کتاب «زندگی بر شاهراه قدیم رم» نوشته واهان توتووِنتس ترجمه آندرانیک خچومیان در نشر چشمه منتشر شد.
آندرانیک خچومیان در توضیحی درباره این کتاب میگوید: «کتاب زندگی بر شاهراه قدیم رم را میتوان مجموعهی داستانهایی دانست که بسیار شاعرانه نوشته شده است. هنگام ترجمهی این اثر که سرشار از مهر و دلبستگی است، که لبریز از عشق و از خودگذشتگی است، که جامی است پُراز مهربانی، چنان از خود بیخود میشدم، چنان همهی وجودم سرشار از اندوه و شادیِ روحپرور میشد که ایمان آوردن اگر ادبیات نمیبود چه سخت و جانکاه میشد زندگی، چه بیروح میشد هستی.»
داستان اینگونه آغاز میشود«مادرم به طویله میرود تا گاو را بدوشد.میرود و مدتی طولانی برنمیگردد. ناگهان عمهام صدای میزند، آهای دختر، پس این عروسمون چی شد؟ رفت طویله و نیومد. همگی به طویله میدوند و میبینند مادرم کودکی با چشمان آبی در آغوش گرفته و کنار گاو نشسته است. آن کودک، من بودم.»
«زندگی بر شاهراهُ قدیم رُم» یکی از مشهورترین آثار ادبیاتِ ارمنستان است از نویسندهی نمادین این کشور واهان توتووِنتس. این نویسنده سال 1889 به دنیا میاید و سالِ 1936 از دنیا میرود. او در عمر نهندان طولانیاش داستانها و رمانهایی مینویسد که در زبانارمنی و ادبیاتِ این کشور جایگاهی ویژه دارند. داستانهای بههمپیوستهی کتابِ زندگی بر شاهراهِ قدیم رُم از نمونههای درخشان اویند که درشان میتوان اتوبیوگرافی نویسنده ار نیز شاهد بود. کتاب در فضایی کوچک با آدمهایی از هر قشرِ میگذرد، آدمهایی که گاهی رفتارهایشان طنزِ گوگول را به یاد میآورد و گاه حکایت گوییهای شخصیتهای چخوف را. هرچند توتووِنتس با زبانی شیرین و مملو از طنز این قصهها را بههم پیوند میزند، ما شاهدِ نگاهِ غمناکِ او نیز هستیم به آنچه در حالِ تحقق است. به التهاب در جوامعِ اقلیت سالهای آغازینِ قرنِ بیستم و عوض شدنِ روزگار که هرکدامِ شخصیتهای او وجهی از آن را درک میکند. اما زبانِ روان و فضای مملو از طنز و شوخی داستانها باعث شده این کتاب یک اثرِ دلنشین باشد برای تمامی خوانندگانش. کتاب را آندرانیک خچومیان بیواسطه از زبانِ ارمنی به فارسی بازگردانده است. درکِ این کتاب میتواند لحظاتی جذاب را برای مخاطبش رقم بزند. داستانِ پسری میانِ جمع...
واهان توتووِنتس سال 1889 در شهرستان مرزه ارمنستان غربی بهدنیا آمد. در زادگاهش به مدرسه میرود و نخستین تجربههای نوشتاری و ذوقآزماییاش در سالها کودکی رقم میخورد. نخستین بار، سال 1907 قطعه شعری از وی در هفتهنامه «شرق» چاپ میشود. او پس از اعلام قانون اساسی عثمانی در 1908 به استانبول و از آنجا به اروپا، سپس به آمریکا میرود. در سالهای جنگ اول جهانی عازم جبهه میشود. پس از مدتها دوری در سال 1922 به ارمنستان شوروی باز میگردد.
بر اساس گزارش آندرانیک خچومیان در مقدمه کتاب، «واهان توتووِنتس، خیلی زود متوجه نابرابریها و بیعدالتیها اجتماعی و ملی جامعهی خود میشود و در اولین آثارش، روحیهی آزادیخواهی و عدالتطلبی او را میشود مشاهده کرد. در این زمینه میتوان به کتاب ویرانهی او اشاره کرده که در 1908 چاپ شده و به روحیه و تفکرات زندانیان ارمنی دربند ترکیهی عثمانی میپردازد. در بخشی از کتاب میخوانیم «چه سودی دارد پنجرهها و زنجیرهای فولادی؟ چه سودی دارد شکنجه و آزار و اذیت؟ تن نحیف و بیچاره من چه گناهی کرده است؟ آخر، مگر نه این که قلبم نقش شیر را بازی میکند و قلبم هرگز نمیتواند در بند باشد؟ هرگز نمیتوان مانع کار قلب شد. قلبم شبیه ببری گرسته است که خوردن میخواهد، دردیدن میخواهد، نابرابریها و نارواییهای اجتماعی را.»
آثار او بسیار متنوع است.او شعر سروده، داستان کوتاه و بلند نوشته و چند نمایشنامه نیز در کارنامهی او هست. از آثار او میتوان بهمجموعه داستانهای «آمریکا»، «گلهای آبی روشن»، «دکتر بوربونیان»، «اوراق سوخته»، «درخت زردآلو» و رمان سهجلدی «باکو» اشاره کرد.واهان توتووِنتس در 1938 درگذشت.
نظر شما