سه‌شنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۱۰:۴۲
رمان اجتماعی با مفهوم آسیب اجتماعی پیوند می‌خورد

فاطمه خضری در نشست رمان اجتماعی گفت: وقتی رمان اجتماعی با مفهوم آسیب اجتماعی پیوند می‌خورد، انگار نویسنده کارشناسی است که بین خودش و جامعه به عنوان ابژه فاصله ایجاد می‌کند. در این حالت نویسنده درگیر نگاه ارزشی و از بیرون به جامعه می‌شود.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نشست «رمان اجتماعی» روز دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه از ساعت 16 الی 18 در پژوهشگاه فرهنگ هنر و ارتباطات با سخنرانی حسین سناپور، حسین پاینده و فاطمه خضری و حضور اهالی فرهنگ و علاقه‌مندان به ادبیات برگزار شد.

در تمام رمان‌های اجتماعی ایرانی شخصیت اصلی شکست می‌خورد
در ابتدای نشست حسین پاینده درباره سابقه رمان اجتماعی در اروپا گفت: رمان اجتماعی اولین بار در اوایل جامعه صنعتی منتشر شد. زمانی که جامعه باعث ایجاد روابط بینافردی شد. وی افزود: این نوع رمان به مسائل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در جامعه صنعتی می‌پردازد و موضوع غالب فقر است. این منتقد ادبی گره خوردن مسائل سیاسی و اجتماعی با ادبیات داستانی را علت اصلی خلق رمان اجتماعی دانست و به عنوان نمونه از رمان‌های «خانه قانون‌زده» و «الیورتویست» نام برد که سال 1853 م. منتشر شد. بر این اساس آغاز رمان اجتماعی در اروپا را قرن 19 و اوایل قرن 20 دانست.
در ادامه این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: در رمان اجتماعی نویسنده سعی می‌کند به کالبدشکافی جامعه بپردازد تا علت مرگ روابط اجتماعی را درک کند. در کشور ما این نوع رمان بعد از مشروطه پدید آمد. آثار نویسندگان دوران مشروطه مانند شاعران این دوره بازتابی از واقعیت‌های اجتماعی دوران خودشان بود. آنها تصویری دقیق و عینی از یک جامعه فقرزده و تحت استبداد ترسیم می‌کردند.
نویسنده مجموعه سه جلدی «داستان کوتاه در ایران» تولد رمان اجتماعی در ایران را هم‌زمان دانست با انتشار رمان «تهران مخوف» نوشته مرتضی مشفق کاظمی که در سال 1301 ه.ش. به صورت داستان‌های پاورقی در روزنامه ستاره ایران و در سال 1303 به صورت یک کتاب مستقل منتشر شد. این رمان تصویری از محله‌های فقیرنشین تهران ارائه می‌دهد.
وی سپس صحنه آغازین رمان را برای حاضران خواند و گفت: همان‌طور که در کتاب «گشودن رمان» توضیح دادم، صحنه ابتدایی رمان مینیاتوری از پیرنگ و مضامین اصلی رمان است. رمان «تهران مخوف» با یک طوفان شروع میشود. طوفانی که همه‌جا را پر از گردوخاک کرده است. این صحنه آغازین اولین نشانه از دیدگاه این رمان به مسائل اجتماعی زمان خودش است. «گئورگ زیمل» جامعه‌شناس  آلمانی، در توضیح مفهوم دل‌زدگی در زندگی شهری می‌گوید شهر به نسبت روستا امکانات به ظاهر پر شکوهی برای زندگی دارد، اما در جوامع روستایی همبستگی، آشنایی و همدردی بیشتر است. در شهر بیگانگی عجیب و غریبی بین مردم وجود دارد. وی اشاره کرد که صحنه آغازین این رمان او را به یاد شعر «زمستان» مهدی اخوان ثالث انداخته است.
پاینده در خوانش قسمت بعدی فصل اول «تهران مخوف» توضیح داد: نویسنده یک دوئیت بین قسمت شمالی و جنوبی تهران به وجود می‌آورد و با توصیف مکان سعی در بازنمایی استعاری از نحوه اداره امور در چنین جامعه‌ای است. نویسنده در این صحنه به بی‌سوادی، ناآگاهی و بی‌اعتنایی مردم به هم نگاه انتقادی دارد. در واقع رویکرد اجتماعی نویسنده در صحنه اول رمان نشان داده شده است.
