستقل عمل کند و تابع نهاد یا سازمان خاصی نباشد. جایزه هفت اقلیم هم با دارا بودن این شرایط توانسته تا به امروز دوام بیاورد.
جایزه هفت اقلیم از جوایزی است که هر ساله تیم داوری آن تغییر میکند. از آنجایی که سلیقه داوران عامل مهمی در ترکیب نهایی نامزدهای نهایی و برگزیدگان است به نظرتان تغییر دورهای تیم داوری چه معایب و محسناتی را نصیب یک جشنواره ادبی میکند؟
بحث سلیقه همیشه مطرح است، اما این سلیقه در مراحل نهایی نقش پررنگتری دارد. غربال اولیه معیارهای مشخصی دارد. در مرحله نهایی معمولا اعمال سلیقه بین 10اثر راهیافته و نامزدهای نهایی صورت میگیرد اما در مراحل اولیه و مقدماتی نمیتوان ذوق و سلیقه به خرج داد و باید هر کتاب و اثر را از لحاظ رعایت اصول داستانی، ایده و اجرا و مواردی از این قبیل ارزیابی کرد. اما در محله نهایی معمولا نقش سلیقه پررنگتر میشود و معمولا هر داور اثری را انتخاب میکند که به دغدغههای نویسندگی خودش نزدیکتر است. درباره بدی و خوبی تغییر تیم داوران هم با شما همعقیدهام. این تغییر دورهای هم خوبی دارد هم بدی. خوبیاش در این است که در هر دوره طیف خاصی از نویسندگان برگزیده میشوند و در هر دوره نامزدها و برگزیدگان به نسبت دوره قبل تغییر میکند. بدیاش هم این است که این تغییر تیم داوری به نحوی ذوق و سلیقهپروری میکند و به نحوی نقش این سلیقه را پررنگتر میکند که درست نیست.
با توجه به اینکه بیشتر اعتراضات وارده به یک جشنواره ادبی به منتخبان و برندگان است و به نوعی داوری را هدف قرار میدهد؛ به نظر شما داوران چه ویژگی خاصی باید داشته باشند تا در نهایت با انتقادات کمتری روبهرو شوند؟
این اعتراضات همیشه و در همه جا وجود دارد. جایزه نوبل را ببینید به آن هم اعتراض میشود. نوبل هم حواشی دارد و درباره هر جایزه و جشنوارهای هزار جور قضاوت میشود. اگر یک فهرست از خصوصیاتی که یک داور باید داشته باشد، در یک تیم داوری اعمال بشود باز هم نصف مردمی که مخاطب این جشنوارهها هستند به آن داوران اعتراض دارند. هر داور با هر خصوصیتی که داشته باشد باز هم انتخابهایش زیر سئوال میرود.
معمولا آثاری که در جوایز ادبی مورد بررسی قرار میگیرند آثاری هستند که در سالهای اخیر منتشر شدهاند. به نظرشما که تجربه داوری جایزه ادبی هفت اقلیم را داشتهاید برگزیدگان این جوایز و جشنوارهها میتوانند به عنوان برآیند کلی ادبیات در یک دوره خاص تلقی شوند یا خیر؟
برگزیدگان این جوایز نماینده بهترین آثاری که در آن دوره مورد داوری قرار گرفتهاند نیستند. در هر داوری و هر جشنوارهای خطا وجود دارد. اما با یک آمار کلی میتوان عنوان کرد در آشفته بازار کتاب امسال به عنوان مثال برگزیدگان فلان مسابقه جزو بهترینها بودهاند. حتا درباره جوایزی مانند هفت اقلیم که شاخص ارزیابی آنها آثار منتشر شده در سال 1395 است هم چنین نظری نمیتوان داد اما میتوان گفت که که نامزدهای نهایی جزو آثار خوب ادبیات سالی که گذشت هستند. بهترین معیار برای ارزیابی یک اثر نه نظر منتقدان است نه نظر نویسندگان و نه جوایز ادبی. بهترین داور و قاضی زمان است. با گذشت زمان آثاری که بر جای میمانند به عنوان آثار ماندگار تلقی میشوند. به نظر من ماندگاری یک اثر را زمان تعیین میکند.
در هر جایزه و جشنواره ادبی تعدادی اثر به عنوان برگزیده به جامعه ادبی معرفی میشوند. نقش این جوایز در زندگی حرفهای و دیده شدن هر چه بهتر نویسندگان برگزیده چیست و اینکه آیا برگزیدگان این جایزهها میتوانند روی این نامزدیها و جوایز حساب باز کنند؟
بله این نویسندگان و برگزیدگان دیده میشوند اما اینکه چه کسانی آن نویسنده را میبینند، مهم است. خیلی از مردم نویسندهها را نمیشناسند و به نظر من این برگزیدگان تنها در بین نویسندگان دیده میشوند چون اینهایی که چشمشان به این جوایز است، خودشان نویسندهاند. مردم ما گرفتار بخش اقتصادی زندگی خود هستند و کمتر توجه به کتاب دارند. کتاب برای مردم ما یک کالای فانتزی است. حتا آن طبقهای هم که مشکلات اقتصادی ندارند هم کتابخوان نیستند و دغدغههای طبقه خود را دارند. مردم ما از ادبیات معاصر خبر ندارند که البته این تقصیر آنها نیست. آموزش عالی کشور بر روی ادبیات کلاسیک مانور میدهد و تکیهاش بر شعرا و نویسندگان دوره مشروطه است. شناخت جامعه از ادبیات معاصر کم است و مردم ما تا شناخت سهراب سپهری هم خود را به زور بالا کشیده اند.
نظر شما