کیهانخانجانی در نشست رونمایی از مجموعه داستان با انتقاد از تفکیک ادبیات به شهری و روستایی گفت: هیچ جای دنیا بحثی به نام ادبیات شهری و روستایی به این شکل که ما راه انداختهایم نیست.وقتی هم جریانی به نام ادبیات شهری راه میاندازیم شبیه میشود به ادبیات شهرداری!
این داستان تکگویی بیرونی زنی خرافاتی است که مغازه چاپ و تکثیر دارد. وی به نویسنده زنی که کتابش مدام دچار ممیزی شده و هر بار که برای پرینت متن اصلاح شده میآید، حجمش کم و کمتر میشود، پیشنهاد میدهد پیش دعانویسی که میشناسد برود و سرکتابی بگیرد تا سبب صدور مجوز شود.
حسین ورجانی، سردبیر مجله ادبی «کتاب شهرزاد» درباره معضل فضاسازی جغرافیای ایران در داستان اکنون سخن گفت: داستانها شبیه هم شدهاند، اگرجغرافیا داشته باشند و رنگ و بوی بومی در آنها مشخص باشد، چنین نمیشود. داستان باید معرف شهر و منطقهای باشد که سوژه در آن روایت می شود، به ویژه داستانی که بستر رئالیسم دارد. کسی که داستانش در جنوب میگذرد نباید شبیه داستان کسی باشد که در تهران میگذرد. اگر داستانها مشابه باشند چه تجربه و تنوعی برای خواننده حاصل میشود؟ داستان جنوب آمریکا و روس و اروپا را میتوان از طریق متن فهمید، حتی بدون نام و کشور نویسنده.
این مدرس و منتقد داستان افزود: خوبی داستان نیلوفر اسماعیلی واقعگرا بودن آن است. نویسنده شهر رشت و محله ساغریسازان و سبزه میدان و باغ محتشم و عمارت شهرداری و خیابان بیستون و... را نشان دادهاند. اینها همه سبب ملموس بودن متن برای خواننده و آگاهی او میشود. منتقدین میگویند اگر دوبلین با خاک یکسان شود، از طریق خوانش رمان جویس میتوان آن شهر را مجسم کرد. مگر نه این است که جویس نویسندهای مدرن است، پس چرا فعلا در داستان مدرن ایرانی چنین فضاسازی و کارکرد مکانی نمیبینیم؟
کیهان خانجانی نیز درباره فضا به مثابه شخصیت سخن گفت و اظهار کرد: گویی کلاً در تفکر و هنر ایرانی، سوژه بیرون از محور مختصات زمان و مکان است. لازمانی بودن و لامکانی بودنِ سوژه را دال بر سرمدی و جاودانه بودن در شطحیات و روایات و حکایات و نگارگری و... میدانیم. پا نگرفتن رمانس در ایران و به جایش پا گرفتن منظومه، این معضل را عمیقتر کرد. پس از مشروطه بیشتر به مقولهای به نام ایران پرداختیم نه انسان. ما انسانِ جزء را در مکانِ جزء و زمانِ جزء نمینوشتهایم، ما تمثیلی از ایران را مینوشتهایم.
نویسنده مجموعه داستان «سپیدرود زیر سیوسه پل» ادامه داد: گاه مراد از مکان، ادبیات شهری مستفاد میشود. اول اینکه از قرار معلوم هیچ جای دنیا بحثی به نام ادبیات شهری و روستایی به این شکل که ما راه انداختهایم نیست. دوم اینکه اگر بحثی هست مربوط است به معضلات ذهنی شخصیت در مواجه با اتمسفرِ کلان شهرهای مدرن است. پس بیش از این که مقوله مکان و فضا مورد بحث باشد، مقوله جو یا مود یا اتمسفر مورد بحث است. ادبیات شهری ما بیشتر آدرس می دهد تا اتمسفر بین مکان شهر و انسان شهری را بسازد.»
دبیر کانون داستان چهارشنبه رشت، تصریج کرد: چرا مکان ساخته نمیشود؟ دو دلیل دارد: یکی به همان دلیل معضل نخست، ما فارغ از مختصات زمان و مکان فکر میکنیم، به مانند فلسفه تجریدی. پُر بیراه نیست این همه شیفتگی متفکران ما نسبت به تفکر افلاطون و ابنعربی و هایدگر. دیگر اینکه وقتی هم جریانی به نام ادبیات شهری راه میاندازیم شبیه میشود به ادبیات شهرداری! فقط نشانی خیابانها و پلها و پاساژها و برجها و کافهها را میدهیم. نامِ مکانِ عینی دال بر ساختِ مکانِ داستانی نیست. مکان در داستان مدرن، به مانند دیگر عناصر، به شکل استقرایی و مجاز مُرسل، یعنی جزء به کل ساخته میشود. مکان، خود به منزله شخصیت است؛ عکسبرگردان ترادفها و تضادهای اوست.»
نیلوفر اسماعیلی سال 1361 در بندر انزلی به دنیا آمده است. نخستین کتاب وی شامل نُه داستان بههمپیوسته توسط نشر نشانه در 92 صفحه و با قیمت 7000 تومان منتشر شد.
نظر شما