محمدرضا عشوری مقدم میگوید: «فقه الدما» و «اداره التوحش» دو کتاب مهم در میان گروه تکفیری داعش هستند که به عنوان مانیفست مورد استفاده قرار میگیرند، البته منابع فکری داعش صرفا این دو کتاب نیستند و آنها برای توجیه اعمال خود به کتابهای بسیاری حتی برخی منابع کلاسیک تاریخ اسلام به ویژه منابع حوزه «فقه السیاسه» یا «احکام السلطانیه» و همچنین منابع تاریخی-کلامی مانند آثار ابنتیمیه و ابنقیم جوزیه ارجاع میدهند.
تفکر داعشی ایدئولوژی خاصی دارد و جنایتکاران عضو این گروه نیز بر مبنای همان ایدئولوژی میجنگند. بنابراین باید برای نابودی کامل تفکر آنها ابتدا ایدئولوژی و منابع مطالعاتیشان را شناخت و به مقابله فکری با این منابع نیز پرداخت.
در موضوع چیستی و تبیین گروههای تکفیری به ویژه داعش و همچنین شناخت منابع فکری آنها با محمدرضا عشوریمقدم، کارشناس و پژوهشگر مسائل گروههای اسلامگرا به گفتوگو نشستیم که در ادامه آن را میخوانید:
ایدئولوژی بنیادی جریان سلفی جهادی چیست و ریشه آن به کجا باز میگردد؟
سلفیه جهادی امروز معمولا در مقابل انديشه سلفیه علمی تعريف میشود و در واقع تنها راه رسیدن به حکومت اسلامی و مقابله با کشورهای غربی و حاکمان اسلامی را جهاد و مبارزه میداند. این ایدئولوژی که به نوعی بايد آن را پدیدهای نوین دانست چندسالی است که مورد توجه قرار گرفته و شاید بتوان ریشه فکری آن را به جریانهای دهه 80 میلادی کشور مصر رساند. در دهه 80 گروههای جهادی بسیاری در مصر تشکیل میشود؛ اما مشخصا شکلگیری این تفکر به صورت یک جریان منسجم و سازمان يافته به دوره جنگهای افغانستان بازمیگردد. در جنگ میان گروههای اسلامی و شوروی در افغانستان گروه القاعده شکل میگیرد که بعدها همه گروههای فعال فعلی از دل آن منشعب میشوند و به نوعی زیرمجموعه آن به حساب میآیند. داعش نیز که در عراق و سوریه شکل گرفته و زیرشاخههایی نیز در دیگر کشورها به ویژه در شمال آفریقا دارد، زیرمجموعه القاعده به حساب میآید.
مهمترین ویژگی گروههای سلفی جهادی در خشونت بیش از اندازه آنهاست که در دو کتاب «فقه الدما» و «اداره التوحش» تئوریزه شده است. در این منابع از این خشونت به «مقابله به مثل» یاد شده که برداشتی از آیه 194 سوره مبارکه بقره است. نظر شما در این باره چیست؟
بله شايد يکي از مبانی خشونت این گروهها به قاعده «مقابله به مثل» بازمیگردد که از آیه «فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ» سوره البقره برداشت شده است. خداوند در این آیه میفرماید که هر كس بر شما تعدى كرد همانگونه كه بر شما تعدى كرده بر او تعدى و تجاوز كنيد. یکی از مهمترین دلایل عملکرد گروه داعش به تفسیری بازمیگردد که از این آیه ارائه کردهاند. البته در اینکه تفسیر این آیه تا چه میزان به «مقابله به مثل» اطلاق دارد، اختلاف نظر وجود دارد، اما نکته اینجاست که بر همین مبنا یک گفتمان خشونتی بر مبنای فروعات فقهی و احکام مرتبط با جهاد شکل گرفته است و در واقع یک فقه کامل و جامع برای آن تدوین شده است.
البته فراموش نکنیم مبانی فکری گروه داعش تفاوتهایی هم بنیادی و هم جزئی با القاعده دارد و نمیتوان خشونت شدید گروه داعش و نوع مواضع و راهبردهايشان را در قبال مسئله تکفير مخالفان يا اولويتهای مبارزه با القاعده منطبق کرد و يکسان دانست. همچنین باید اشاره کرد که مبنای این گروه صرفا دو کتاب «فقه الدما» یا «اداره التحوش» نیست. آنها به کتابهای بسیاری حتی برخی منابع کلاسیک تاریخ اسلام به ویژه منابع حوزه «فقه السیاسه» یا «احکام السلطانیه» و همچنین منابع تاریخی - کلامی مانند آثار ابنتیمیه و ابنقیم جوزیه ارجاع میدهند. عمده استنادها در اصل تاریخی و حدیثی است و عملکردها به عنوان مثال آتش زدن اسیر و... منطبق داده میشود با رفتاری که صحابه در صدر اسلام داشتهاند، اما به هر حال در صحت و سقم برخی احادیث اختلاف نظر وجود دارد و عمدتا جریان کلاسیک و سنتی فقه اسلامی به ویژه اهل سنت این ارجاعات گروه داعش را قبول ندارند.
مبنای تفکر و اندیشه گروههایی همچون داعش کلامی است یا فقهی؟
مبحث عمده در این میان «تکفیر» است و اساسا این گروهها جهاد را بر علیه کسانی انجام میدهند که تکفیر شدهاند. مساله تکفیر یک مساله کلامی است اما ابعاد فقهی هم پیدا میکند. حجم عمدهای از مساله تکفیر «تکفیر توحید» است که مبنای آن در بسياری موارد، بحثهای ابنتیمیه در تکفیر، هم تکفير مسلمانان و هم بحثهای ارتداد و... است. بُعد دیگر این جریان تکفیر حاکمان است که يکی از نقاط شروع آن به صورت يک نظريه مدون در میان اسلامگرایان مصری از سید قطب به بعد بود. بحثهای دیگر در زمینه جهاد، فقهی هستند که به واسطه نوع خوانش متفاوت از این مساله، این گروهها ابعاد خشونتبار بیشتری پیدا کردند.
مشخصا درباره گروه داعش و در مواردی القاعده، من پیشتر طی مقالهای عنوان «فقه التوحش» را روی این خوانش فقهی گذاشتم و اساسا همانطور که بارها هم در مقالات و رسانهها و سخنانشان هم اعلام کردند یکی از اهداف و استراتژیهای این گروهها ایجاد «رعب و وحشت در دل دشمن» است. البته در اين زمينه سعی شده که به آیاتي در قرآن کریم هم استناد بشود که در آنها عبارتهایی مثل «فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ» وجود دارد. ایجاد رعب و وحشت در دل دشمنان یا از نظر این گروهها کفار، اساسا يک هدف نهایی و غایی است و تنها یک وسیله به شمار نمیرود که البته درباره جزئيات آن بالطبع اختلاف نظر وجود دارد و عموما علما و فقها با اين روشها موافق نيستند.
در بسیاری از اطلاعیهها و حتی مباحثی که در سایتهای اینترنتی گروههای جهادی منتشر شده و میشود، از کتاب «فقه الدما» سخن زیادی به میان میآید، اما نویسنده آن ابوعبدالله مهاجر مصری تاکنون ناشناخته مانده است. ابوعبدالله کیست و سخنش چیست؟
«فقه الدما» و «اداره التوحش» بیشتر به عنوان یک مانیفست مورد استفاده قرار میگیرند و مراجع نهایی در این زمینه نیستند. درباره کتاب «مسائل من فقه الجهاد» که اکنون با عنوان «فقه الدما» مشهور است، بحثهای زیادی صورت گرفت و حتی درباره این نکته که فلسفه اصلی این کتاب چیست جنجالهایی به وجود آمد. درباره چگونگی نگارش این کتاب نیز ابهامات بسیاری وجود دارد.
«فقه الدما» کتاب ویژهای است و نویسنده آن در 600 صفحه به تبیین ابواب مختلف فقه جهاد و فقه خشونت پرداخته است. تقریبا تک تک مسائل این کتاب خشونت را ترویج میکند. مبنای کتاب نیز فقه حنبلی به ویژه فتاوای اینتیمیه و ابن قیم است. در مقالات و ارجاعات رهبران شرعی داعش استنادهایی به این کتاب شده است. با وجود شهرت این کتاب اما شخصیت ابوعبدالله مهاجر چندان شناخته شده نیست. وی شخصیتی خاص، مرموز و پیچیده در تاریخ معاصر بود و اخیرا ادعا شده که در حملات هوایی به سوریه کشته شده است. البته اين نکته را متذکر بشوم که ابوعبدالله هیچگاه به داعش نپیوست و تا آخرین روزهای زندگیاش هم ظاهرا با «جبهه فتح الشام» همکاری داشت، اما چون سابقه شرکت در جنگهای افغانستان را داشت و البته از خود یک چهره علمی نشان میداد، مورد احترام همه گروهها بود.
