جمعه ۹ تیر ۱۳۹۶ - ۱۰:۴۲
روایت ِ هرتا مولر از  دیکتاتوری کمونیست‌ها در رومانی

هرتا مولر، از تجربه زیست‌اش در روزگار کمونیست‌ها به تلخی یاد می‌کند و می‌گوید:« سوسیالیست‌ها فروشگاه را نیز از ما گرفتند. همه به یک مزرعه عمومی نقل‌ مکان کردند. پدربزرگ باور نمی‌کرد چنین بلایی سرش آوردند. او را به کمپ فرستادند. پدربزرگ من در جنگ جهانی اول نیز در ارتش اتریش خدمت کرده بود اما برای آن‌ها این موضوع اهمیتی نداشت.»

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از پاریس ریویو- «هرتا مولر» نویسنده آلمانی رومانیایی‌تبار است که در زمینه‌های مختلفی چون داستان، شعر، و مقاله فعالیت می‌کند. وی در «رومانی» به دنیا آمد اما زبان اصلی وی آلمانی است. او برای آثارش در زمینه خشونت، ظلم، و ترور در حکومت  کمونیستی «چائشسکو» در دنیا معروف شد. در دوران استیلای کمونیست‌ها همه  دار و ندار خانواده آن‌ها مصادر شده،  این بخش از گفت‌وگو به روایت او از روزگارِ اقلیت‌ها در دوران کمونیست‌ها می‌گذرد.  

 بسیاری از آثار «مولر» از زبان اقلیتی آلمانی، که در کشور «رومانی» زندگی می‌کنند، روایت می‌شود. او نماینده همین گروه است و شرایط موجود در آثارش را شخصاً تجربه کرده است. از جمله آثار وی می‌توان به «زمین‌های پست»، «گذرنامه»، «سرزمینگوجه‌های سبز»، و «قرار ملاقات» اشاره کرد. وی تاکنون برنده بیش از ده جایزه ادبی از جمله جایزه بین‌المللی «دوبلین» در سال 1998، جایزه «کلایست» در سال 1994، و جایزه «فرانتس کافکا» در سال 1999 شد. «مولر» در سال 2009 برنده جایزه نوبل ادبیات نیز شده است. هشتم اکتبر 2009 بود که آکادمی سوئدی اعلام کرد او برنده جایزه نوبل ادبیات شده است زیرا « با تمرکز بر نثر و شعر بسیار ساده افق زندگی افرادی را که زندگی‌شان در حکومت‌های دیکتاتوری مصادره شده است، به تصویر می‌کشد.»
همان سال هیئت داوران جایزه نوبل اعلام کردند نوشته‌های «مولر» شباهت بسیاری به آثار «فرانتس کافکا»، نویسنده آلمانی اهل «چک» دارد. موفقیت وی در دریافت این جایزه با بیستمین سال فروپاشی کمونیسم همزمان شد. «مایلکل کروگر»، مدیر خانه انتشاراتی «مولر» در این باره گفته بود: « این کمیته با اهدای جایزه به «هرتا مولر»،که در میان گروه اقلیت آلمانی‌ها در رومانی بزرگ شد، از نویسنده‌ای قدردانی کرد که همچنان اجازه نمی‌دهد چهره زشت و غیرانسانی زندگی کمونیستی به فراموشی سپرده شود»
 
بخشی از مصاحبه «پاریس ریویو» با این نویسنده در ادامه می‌آید:
 
شما آثارتان را به زبان آلمانی می‌نویسید و در جایی گفتید نوشتن برای شما از اهمیت زیادی برخوردار است...
نوشتن تنها حوزه‌ای از زندگی من است که می‌توانم خودِ واقعی‌ام باشم. نوشتن به من امید داد تا در شرایط بد طاقت بیاورم. نوشتن تنها چیزی بود که سبب می‌شد باور کنم وجود دارم. البته گاهی این موضوع هم بی‌اهمیت می‌شد زیرا من را برای بازجویی به جاهای مختلف می‌بردند وشرایط سختی را سپری می‌کردم یا مردم روستای من فقیر بودند و این موضوع من را آزار می‌داد. در این مواقع به این فکر می‌کردم که حتی نوشتن نیز احمقانه است.

 با اینکه در «آلمان» زندگی می‌کنید اما هنوز درباره «رومانی» می‌نویسید؟چرا؟
من باری بر دوشم احساس می‌کنم و ادبیات درباره همین موضوع است. من 30 سال تحت حکومت یک دیکتاتوری زندگی کردم و موضوع نوشته‌های من از همان کشور می‌آید. من موضوع داستان‌هایم را انتخاب نمی‌کنم. موضوع داستان به سراغ من می‌آید. نویسنده باید درباره چیزی بنویسد که ذهنش را مشغول می‌کند و دیکتاتوری موضوع مهمی است. متأسفانه هنوز هم در دنیا وجود دارد و به پایان نرسیده است.

 مخاطب شما چه کسی است؟
من همیشه برای خودم نوشته‌ام. گاهی دوست دارم مسائلی برای خود من مشخص شود. سیر تغییر شخصیت خودم را دریابم. همیشه در اقلیت بودم. وقتی در «رومانی» بودم یک فرد آلمانی محسوب می‌شدم. هنگامی که به «آلمان» آمدم باز هم جز اقلیت بودم و همه من را اهل «رومانی» می‌دانستند. شاید به همین دلیل است که همیشه به اقلیت‌ها در جامعه فکر می‌کنم...

آیا زبان مردم منطقه شما در رومانی، آلمانی بود؟
در برخی  روستاها آلمانی، اما معمولا مردم روستاهای رومانیایی به زبان رومانیایی صحبت می‌کردند. این گروه‌ها هیچ وقت با هم ترکیب نمی‌شدند و هر روستا زبان، مذهب، تعطیلات، و حتی پوشش مخصوص خود را داشت. حتی در روستاهای آلمانی گویش هر روستا متفاوت بود.

خانواده شما کشاورز بودند؟
پدربزرگ من مردی ثروتمند بود. صاحب زمین‌های بسیار و یک فروشگاه غلات بود. هر ماه نیز برای تجارت به «وین» می‌رفت. بالای سقف خانه‌ای که من در آن زندگی می‌کردم پر از غلات بود اما پس از سال 1945 همه چیز از خانواده من گرفته شد و هیچ چیز نداشتیم. انبار خانه هم خالی شد. در فروشگاه‌اش همه چیز به فروش می‌رفت. مادر و مادربزرگم شروع به کار در فروشگاه کردند. کمی بعد سوسیالیست‌ها فروشگاه را نیز از ما گرفتند. همه به یک مزرعه عمومی نقل‌ مکان کردند. پدربزرگ باور نمی‌کرد چنین بلایی سرش آوردند. او را به کمپ فرستادند. پدربزرگ من  در جنگ جهانی اول نیز در ارتش اتریش خدمت کرده بود اما برای آن‌ها این موضوع اهمیتی نداشت.
 
 پس فقط به خاطر این‌که دهقانی صاحبِ زمین بود او را زندانی کردند و زمین‌هایش را غصب کردند؟
بله و من هر بار که مجبور بودم فرمی را پر کنم باید همه این اتفاق‌ها را توضیح می‌دادم. علاوه بر این‌که همه اموال ما را گرفتند به ما برچسب «استثمارگر» نیز زدند.
 
«سرزمین گوجه‌های سبز» از معروف‌ترین رمان‌های این نویسنده است. این اثر با ترجمه‌های متعددی در زبان فارسی عرضه شده است. از آن جمله می‌توان به  ترجمه‌های غلامحسین میرزاصالح نشر مازیار، آوینا ترنم نشر هنر پارینه اشاره کرد.  «قرار ملاقات»، ترجمه آهنگ حقانی نشر هیرمند، «نفس بریده» مهوش خرمی‌پور نشر  کتاب‌سرای تندیس، «زمین پست» رباب محبوب نشر بوتیمار، «گرسنگی» ترجمه رباب محبوب نشر بوتیمار، «مسافر یه لنگه پا» ترجمه امیرحسین اکبری شالچی نشر روزگار  از دیگر آثار ترجمه شده از این نویسنده به فارسی است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها