دوشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۶ - ۱۵:۴۹
یک رمان دانشگاهی عجیب

«گشاده‌دستی دوشیزه دریا» مجموعه داستانی از دنیس جانسون، شاعر و نویسنده امریکایی برنده جایزه ملی کتاب و فینالیست دو دوره جایزه پولیتزر است که سال‌ها در انتظار انتشار بوده و حالا توسط انتشارات جاناتان کیپ منتشر شده است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از گاردین- مرگ جانسون در ماه می سالی که گذشت، در سن ۶۷ سالگی، تفاوت میان شیوه برخورد با او را در آمریکا، جایی که اصالت نافرمان او بخشی از سنت‌های شناخته‌شده بود، و حمایت‌های پرشور اما محدودی که در انگلستان دریافت می‌کرد، نشان ‌داد. رمان مهم و بزرگ او «درخت دود» بود اما بهترین کتاب‌های او احتمالا کوتاه‌ترین داستان‌هایش هستند: نام دنیا (یک رمان دانشگاهی عجیب)، خواب‌های دنباله‌دار (یک اثر حماسی از تاریخ شمال غربی امریکا) و یک مجموعه داستان بسیار تاثیرگذار و جذاب به نام پسر عیسی.

بعضی از داستان‌های گشاده‌دستی دوشیزه دریا از جامانده‌های مجموعه داستان پسر عیسی هستند که در سال ۱۹۹۲ منتشر شد. فاکهِد، راوی این داستان‌ها علاقه شدیدی به شورلت ۶۰ دلاری‌اش داشت که «از آن دست چیزهایی است که می‌توانی با آن به تیر چراغ برق بخوری بدون آنکه اتفاقی بیفتد.» در کتاب جدید، داستان باب قاتل با جملات مشابهی آغاز می‌شود: «می‌پرید توی ماشین، بدون مقصد گاز می‌دهید و به تیر چراغ برق می‌خورید. حالا باید بروید زندان.» زندان یک ایستگاه آشنا برای شخصیت‌های جانسون است.

در یکی از معروف‌ترین داستان‌های پسر عیسی، پسر با چاقویی در چشم به بیمارستان می‌رود. پرستار به او می‌گوید بهتر است دراز بکشد. مصدوم که نقشش را در فیلمی که از روی کتاب ساخته‌شده، خود جانسون بازی می‌کند پاسخ می‌دهد: «خوب، من برای چنین چیزی آماده‌ام». در همین حال راوی به این نتیجه می‌رسد که همراهان پسر «شاید آدم نیستند و فرشته‌اند». و با این جمله ما به نقطه شروع یعنی انتشار اولین رمان جانسون «فرشتگان» در سال ۱۹۸۳ بازمی‌گردیم.

از آن به بعد جانسون بسیار مورد احترام قرار گرفت اما بردن جایزه کتاب ملی برای درخت دود هیچ تغییری در زندگی نوشتاری او ایجاد نکرد. آخرین داستان کتاب جدید او درباره شاعری است که فکرش با این ایده مشغول است که الویس پریسلی هنگام تولد مُرده –داستانش مفصل است- کسی که اشاره می‌کند آهنگ «ملال‌آور، خسته‌کننده» که مربوط به سال‌های پایانی عمر  الویس است، به خاطر تاثیرات مدیر برنامه‌هایش، کلنل تام پارکر ساخته شده است. درون هریک از ما یک زندانی مثل تام پارکر زندگی می‌کند. بی‌میل به پذیرفتن چنین خیانت‌هایی به خود، نویسنده‌ها ناشران را سرزنش می‌کنند که آنها را تشویق به پول‌سازتر شدن می‌کنند.

در حقیقت به نظر می‌رسد ناشران به شدت مشتاقند جانسون را تشویق کنند تا از منظر حرفه آن‌ها در بالاترین سطح بماند. البته جانسون چندان هم نیاز به تشویق نداشت. از یک طرف به این خاطر که نوشته‌ها از عمق وجودش می‌آمدند و نوشتن تنها چیزی بود که برایش مانده بود. از طرف دیگر، این تشخیص کسل‌کننده کاملا با رمز و راز محصولات ادبی جانسون سازگار بود.

او در جایی از «پیروزی بر قبر» می‌نویسد: «لازم نیست کار زیادی بکنید یا خیلی جاها اصلا کاری بکنید... هر اتفاقی که برایتان می‌افتد، آن را روی کاغذ بیاورید و به آن شکل بدهید. خیلی با فیلم گرفتن از حرکت ابرها در آسمان تفاوت ندارد. البته باید پذیرفت که ابرها می‌توانند پایین بیایند، شما را بالا ببرند، شما را با خود به هر جایی ببرند، بعضی از آن جاها وحشتناک‌اند و تا سال‌های سال به جایی که از آن آمده‌اید برنمی‌گردید.»

این بخشی از یک داستان است، نه یک مصاحبه درباره هنر جانسون. او یک زندگی مشخص را پیش برد و برای بروز آن زندگی راه‌هایی با درجات مختلف چاشنی تخیل پیدا کرد. راز همه این‌ها شکوه و جلال عاری از دقت و اعجاب دیوانه‌وار جملات جانسونی است. بند به بند و کلمه به کلمه، هر چیزی موجه و قابل قبول است. به نظر می‌رسد که او تنها دفترهایش را پر می‌کند، اما این بداهه‌گویی‌های بی‌هدف، وزن داستان‌ها را به دست می‌آورند. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها