«کلاه سبزها» شامل 14 خاطره از نیروهای ویژه هوابُرد از سوی انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران منتشر شده است.
کتاب شامل 14 خاطره از درجهداران نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران در دوران هشت سال دفاع مقدس و سالهای بعد از آن است. گزیدهای از خاطرات سرتیپ دوم ستاد بیژن پارسا، سرهنگ ستاد اصغر ناطق نوری، سرتیپ دکتر محمدرضا قرابی آشتیانی، سرتیپ دوم ستاد مصطفی اصلانی، سرتیپ دوم ستاد مجتبی اصلانی، سرهنگ علیرضا مرادی و سرهنگ ستاد سید محمود اکبرنیا هفت فصل نخست این کتاب را تشکیل میدهد.
هفت فصل دوم این کتاب به خاطرات سرهنگ قیصر همرنگ، سروان قدرتالله فرجی، سروان علی محمدزاده، سروان حسین دینی، سروان ولی خواجهوندی، سرهنگ سیروس امانالهی و سرهنگ هلاکو احمدیان اختصاص دارد.
در بخشی از مقدمه کتاب آمده است: «در روزهای آغازین جنگ که هنوز عملیاتها منسجم نبود و مناطق جنوب کشور پُر شده بود از حضور داوطلبانه مردم، تیپ نیرومخصوص براساس آموزشهای خود، پیوسته و بیوقفه حملاتی را طراحی کرد و با توجه به تجهیزات خود، عملیاتهای ایذایی بسیاری انجام داد. حضور تیمهای عملیاتی تیپ 23 در قالب تیمهای چریکی دکتر چمران و دادن آموزشهای رزمی به بسیجی داوطلب بهترین بهره از توان و ظرفیتهای این نیرو بود.»
«عبور از کرخه» به روایت امیرسرتیپ دوم بیژن پارسا
درباره امیر سرتیپ دوم بیژن پارسا میخوانیم: «امیر سرتیپ دوم بیژن پارسا در سال 1330 در تهران متولد شد. او در سال 1351 وارد دانشکده افسری شد و در سال 1354 تحصیلات خود را به پایان رساند. در همان ابتدای آموزشهای نیرومخصوص، دوره چتربازی را با موفقیت پشت سر گذاشت. سپس دوره شش ماهه زبان انگلیسی را سپری کرد و بهعنوان افسر عملیات و مترجم، سه ماه در دورههای آموزشی ضد تروریست شرکت کرد؛ دورههایی که توسط یکی از کشورهای خارجی برگزار شده بود. او همچنین دوره آموزش رهایی گروگان را که توسط SIS یا همان نیروهای ویژه انگلیس برگزار شده بود به پایان رساند.»
شرکت در تسخیر لانه جاسوسی، مقابله با گروهکهای تجزیهطلب کُرد در غرب و شمال، درگیری با گروهکهای معاند و تجزیهطلب در جنوب و شرق، اعزام به طبس، حضور در هشت سال دفاع مقدس و درگیریهای مرزی پس از جنگ از افتخارات امیرسرتیپ دوم بیژن پارساست.
«عبور از کرخه»
خلبان به من گفت: «بقیه نیروهاتون به سمت کرخه رفتن ما هم به عقب برمیگردیم» من با 6 نفر به سمت «کرخهکور» رفتیم دو طرف کرخه زمین کشاورزی بود در آن موقع هنوز روستاها بهطور کامل تخریب نشده بود و مردم کشاورزی میکردن. بهطوری که در بعضی از زمینها هندوانههای درشتی دیده میشد بچهها را دیدم که از آب عبور کردن به آن طرف کرخه رفتن برای عبور از کرخه نَه قایقی بود و نَه میشد شنا کرد. بومیان منطقه برای عبور از عرض کرخه که در آن قسمت حدود ده دوازده متر بود، سوار بشکهها میشدند و با طنابی که درعرض رودخانه بسته بودند از آن عبور میکردند. بچهها هم همانطور از آب رَد شده بودند من هم میخواستم با همان طناب و بشکهها از آب رد شوم؛ به بقیه گفتم با ماشین آب رو دور بزنید و از خشکی به آن طرف آب بِرید.
برای رسیدن به آن طرف باید ابتدا به هویزه و بعد به سوسنگرد میرفتند. قرار شد ابتدای جاده سوسنگرد منتظر من بمانند با توجه به نقشه، حدود یک ساعت تا آنجا فاصله بود آنها رفتند و من هم از رودخانه عبور کرده و به نیروها ملحق شدم به خاطر شهادت آن دو عزیز سکوتی سنگین در جمع ما حاکم بود. غم شهادت همرزمان روی سینهها سنگینی میکرد. این نخستین نبرد رودرو و مستقیم با عراقیها بود. هریک شرمسار از اینکه از غافله شهدا جاماندهایم در سکوت به سر میبردیم با وجود این چهره بچهها مصممتر از قبل بود. شهادت حسن موسویان و عباس چوکام عزم بچهها را برای دفاع از کشور بیش از پیش کرده بود.»
کتاب «کلاه سبزها» با شمارگان سههزار نسخه در 344 صفحه، به قیمت 15 هزار تومان از سوی انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران(آجا) منتشر شده است.
نظرات