جمعه ۲ تیر ۱۳۹۶ - ۰۸:۰۰
دشمنِ آینده چه کسی‌‌ست؟

رمان «دشمن آینده» تازه‌ترین اثر هادی خورشاهیان در نشر چشمه منتشر شد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) رمانِ «دشمنِ آینده»، تازه‌ترین نوشته‌ی این نویسنده داستانی‌ از روایت‌های خاص و عجیب است. رمان داستانی خطی به مفهومِ مصطلحش ندارد و درباره‌ی سکراتِ مرگ است به نوعی. گروهی از آدم‌های متفاوت و خاص که در مکانی نامتعارف و برزخ‌گونه کنار هم جمع شده‌اند و تکلیف‌شان با بودن یا نبودن‌شان مشخص نیست. در این فضا ما روایت‌هایی از هر کدام‌شان می‌خوانیم و البته تنش‌ها و حرکت‌هایی که دارند. خورشاهیان که دلبسته‌ی ادبیاتِ کلاسیک ایران است با استفاده از پاره‌ای مفاهیمِ شناخته‌شده‌ی این ساختار تلاش کرده بازخوانی‌ای مدرن انجام دهد از مفهومِ حرکت برای رسیدن به امرِ جاودان‌کننده، با استفاده از فصل‌های کوتاه که هرکدام نقشی می‌زنند و آدم‌های متفاوتش مسیر را می‌سازند. باری همین رمانِ دشمنِ آینده را می‌توان روایتی دانست از اضطرابِ مُردن و این‌که این نویسنده‌ی خراسانی تلاش کرده با حرکت رد میانه‌ی امرِ ذهنی و عینی به واقعیتی برسد که در رمانِ او تحقق پیدا می‌کند. برای مخاطبِ این رمان تعقیب این وضعیتِ روایی به نتایجی قابل تأمل می‌رسد. نتایجی که شاید پیش‌بینی نشده هم باشند.
 
 رمان «دشمن آینده» این‌طور آغاز می‌شود: «حتا درست تا همین لحظه‌ی اکنون، واقعاً نفهمیده‌ام در آن لحظه‌ی شگفت، دهانم از ترس بازمانده بود، یا از تعجب. زیاد پیش می‌آید که در یک لحظه، آدم واقعاً نمی‌داند، الان موقع خوشبختی‌اش است، یا موقع بدبختی‌اش. خوشبختی ما، این است که خوشبختی آدم‌های خوشبخت را از نزدیک نمی‌بینیم و خیلی ناراحت نمی‌شویم که بدبخت‌ایم؛ خوشبختی ما، از زاویه‌ای دیگر، این است که آدم‌های بدبخت دقیقاً دوروبر خودمان هستند و زندگی آن‌ها را کاملاً از نزدیک می‌بینیم و خیلی دل‌مان به حال خودمان نمی‌سوزد؛ چون آن‌ها به‌راستی و بی‌رحمانه از ما بدبخت‌ترند.
سرم که از دیوار آمد بالا، یکی را دیدم که با سیمونُف نشسته است روی صندلی همیشگی سرهنگ، کنار استخر خالی و انگار دقیقا پیشانی مرا نشانه گرفته است. نمی‌دانم شب چندم بود که برای سرهنگ و بقیه روزنامه‌ می‌بردم، ولی در آن لحظه‌ی شگفت، مطمئن بودم خودم را برای هر چیزی آماده کرده بوده‌ام، غیر از همین مورد. می‌دانستم باید خود را از دیوار بالا بکشم و بروم روی پشت‌بام، که اگر این کار را نمی‌کردم، حتماً پیشانی‌ام در آن لحظه‌ی دلهره‌آور سوراخ می‌شد و اگر هم سرعت عملم خوب بود و شانس هم می‌آوردم و خودم را از دیوار رها می‌کردم و کشته نمی‌شدم، حداقل آن دوازده نفر کشته می‌شدند.»
 
این اثر در 203 صفحه به شمارگان 1000 نسخه به قیمت 17هزار تومان  عرضه شده است.
 
هادی خورشاهیان متولد۱۳۵۲ در نیشابور شاعر و نویسنده داستان کوتاه است . کتاب‌های «با اجازه‌ي دبير هندسه»، این کتاب مجموعه‌ی صد و ده شعر نوجوان در قالب‌های غزل، مثنوی، چهارپاره، دوبیتی، نیمایی و آزاد است. این شعرها در دهه‌های هفتاد و هشتاد سروده شده‌اند. «سایه‌های ترس»، رمانی با چهار  راوی به نام‌های نگار، ناتالی، لیلا و ملیحه است. همچنین «من کاتالان نیستم» از دیگر آثار این نویبسنده است. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها