سایه اقتصادنیا و مهری بهفر در نشست نقد و بررسی کتاب «زنی تنها» به موضوع میزان تاثیرگذار زندگی شخصی فروغ فرخزاد در تحلیل آثارش پرداختند.
احساس میکردم که هم قبیله فروغ هستم
تینا حمیدی مترجم این اثر در ابتدای نشست گفت: در دانشگاه رشته زبان خواندهام و چند سالی است که کار ترجمه میکنم و این آخرین اثری است که ترجمه کردهام. در توضیح چرایی ترجمه این اثر باید بگویم که من فکر میکنم همه ما که علاقهمند به ادبیات هستیم، زندگی ادبی خودمان را با شاعرانی مثل فروغ شروع کردهایم. من عاشق فروغ بودم و به دلیل غربتی که داشت، احساس میکردم که هم قبیله او هستم؛ به همین دلیل سالها فروغ میخواندم اما 30 ساله بودم که تصمیم گرفتم برای این علاقه کاری انجام دهم.
وی ادامه داد: در این راستا فعالیتهایم شروع شد، با افراد نزدیک به فروغ مصاحبه کردم و معاشرتهایی را با این افراد داشتم و فکر میکردم که این پرونده را تا 32 سالگی جمع خواهم کرد اما برخلاف فکرم فروغ من را وارد دنیای جدیدی کرد؛ در چنین شرایطی احساس میکردم که وارد یک جنگ شدهام که این جنگ نیاز به ابزارهایی دارد. کتاب هیلمن یکی از این ابزارها بود.
این مترجم جوان در توضیح کتاب «زنی تنها» اظهار کرد: وقتی کتاب را خواندم احساس کردم که این کتاب با سایر آثاری که تا به امروز خواندهام متفاوت است به همین دلیل پروندهام را کنار گذاشتم و تمام تمرکزم را صرف ترجمه این اثر کردم.
زندگی شاعر از اثرش جدا نیست
در ادامه این نشست، سایه اقتصادنیا، که به عنوان منتقد و کارشناس حضور داشت گفت: خوشحالم که امروز فروغ ما را در کنار هم جمع کرده است و خوشحالم از درک و فهم مسئولان خانه کتاب که این ضرورت را احساس و شرایط برگزاری چنین نشستی را فراهم کردند. حتما همه دوستان حاضر در نشست اطلاع دارند که در چند ماه گذشته و به دلیل انتشار چند نامه فروغ به ابراهیم گلستان، او برای مدتی در صدر اخبار حوزه ادبیات قرار گرفت و نظرهای مختلفی درباره او بیان شد.
وی افزود: به نظرم درست نبود که در چنین شرایطی ما دست روی دست بگذاریم و کاری انجام ندهیم و به همین دلیل خوشحالم که این کتاب در چنین زمان مناسبی ترجمه شد و این فرصت را فراهم کرد تا در نشستی پرشور به نقد و بررسی آن بپردازیم.
این منتقد ادبی با اشاره به خوب یا بد بودن پرداختن به زندگی افراد سرشناس اظهار کرد: به نظرم پرداختن و کنار هم چیدن تکههای پازل زندگی فروغ فرخزاد کار خوبی است اما کافی و کامل نیست. در ماههای گذشته و بعد انتشار چند نامه از فروغ، دو جبهه شکل گرفت؛ عدهای از پرداختن به زندگی او استقبال میکنند و عدهای مخالف این کار هستند. به نظر من این دو جریان موازی هم حرکت میکنند و هیچگاه به یک نتیجه مشترک نخواهند رسید.
وی ادامه داد: کتاب «زنی تنها» یک زندگینامه است که در برخی مواقع نویسنده دست به نقد هم زده است اما همانطور که نویسنده در مقدمه کتاب آورده، او هیچگاه ادعای منتقد بودن ندارد چراکه حتما میداند که زندگینامهنویسی و نقد دو موضوع جدا از هم هستند. البته این به معنی بیارزش بودن کار زندگینامهنویسی نیست.
اقتصادنیا در توضیح فواید نوشتن زندگینامه گفت: زندگینامههای زیادی به فارسی ترجمه شده و این کتابها معمولاً پرطرفدار هستند چراکه به اعتقاد من زندگی شاعر از اثرش جدا نیست و ما نشانههایی از زندگی شاعر را در آثار او مشاهده میکنیم. افراد مانند میلانی، صفاریان و هیلمن درباره فروغ اثر نوشتهاند و این آثار میتواند مواد خامی برای منتقدان باشد.
وی افزود: عدهای میگویند که پرداختن به این موارد کار ناپسندی است و به شما چه ارتباط دارد که فلانی با کی بوده یا از کی طلاق گرفته و بین آنها چه گذشته است؛ اما به نظر من پرداختن به این موارد ضروری است چراکه مجموع این موارد است که ما را با هنر هنرمند آشنا میکند. در کل به اعتقاد من پرداختن به این کتابها با هر دیدی ضروری است.
هیلمن با دیدی متفاوت به فروغ نگاه کرده است
این منتقد ادبی با اشاره به اهمیت پرداختن به آثار فروغ اظهار کرد: فروغ شاعر خوششانسی است چراکه چنین شانسی نصیب هر هنرمند یا شاعری نمیشود. اگر دقت کرده باشید متوجه میشوید که سالهاست که درباره فروغ کتاب مینویسند، آثارش خوانده میشود، برای او فیلم میسازند و نمایشگاه عکس و نقاشی درباره او و آثارش برگزار میکنند و این بیانگر اهمیت وی است.
وی ادامه داد: چیزی که کار هیلمن را جذاب کرده، این است که او از فاصلهای که به ما داشته به شکل جالبی به آثار و زندگی فروغ نگاه کرده است. این فاصله باعث شده که او به چیزهایی بپردازد که ما تا به امروز به آن توجه کافی نداشتهایم.
خانواده شاپور وجه فروغ را پیش کامیار خراب نکردند
اقتصادنیا در توضیح کار ارزشمند هیلمن گفت: صداقت هیلمن در این کتاب قابل ستایش است چراکه او در مقدمه کتاب بیان کرده که شیفته فروغ است و او را دوست دارد. چنین دیدی بدون شک مشکلاتی را برای اثرش ایجاد کرده است.
وی افزود: برای مثال در جایی آورده که خانواده شاپور از فروغ یک هیولا برای فرزندش (کامیار) ساخته بودند، در صورتی که کامیار در دو مصاحبه این حرفها را رد کرده است. در جایی دیگر بیان شده که فروغ را «شاعره» میخواندند و این برای کوچک کردن او بوده تا هنرش را از هنر جدی جدا کنند، در حالی که این حرف هم درست نیست. هیلمن در بخش از کتاب میگوید که همه شاعران بزرگ مثل احمد شاملو و مهدی اخوان ثالث را با نام خانوادگی صدا میکردند اما فروغ فرخزاد همیشه فروغ خطاب میشد تا او را کوچک کنند اما این صحبت نیز درست نیست چراکه ما میبینیم انسان بزرگی مانند نیما یوشیج نیز همیشه نیما خطاب شده و این به دلیل احساس راحتی است که سایر افراد با این دو بزرگوار داشتند و دارند.
زندگی در خانه گلستان نشانه استقلال فروغ نیست
این منتقد ادبی با انتقاد از صحبتهای هیلمن که فروغ را تنها زن مستقل آن دوران میداند اظهار کرد: هیلمن در قسمتی از متن گفته که فروغ در خانهای که گلستان در دروس به او داده بود زندگی میکرد تا استقلال خودش را حفظ کند، در حالی که ما چنین برداشتی از این حرکت نداریم و میتوانیم بگوییم که زندگی در خانه گلستان نشانه استقلال فروغ نیست.
فروغ از نفوذ خدایار، نادرپور، شفا و گلستان بهره برد
وی ادامه داد: در بخشی دیگری از این کتاب میخوانیم که همه زنها در آن سالها برای موفقیت نیاز به کمک مردها داشتهاند و فروغ تنها زنی بوده که از این کمکها استفاده نکرده است اما به نظر من این حرف صحیح نیست و باید بگویم که او نیز از قدرت و نفوذ افرادی مانند ناصر خدایار، نادر نادرپور، شجاعالدین شفا و ابراهیم گلستان استفاده کرده است که همه این موارد در موفقیت او تاثیرگذار بوده است.
زندگینامه کلیدی برای فهم اثر هنرمند نیست
مهری بهفر که آخرین سخنران این نشست بود، گفت: به نظر من هر دوره به دلیل شرایط موقعیتی با دوره دیگر متفاوت است و نمیشود در دوره دیگر به خوبی قضاوت کرد. این کتاب نقد سرگذشتنامه است و اگر نقد را از آن حذف کنیم به دلیل این مواد خام تحقیق است، ارزشمند است.
وی افزود: زندگینامهنویسی اگر به عنوان یک ژانر مستقل در نظر گرفته شود، خوب است و میتواند مخاطبان خودش را داشته باشد به شرطی که نقد را به آن ربط ندهیم. متاسفانه عدهای زندگی هنرمند را ابزاری برای فهم اثر میدانند و میگویند که زندگینامه کلیدی برای فهم شاعر است.
شعرهای فروغ، زندگینامه موزون او نیست
این منتقد ادبی با گلایه از ربط دادن زندگی هنرمند به اثرش اظهار کرد: اگر زندگی شاعر را در فهم اثرش تاثیرگذار بدانیم باید بگوییم که ادبیات شرححال نویسی است. برای فهم این موضوع مثالی مطرح میکنم. به نظر شما یک فرمانده جنگی که دهها بار مرگ را در مقابل چشمانش دیده است بهتر میتواند جنگ را در یک شعر بیان کند یا شاعری که با دیدن چند قطره خون از هوش میرود. بدون شک شاعر بهتر میتواند شعر گوید و این نشان میدهد که زندگی شاعر با اثرش ارتباطی ندارد.
وی ادامه داد: صدق و کذب شعر، در زندگی شاعر و هنرمند نیست، بنابراین نباید از زندگی شاعر دست به تحلیل آثارش زد. البته این برداشت میتواند برای هنرمندان متوسط درست باشد اما با ارتفاع گرفتن هنرمند دیگر عملی نیست. به نظر من هنر و بهویژه ادبیات کاری میکند که ما خودمان را در آن شرایط احساس میکنیم و این یک کار بلاغی و ادبی است و ربطی به زندگی ندارد، به همین دلیل میتوان گفت که شعرهای فروغ، زندگینامه موزون او نیست.
بهفر با اشاره به تاکید برخی افراد به ضعیف بودن سه مجموعه شعر نخست فروغ گفت: اینکه عدهای تاکید میکنند که سه مجموعه نخست فروغ ضعیف است تنها به این دلیل است که میخواهند به میزان تاثیرگذاری فردی بپردازند. دو تا مرد ادعا دارند که روی فروغ بسیار تاثیرگذار بودهاند و یک نفر دیگری نیز است که با دست پس میزند و با پا پیش میکشد اما اعتراف فروغ در نامهای خطاب به پدرش نشان میدهد که از تربیت و آموزش مناسبی برخوردار نبوده و به دنبال یاد گرفتن زبانهای دیگر و گشودن دریچههای جدید است و باید گفت که او انسانی خودساخته بوده است.
نظر شما