نویسنده «نقد ادبی و دموکراسی» با توجه به این‌که رمان یک ژانر وارداتی است، با رویکرد ادبیات تطبیقی رمان «تهران مخوف» را که 95 سال پیش منتشر شده با یکی از رمان‌های چارلز دیکنز مقایسه کرد و گفت: در صحنه اول رمان «خانه قانون‌زده» - با ترجمه ابراهیم یونسی- چارلز دیکنز به توصیف لندن می‌پردازد. در خطوط ابتدایی این رمان به عدالت‌خانه عظمی (دادگستری) و بازگشت قاضی‌القضات به محل کارش بعد از تعطیلات حضرت میکائیل اشاره می‌شود. یکی از مضامین اصلی این رمان اجتماعی دیکنز فقدان عدالت در جامعه است. وی اضافه کرد: توصیف هوای طوفانی و گل که همه‌جا را گرفته و اشاره به حیوانات قبل از اشاره به انسان‌ها، آن هم در پایتخت یک کشور سرمایه‌داری مفهومی استعاری دارد. در جایی که مدنیت باید باشد بدویت به چشم می‌خورد. همچنین دودی که از دودکش‌ها بیرون می‌آید توسط باران به شکل دانه‌های سیاه دوده روی خانه‌ها و آدم‌های شهر می‌نشیند. اشاره به مرگ خورشید نیز مفهومی اسطوره‌ای دارد. در آخر وجود مه یکی دیگر از دلالت‌های استعاری است چون مه میدان دید را کاهش می‌دهد. این پژوهشگر تاکید کرد: البته در مقایسه توصیف‌های تهران و لندن از دیدگاه کاظمی و دیکنز، دیکنز کیفیت بسیار بالاتری دارد.
مولف مجموعه مقالات «گفتمان نقد» در ادامه یادآور شد: در همان دوره‌ای که «تهران مخوف» منتشر شد رمان‌های اجتماعی دیگری با همان محتوا ولی سبک و سیاقی کمی متفاوت منتشر شدند از جمله رمان «روزگار سیاه» نوشته عباس خلیلی (سال 1303)، «روزگار سیاه کارگر» و «روزگار سیاه رعیت» نوشته احمدعلی خداداده تیموری در سال‌های 1305 و 1307 با همان دلالت‌های «تهران مخوف» بر وضعیت اجتماعی دوران خود. وی افزود: یکی از نویسندگان پرکار در دهه 1310 محمد مسعود مدیر هفته‌نامه مرد امروز بود که با توانایی‌های روزنامه‌نگاری خود گزارشات عینی از وقایع را در رمان‌هایش می‌آورد. از رمان‌های او می‌توان به «تفریحات شب»، «در تلاش معاش» و «اشرف مخلوقات» اشاره کرد که به ترتیب در سال‌های 1311و 1312 و 1313 منتشر شدند. این نویسنده ادامه داد: از رمان‌های اجتماعی دیگر میتوان به رمان «زیبا» نوشته محمد حجازی اشاره کرد که در سال 1312 منتشر شد و به افشای فساد اداری می‌پرداخت. در ادامه رمان اجتماعی با احمد محمود به اوج رسید و با چهره‌هایی مانند جلال آل‌احمد و محمود دولت‌آبادی ادامه یافت.
پاینده در پایان سخنانش گفت: در تمام رمان‌های اجتماعی ایرانی شخصیت اصلی شکست می‌خورد. این موضوع یک موتیف در این‌گونه رمان‌هاست. مثل شخصیت مدیر در داستان «مدیر مدرسه» جلال آل‌احمد.

رمان اجتماعی در ایران با آسیب‌شناسی اجتماعی پیوند خورده است
در ادامه فاطمه خضری درباره مفهوم رمان اجتماعی گفت: رمان اجتماعی در خودش مفاهیم دیگری را می‌پروراند. تعریف رمان اجتماعی بستگی به تعریف این اجزا دارد. رمان اجتماعی در ایران با آسیب‌شناسی اجتماعی پیوند خورده است. وسایل زندگی مردم به خاطر مدرنیته تغییر کرد و دیگر نتوانستند به خواسته‌هاشان برسند. به همین خاطر دچار درد و رنج شدند و این درد و رنج تبدیل به یک آسیب اجتماعی شد.
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: وقتی رمان اجتماعی با مفهوم آسیب اجتماعی پیوند می‌خورد، انگار نویسنده کارشناسی است که بین خودش و جامعه به عنوان ابژه فاصله ایجاد می‌کند. در این حالت نویسنده درگیر نگاه ارزشی و از بیرون به جامعه می‌شود. حال این سوال پیش می‌آید که چرا این تعریف شکل گرفته؟ دلایل آن اجتماعی، سیاسی و اقتصادی هستند که ربط پیدا می‌کنند به چگونه وارد شدن مدرنیته به ایران. 
خضری در توضیح این انتقال مدرنیته از غرب به ایران گفت: مدرنیته از غرب وارد ایران شد و در این انتقال نظام معیشتی مردم ایران دچار آسیب شد، چون نیازهای‌شان با نیازهای مردم غرب یکسان نبود. در غرب از کشاورزی به کشاورزی پیشرفته و نظام اقتصادی صنعتی و کارخانه‌ای رسیده بودند و به موازات این تغییرات روش‌شناسی‌شان نسبت به گذشته تغییر کرده بود، ولی در ایران این اتفاق نیفتاد.
وی ادامه داد: متفکران اجتماعی مانند دکتر کاتوزیان معتقدند ما در ایران به دلایلی مانند کمبود آب فئودالیته نداشتیم. یعنی ما در دوران مشروطه، با نام آزادی خواهان قانون شدیم. این قانون‌خواهی نیز مفهومی عاریتی از غرب بود. از طرفی پشت مفاهیمی مانند ارادت مردم عادی به شاه، عاطفه زن به شوهر و احترام مرید به مراد یک روش‌شناسی منطبق با فلسفه ایرانی-اسلامی و عرفان وجود دارد که به نوعی با روش‌شناسی گذشته مرتبط می‌شود. در این زمان قانون‌خواهی مشروطه در برابر ارادت مردم به شاه قرار گرفت. یعنی این دو روش‌شناسی مقابل هم قرار گرفتند؛ روش‌شناسی قانون‌خواهی به روش‌شناسی علم در غرب مرتبط می‌شد و روش‌شناسی ارادت به روش‌شناسی گذشته ایران. در این حالت برای از بین بردن فاصله و تناقض باید به شناخت عمیق هر دو روش‌شناسی پرداخت. ولی این اتفاق در ایران نیفتاد.
خضری در توضیح علت این تناقض گفت: ما نفت داشتیم. به دلیل داشتن منابع غنی طبیعی دولت مدیر اقتصادی کشور شد و به جای این‌که توسعه‌یافتگی به شکل هم‌دلانه بین مردم شکل بگیرد این رابطه از بالا به پایین ایجاد شد. از طرفی مردم خواهان حقوق خود از دولت شدند و ارادت اقتصادی به دولت جای ارادت مذهبی و قلبی به شاه را گرفت. نتیجه آن هیجانات خام سیاسی بین مردم شد که جلوی درک مفاهیم را می‌گیرد. رمان اجتماعی به توصیف این هیجانات خام می‌پردازد که در طول تغییرات اقتصادی شکل می‌گیرند. در این شرایط نویسنده بدون این‌که یک روش‌شناسی مشخص داشته باشد مفاهیم مدرنیته را بدون درک روابط بین آنها کنار هم می‌گذارد.
این انسان‌شناس در تعریف نویسنده در این حالت بیان کرد: نویسنده یکتا و نابغه‌ای است که می‌تواند با فاصله به جامعه‌اش نگاه کند. «بوردیو» این دیدگاه اجتماعی را باور ندارد. او این باور را که نویسنده وقتی درگیر نوشتن است، آگاهی ناب دارد، زیر سوال می‌برد. علت این مخالفتش هم این است که پذیرفتن یک نگاه و آگاهی ناب درباره نویسنده به معنای نفی نظام‌مند همه چیزهای بشری است. وی تاکید کرد: در این صورت بین تفکر و زندگی اجتماعی نویسنده دوپارگی به وجود می‌آید. ارتباط بین نویسنده با زندگی آدم‌های دیگر در جامعه یک ارتباط دیالکتیک است. نویسنده با ابژه‌اش این همانی دارد.
وی در پایان گفت: برای این‌که بتوانیم رمان اجتماعی را مورد بررسی قرار دهیم باید تعریف دیگری از نویسنده داشته باشیم. باید جنبه هستی‌شناسانه این همان سوژه-ابژه مورد توجه قرار گیرد و نویسنده بتواند لذت و درد را هم‌زمان نشان داده و با مخاطب ارتباط برقرار کند.

با فرم می‌شود یک داستان اجتماعی کامل نوشت یا شناخت
حسین سناپور در ابتدای سخنانش گفت: من امروز نمی‌خواهم رمان اجتماعی را از دیدگاه‌های نقد نظری تحلیل کنم بلکه با رجوع مستقیم به داستان کوتاه و رمان این مفهوم را بررسی کنم. از یک نگاه به نظر می‌رسد تمام رمان‌ها اجتماعی هستند، چون در برخورد با هر رمان و داستانی نمی‌توانیم شخصیت‌هایش را از جامعه‌شان جدا کنیم. با این پیش‌فرض بعضی رمان‌ها نسبت به بقیه اجتماعی‌تر به نظر می‌آیند و مثلاً «همسایه‌ها» اجتماعی‌تر از «شازده احتجاب» است، در حالی‌که در «شازده احتجاب» خشونت تاریخی جامعه از گذشته تا حال روایت نشان داده شده است. همه رمان‌ها کم و بیش این ویژگی را دارند، به همین خاطر نمی‌توانیم اجتماعی بودن رمان‌ها را کاملاً رد کنیم یا کاملاً بپذیریم، بلکه تمام این آثار در دو طرف یک طیف قرار می‌گیرند.
نویسنده «نیمه غایب» در ادامه بیان کرد: در مرحله بعد باید تعریفی از اجتماع داشته باشیم که براساس آن بتوانیم رمان اجتماعی را تشخیص دهیم. اگر اجتماع را مانند یک پیکر انسانی در نظر بگیریم که اجزای متفاوت دارد، در کنار هم یک کل را با ویژگی‌های خاص تشکیل می‌دهند. اجزای اجتماع هم مانند یک پیکر کامل در کنار هم یک شناخت صحیح به ما می‌دهند. من معتقدم برای داشتن یک رمان اجتماعی باید تمام اجزای اجتماع را در رمان بیاوریم، یعنی به انتهای طیف برسیم. که بعید به نظر می‌رسد.
نویسنده «ویران می‌آیی» خاطرنشان کرد: با این‌که تصور ما از رمان اجتماعی بیشتر محتوا و موضوع است (موضوعاتی مانند فقر و ناهنجاری‌های اجتماعی)، من رمان اجتماعی را بیشتر یک فرم می‌دانم. اگر بخواهیم بر مبنای محتوا رمان اجتماعی را تشخیص دهیم قاعدتاً «همسایه‌ها» ی احمد محمود از آثار گلستان یا گلشیری اجتماعی‌تر است. اما اگر با یک نگاه کلی‌نگر اجتماعی را به مثابه یک پیکر در نظر بگیریم، در «همسایه‌ها» ما همراه خالد می‌شویم و با افراد خانه، همسایه‌ها و افراد دیگر آشنا می‌شویم که بیشتر اقشار محروم جامعه هستند. بین سیاسیونی که در زندان با آنها آشنا می‌شود قشر متوسط هم وجود دارد و البته یک شخصیت زن به نام سیاه‌چشم که دو سه بار به او اشاره می‌شود و از طبقه مرفه اجتماع است. با این نگاه در این رمان میزان توجه به آسیب‌های اجتماعی به خصوص فقر زیاد است ولی نویسنده بیشتر طبقه محروم را نشان داده و البته این قشر را به خوبی و با شخصیت‌های متنوعی ساخته است.
نویسنده «دود» یک مثال دیگر زد: صادق چوبک داستان کوتاهی دارد به نام «عدل». در این داستان اسبی در جوی آب افتاده و تیپ‌های مختلف اجتماعی بدون این‌که به بیرون آوردن او از جو کمک کنند ایستاده‌اند و اظهارنظر می‌کنند. افرادی مثل کارمند، پاسبان، لبوفروش و راننده تاکسی. چوبک در این داستان خیلی کوتاه جامعه‌اش را کاملاً نشان می‌دهد. تفکر، طرز لباس پوشیدن و حرف زدن این افراد که همگی در یک موقعیت یکسان قرار گرفته‌اند، به مخاطب نشان داده می‌شود. وی تاکید کرد: چوبک از نظر فرمی یک داستان اجتماعی کامل ساخته و در آن نمونه‌های نوعی اجتماعی را کنار هم گذاشته و حول یک موضوع مشخص نظرات و نگاه‌های آنها را نشان می‌دهد. داستان کوتاه «چنار» از گلشیری هم همین فرم را دارد. البته این نگاه در رمان سخت‌تر جواب می‌دهد.
نویسنده «سمت تاریک کلمات» برای نمونه خارجی فرم اجتماعی در رمان به دو اثر از گابریل گارسیا مارکز «گزارش یک آدم‌ربایی» و «گزارش یک مرگ از پیش تعیین شده» اشاره کرد و گفت: در «گزارش یک آدم‌ربایی» راوی یکی از افراد روستای محل حادثه است ولی اصلاً وارد داستان نمی‌شود و کاملاً بی‌طرفانه ماجرای کشته شدن «سانتیاگو ناصر» را بیان می‌کند. انگار راوی از بالا ناظر ماجراهاست. در هر فصل از این رمان تعدادی از مردم روستا را می‌شناسیم؛ آدم‌های مرتبط با قتل سانتیاگو که می‌توانستند جلوی این اتفاق را بگیرند ولی این کار را نکردند.
نویسنده «یک شیوه برای رمان‌نویسی» ادامه داد: در «گزارش یک مرگ از پیش تعیین شده» آدم‌های مختلفی توسط قاچاقچیان گروگان گرفته می‌شوند. گروگان‌ها بیشتر آدم‌های پولدار و گروگان‌گیرها آدم‌های فقیر و متوسط از بخش‌های مختلف کلمبیا هستند. مارکز کل اجتماع را در قالب این افراد نشان می‌دهد که چطور در قبال آن ماجرا واکنش نشان می‌دهند.
نویسنده «با گارد باز» خاطرنشان کرد: در کل به نظرم ملاک فرم بهتر از موضوع برای تشخیص رمان اجتماعی است. اگر رمان اجتماعی را براساس محتوا بررسی کنیم در دهه‌های 30 و 40 و 50 رمان‌های اجتماعی داریم که از فقر و فلاکت مردم صحبت می‌کنند. ولی در دهه‌های اخیر 70 و 80 و 90 سخت‌تر می‌شود از رمان اجتماعی حرف زد. در رمان‌های بعد از انقلاب، به خصوص از دهه 60 به بعد در رمان‌ها و داستان‌های کوتاه زیاد فقر و فلاکت و آسیب‌های اجتماعی ناشی از اختلاف طبقاتی را نمی‌بینیم.
وی اضافه کرد: ولی بعد از آن در رمان‌هایی موسوم به رمان‌های شهری شخصیت در شهر راه می‌افتد و قسمت‌های مختلف اجتماع و آدم‌ها را می‌بیند. مثل «نیمه غایب» خودم و «دل دلدادگی» شهریار مندنی‌پور. در این رمان‌ها مشکل آدم‌ها تک‌افتادگی و تنهایی است که نوعی آسیب اجتماعی است ولی جنسش فقر و فلاکت نیست. در بخشی از «دل دلدادگی» در جنگ انواع و اقسام تیپ‌های اجتماعی جمع می‌شوند. یا مثلاً در «مدیر مدرسه» جلال آل‌احمد انواع تیپ‌های متوسط و پایین جامعه (شاگردان) در مدرسه جمع شده‌اند.
نویسنده «لب بر تیغ» در ادامه گفت: در این حالت نویسنده داستان خودش را جایی می‌برد که بدون پرسه زدن شخصیت در شهر بتواند تیپ‌های مختلف آدم‌های اجتماع را در کنار هم ببیند مثل جنگ یا مدرسه. همچنین در رمان «پاگرد» محمدحسن شهسواری یک گروه آدم بعد از حوادث کوی دانشگاه در پاگرد یک خانه گیر می‌کنند. بخشی دیگر از این رمان در روستا و بخش دیگری در جنگ می‌گذرد.
سناپور در پایان گفت: با فرم می‌شود یک داستان اجتماعی کامل نوشت یا شناخت. فرم سه تا خصوصیت دارد: اولاً گوشه و کنار اجتماع را نشان دهد. دوماً راوی نگاه بی‌طرفی به آدم‌ها داشته باشد و سوماً داستان اجتماعی یک ماجرای واحد داشته باشد که همه آدم‌های داستان درگیر آن مسئله باشند.
در پایان نشست سخنرانان به پرسش‌های حضار در رابطه با رمان اجتماعی پاسخ دادند. 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها