برنامه «چشم شب روشن» شبكه ٤ سيما كه هر شب با اجراى محمد صالح علا پخش ميشود، بامداد روز سهشنبه ١٤ آذر ١٣٩٦ در بخش «ميز ترانه» خود كه اجراى آن را عليرضا بديع (شاعر و ترانه سرا) بر عهده دارد؛ ميزبان "حامد داراب" شاعر و روزنامهنگار ادبى بود
حامد داراب در بخش نخست صحبتهايش درباره تاريخ روزنامهنگاري ادبي به اين اشاره كرد كه «بررسي تاريخ تطور روزنامهنگاري ادبي هم آسان است هم سخت، آسان بدان جهت كه امروز منابع روزآمدي از جرايد دوره نخست در دست است و سخت از آن جهت كه تحقيق در روند تحول ادبيات در جرايد،گستره وسيعي ميطلبد»
حامد داراب ضمن اشاره به نخستين روزنامه ادبي ايران كه در ١٢٤٥ خورشيدي با نام روزنامه «ملت سنيه» يا ملت منتشر شده است گفت: دو گروه چاپ جريده را از نخست به دست داشتند يكي ادبا و ديگري وكلا، وكلا نه به معناي امروزين، بلكه به معناي نمايندگان مردم در امور اجتماعي، كه تاريخ جرايد نشان داده وجه وكلايي به ادبايي در چاپ روزنامه چربيده است.
اين نمايشنامه نويس همچنين با اشاره به مجله دانشكده به سردبيري ملك الشعراي بهار اشاره داشت: اگر روزنامه ملت ادبيات برايش فقط چاپ حكايت و شعر كلاسيك و قصه كليله و دمنه بود، بهار كوشيد با مجله خود، به ادبيات زمانهاش واكنش نشان دهد، و اين واكنش نخستين جرقه هاي نقد ادبي را در يك جريده رقم زد كه البته در حد همان تهيیج ابتدايي بود نه كاري اساسي.
این روزنامه نگار در بخش دوم سخنان خود به فضايي كه روزنامه هاي حزبي ايجاد كردند اشاره كرد و گفت: حزب توده توانست در دهه ١٣٢٠ تشكيلات خود را در حوزه رسانه ساماندهي اساسي كند و بزرگترين جرايد تاريخ را در تيراژ وسيع بسازد، از اين حيث سعي كرد براي مشروعيت مردمي خود و ايجاد هوادار بيشتر چهره هاي ادبي را به شكلي گسترده سمت خود بكشد.
داراب با اشاره به اينكه شاعران و داستاننويسان زيادي بي آنكه عضو حزب باشند با روزنامه هاي «راه توده» و «راه مردم"» همكاري ميكردند افزود: چهرهاي مثل نيما ناگزير بود با روزنامههاى حزب كار كند، او قصه رنگ پريده را در ١٣٠٠ نوشته بود اما به دليل عدم وجود رسانه هنوز مردم به شكلي عمومي متوجه حضور چنين شاعري نشده بودند، نشر شعرهاي نيما و پيروانش مثل شيباني در جرايد حزب توده باعث شد كه مردم تازه شعر نيمايي را بشناسند. حضور شاعران و داستاننويسان در جرايد حزب توده باعث شد براي نخستينبار صفحات تخصصي ادبيات در روزنامه ها ايجاد شود و آن جرقه هاي نقد ادبي كم كم به شكلي سانتراليزم شده پخته تر شود.
او همچنين تاكيد کرد: شاعراني همچون سياوش كسرايي به رغم حضور مستمر در حزب، ادبيات انتقادى اين جرايد را پر رنگ تر كردند. پس از كودتاي ٢٨ مرداد ١٣٣٢ به بهانه سركوب عمومي كه نويسندگان و شاعران شدند، بيش از شش سال افول جريان ادبي در جرايد را شاهد هستيم.جرايد حزب توده يك سال بعد از كودتا توانستند با نشر شعرهاي شاعران نوگرا دو چيز را مشخصا ترويج كنند نخست توانايي اين نوع شعر در بيان احوالات مردم و ظلمات بعد از كودتا و دوم نشان دادن اينكه شعر نيمايي موضعش اجتماع است نه مثل شعر سنتي گل و باغ و يار و مضاميني از اين دست.
داراب با اشاره به جان گيري دوباره ادبيات در جرايد از ابتداي دهه ١٣٤٠ گفت: چيزي كه بعد از سكوت بلندمدت ادبيات جدي اتفاق افتاد در دهه ١٣٤٠ رفتن شاعران و نويسندگان به سمت نشر مجلات بود، مجلات ادبي و جنگ هاي استاني براي نخستين بار منتشر ميشدند و هر كدام نماينده يك نوع فكر در حوزه ادبيات آن روزگار بودند. اين اتفاق باعث شد نويسندگاني مانند صمد بهرنگي كه در روستاهاي دور افتاده كتاب براي كودكان ميبرد، بتوانند با نشر آثارشان در اين مجلات ارزش كاري خود را به رخ بكشند.
این روزنامه نگار سپس به صمد بهرنگي و حضور رضا براهنى و نشر شدن مجلاتي مانند سخن، فردوسي و كتاب جمعه تاكيد كرد و ادامه داد: كتاب جمعه كار اساسي احمد شاملو بود، كه ميتوان حاصل همه اين سال ها چاب مجله خطابش كرد. يكي از جنبه هاي قابل ذكر در اين دوره پا گرفتن نقد ادبي جدي است، و اين تاثير روزنامه بر فضاي ادبيات است كه هر كسي نمي تواند به راحتي خودش را شاعر جابزند يا داستان نويس؛ چرا كه نگرش انتقادي و نقادان بزرگي مثل رضا براهني آثار ادبي را در اين مجلات با سختگيري واكاوي مي كردند.
نظرات