محسن فرجی، نویسنده و پژوهشگر در یادداشتی که در اختیار ایبنا قرار داده، کتابهای مقتل را مانند جواهری درخشان دانسته که در میان کوهی از ترجمههای قدیمی و سختخوان، چاپهای ناویراسته با صفحهآراییها و فونتهای چشمآزار، طرح جلدهای نازیبا و قطعهای نامناسب مغفول ماندهاند و امروزی و خواندنی شدن اینگونه آثار نیاز به همت افرادی همچون جعفر مدرس صادقی دارد.
اما چرا این اتفاق افتاده و داستاننویسان ما برای کشف و خلق شیوههای تازه نوشتن، کمتر به سراغ مقتل رفتهاند تا از نوع روایتپردازی آن بهره بگیرند؟ بهنظرم یک دلیل اصلی را باید در شکل و شمایل مقاتل موجود در بازار نشر جستجو کرد. در واقع کتابهای مقتل مانند جواهری درخشان هستند که در میان کوهی از ترجمههای قدیمی و سختخوان، چاپهای ناویراسته با صفحهآراییها و فونتهای چشمآزار، طرح جلدهای نازیبا، قطعهای نامناسب و ... مغفول ماندهاند و مدفون شدهاند. به همین خاطر هم چندان به چشم نیامدهاند؛ در صورتیکه ارائه چاپی امروزی و شکیل از این متون، همراه با یک بازخوانی دقیق و جدی که شامل ویرایش حرفهای، فصلبندی جدید و پاراگرافبندی تازه و اعرابگذاری باشد، قطعاً میتواند این جواهر را پیش چشم نویسندگان بگذارد؛ مثل همان کاری که جعفر مدرس صادقی با برخی از متون کهن فارسی انجام داد و با مجاهدتی ستودنی، آنها را برای مخاطب امروز، خواندنی و در دسترس کرد.
اما در مورد مقاتل فقط یک اتفاق از این جنس افتاده است- امیدوارم بیشتر باشد و من خبر نداشته باشم- آن هم بازخوانی مقتل «نفس المهموم» تالیف شیخ عباس قمی است. این بازخوانی توسط یاسین حجازی انجام شده و تحت عنوان «کتاب آه» منتشر شده است. اما نکته اینجاست که اگر یاسین حجازی، همتایانی هم داشته باشد که در این عرصه کاری درخور کرده باشند، تعدادشان قطعاً به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد و این عرصه بکر و گسترده همچنان چشمانتظار پژوهشگران و ادیبانی است که با شناخت از واقعه عاشورا و ادبیات، به سراغ بازخوانی مقاتل بروند.
نباید فراموش کرد که چه جعفر مدرس صادقی و چه یاسین حجازی با عشق و همتی فردی و بدون پشتوانه به سراغ چنین کاری رفتهاند. حال آنکه در اینجا به گمان من، از معدود جاهایی است که کار سفارشی نه تنها مذموم نیست، بلکه پسندیده و روا هم هست. در واقع، این برعهده متولیان فرهنگی است که با حمایتهای خود راه را برای مولفان و ویراستاران و عاشوراپژوهان باز کنند تا آنها بتوانند مقاتل را به شکل و شمایلی تازه برای مخاطبان بهطور عام و داستاننویسان بهطور خاص، خواندنی و در دسترس کنند. اگر این اتفاق بیفتد- که چندان هم غریب و دشوار نیست- خواهیم دید که چگونه کتابهای مقتل، علاوه بر بار معنایی زیبا و سترگشان، میتوانند شیوههای روایی بدیعی را پیشروی قصهنویسان ما بگذارند و امکانی تازه و جذاب برای خلق ادبیات باشند.
نظر شما