در کتاب «فقه الدما» دهها صفحه به احکام مختلف جنگ با شیعیان یا به قول نویسنده «کفار رافضی» وجود دارد که در آن با ارجاعات تاریخی و کلامی خود به اصلاح ثابت میکند که برای امت اسلام شیعیان از همه خطرناکترند، چرا که مدام به جهان اسلام خیانت کردهاند، بنابراین باید همه آنها را کشت. همچنین مباحث حقوق بشری مانند تمایز میان نظامیان و غیرنظامیان در جنگ، در این کتاب صراحتا نفی شده است. ابوعبدالله در این کتاب نوشته که کشتن تمامی اقشار کفار، حتی زن، کودک و سالخورده نیز جایز است. همچنین در مساله هشتم کتاب در ضمن بحث درباره سلاح نوشته که در جنگ با کفار از هر سلاحی میتوان بهره برد، حتی اگر با استفاده از آن سلاح بیگناهان و مسلمانان بسیاری کشته شوند. حتی در این کتاب مباحث مختلفی نیز درباره سوزاندن و تخریب شهرها وجود دارد. نویسنده در فصل دوازدهم این کتاب با عنوان «مشروعیت قطع رئوس الکفار و المحاربین» مدعی میشود که با تاویل آیات قرآن و اجماع علمای مسلمانان میتوان به این نتیجه رسید که بریدن سر کافر و مشرک جایز است. همچنین در این کتاب درباره مُثله کردن اجساد و مستحب بودن آن نیز صحبت میشود.
تفاوت عمده «فقه الدما» با كتاب «إدارة التوحش أخطر مرحلة ستمر بها الأمة» در چیست؟ به نظر نویسنده این کتاب یعنی ابوبکر ناجی نیز مانند نویسنده «فقه الدما» شخصیت پیچیده و تقریباً ناشناختهای دارد.
«اداره التوحش» برخلاف «فقه الدما: یک کتاب تاکتیکی است و نگاهی راهبردی دارد. در این کتاب اندیشه و استراتژی القاعده در طی سالهای گذشته تشریح شده است. «اداره التوحش» یا مدیریت توحش کتابی مدون و فهرستبندی شده نیست بلکه مجموعه مقالاتی است که پیشتر منتشر شده بود. ابوبکر ناجی نیز شخصیتی کاملا پیچیده و ناشناخته است و بسیاری اعتقاد دارند که اصلاً وجود خارجی ندارد و یا اینکه اسم واقعیاش چیز دیگری است. عدهای نیز بر این نظرند که ابوبکر ناجی یک افسر مصری با نام واقعی «سیف العدل» بود که بعدها هماهنگکننده امور امنیتی و اطلاعاتی گروه القاعده شد. نظریه مشهورتر این است که نام اصلی ابوبکر ناجی «محمد خلیل الحکایمه» است.
ممدوح اسماعیل، کارشناس مشهور گروههای سلفی در مصر معتقد است که نویسنده این کتاب یکی از اعضای بارز القاعده است که در راستای اهداف القاعده شروع به تالیف کرد. به هر حال نویسنده در این کتاب اشاره کرده که القاعده و دیگر گروههای جهادی برای اینکه بتوانند منطقهای را تحت کنترل خود دربیاورند ناگزیر از ایجاد آشوب، بلوا و وحشیگری هستند. در این کتاب به وضوح نوشته شده که آنچنان توحشی بايد به کار گرفته شود که ساکنان محلی دچار عذاب و ترس شده و ساختار و استقرار اصلی حکومت مرکزی از بین برود. البته اين کتاب همانطور که عرض کردم يک نگاه راهبردی و چند مرحلهای دارد که اين بعدش بيشتر مورد توجه قرار گرفته است.
«اداره التوحش» پیش از حملات یازده سپتامبر نوشته شد یا پس از آن؟
احتمالا پیش از این رخداد نوشته شده است، چرا که بسیاری اعتقاد دارند که حملات یازده سپتامبر بر مبنای آموزهها و راهبردهای تبیین شده در این کتاب انجام شده است. حتی مباحث امنیتی آمریکاییها و توجیه آنها در زمینه لزوم اتحاد و جنگ جهانی با تروریسم نیز بر مبنای ارجاعات به این کتاب است. همين مسئله هم شبههها درباره ماهيت اين کتاب را بيشتر کرده، با این اوصاف چندان مشخص نیست که این کتاب پیش یا پس از یازده سپتامبر نوشته شده، اما به هر حال این کتاب اکنون در زمره مراجع است و عنوان استراتژی داعش یعنی «توحش» نیز از این کتاب استخراج شده است.
نقش تفکرات سیدقطب و ارائه تئوری آرمانشهریِ جامعه نخستین در کتاب «معالم فی الطریق» را در شکلگیری گروههای مثل داعش تا چه میزان اثرگذار میدانید؟
تئوری آرمانشهر بحث جدیدی نیست و نمیتوان آن را چندان به داعش نسبت داد. سید قطب در کتاب «معالم فی الطریق» یا «نشانههای راه» یک نقطه آرمانی یا یک آرمانشهر را ترسیم کرده و تاکید میکند که جامعه امروز آن جامعه آرمانی مسلمانان نیست. به طور کل در دوران سیدقطب در مجامع علمی مصر بحثها و تنشها درباره چگونگی تعامل با غرب و فرهنگ غربی مطرح بود. سید قطب سفری هم به آمریکا داشت و بر مبنای مشاهدات خود از آنجا به مخالفت شدید با تفکر و فرهنگ غربی برآمد. به باور او وضعیت موجود، وضعیت مطلوبی برای جهان اسلام نیست و یک حرکت یا انقلابی برای بهبود اوضاع مورد نیاز است. بر این انقلاب به طور طبیعی میتوان نام جهاد را هم گذاشت. از این نظر گروههای جهادی متاثر از اندیشه سید قطب هستند، اما آن رفتاری که ما امروزه از داعش میبینیم و تکفیری که در رفتار، منش و عقاید این گروه وجود دارد، لزوما اندیشه سیدقطب نیست و بهنحوی برآیند اندیشههای نحلههای فکری مختلف است.اکنون شاهد هستیم که بسیار راحت عوام مسلمین به دست داعش کشته و ذبح میشوند، در صورتی که چنین دیدگاهی در هیچکدام از کتابهای سیدقطب دیده نمیشود.
کلام درستی است، چرا که سیدقطب دیدگاههای کلامی و فلسفی نسبت به مقوله تمدن داشته و فتوا نداده است.
اساسا سیدقطب مفتی یا فقیه نبود که بخواهد فتوای قتل یا تکفیر صادر کند. نقد سیدقطب به غرب و جوامع مسلمانان یک نقد درون گفتمانی بود. سید بيشتر نگاه توصیهای داشت و در تالیفات خود صراحتا اعلام کرد که کسی را که میگوید مسلمان است تکفیر نکنید.
همچنین بحث آرمانشهر نیز جدید و تازه نیست و پیش از سید کسانی چون محمد رشیدرضا، به عنوان یکی از پیشگامان اندیشه اصلاحطلبانه سلفی نظریه خلافت را مطرح کرده که یک نظریه آرمانشهری است. بسیاری اعتقاد دارند که نظریات داعش درباره احیای خلافت اسلامی منشعب از آرای رشیدرضاست. سیدقطب در بخشی از کتاب «ممعالم فی الطریق» به بحث تکفیر و دشمن دور و دشمن نزدیک پرداخته است. او بر مبنای آیهای از سوره مبارکه مائده یعنی «وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ» مطرح میکند که حاکمانی که بر مبنای احکام الهی حکم نکنند، کافر هستند. سید تفسیرش از آیه را به تفصیل بیان نکرده و مشخص نمیکند که آیا حاکمی که به حکم الهی رفتار نمیکند مرتد است یا خیر و چه نوع کفری در چه مدت نظر هست. به عبارتی خيليها معتقدند که سیدقطب هیچگاه حاکمان را تکفیر فقهی نکرد و آنها را مرتد نخواند. حتی محمدقطب برادر سیدقطب هم ايشان را مبرا از هرگونه تکفیر دانسته بود. بنابراین آنچه گروهی مثل داعش را ساخته است شايد مجموعه عقایدی است که از اندیشههای جهادی سیدقطب به همراه اندیشههای تکفیری ابنتیمیه، محمدبن عبدالوهاب و انبوه دیگری از اندیشههای علمای سلفی در تکفير شيعيان گرفته شده است.
نظر شما