به مناسبت چهلمین روز درگذشت آیتالله هاشمیرفسنجانی
رجایی: آیتالله هاشمیرفسنجانی شخصیتی تاریخنگر و تاریخساز بود
غلامعلی رجایی، مشاور آیتالله هاشمی رفسنجانی و مولف کتاب «در آینه» گفت: وی شخصیتی بیبدیل در تاریخ ایران است که هم تاریخنگر و هم تاریخساز در حد و اندازه خودش است. باید با یک نگاه ویژه زندگی آیتالله را هم برای نسل فعلی و هم آیندگان که از هاشمیرفسنجانی تنها نامی خواهند شنید، روشنتر کنیم.
چرا تاریخ دقیق چهار گفتگوی انجام شده با آیتالله هاشمیرفسنجانی در کتاب ذکر نشده است؟
فراموش کردم، تاریخ این گفتگوها بین سالهای 93 و 94 است.
انگیزه شما از طرح پرسشهایی درباره زندگی شخصی رئیس تشخیص مصلحت نظام چه بود؟
نخست باید بگویم رشته تحصیلی من در دانشگاه تاریخ است و آیتالله نیز یک شخصیت بیبدیل در تاریخ ایران است، شخصیتی که هم تاریخنگر است و هم تاریخساز در حد و اندازه خودش. مقطع و زمانی که وی زندگی کرده، چه قبل از انقلاب و ارتباط با امام خمینی (ره)، دوره مبارزه با رژیم شاه و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و مسئولیتهایی که در اداره کشور از جمله جنگ تحمیلی ایفا کرد، سپس دوره مهم بعد از رحلت امام، هر کدام نکات، ویژگیها و ناگفتههای خاص خودش را دارد. تصورم این بود که باید با یک نگاه ویژه زندگی آیتالله را هم برای نسل فعلی و هم آیندگان که از هاشمیرفسنجانی تنها نامی خواهند شنید، روشنتر کنیم.
در گفتگوهای انجام شده تا چه اندازه تلاش کردید که صریح باشید و آیا در مطالب نقل شده حذف یا سانسوری صورت گرفته است؟
«در آینه» مطلقا سانسوری صورت نگرفته و تغییری نیز پس از مصاحبه ایجاد نشده است. همانطور که از سوالها پیداست، بسیار صریح بیان شده، زیرا درباره زندگی شخصی آیتالله است. البته اگر در رابطه با دیدگاههای سیاسی پرسشهایی صورت بگیرد، هر چهره و شخصیتی ملاحظاتی دارد که ممکن است منجر به سانسور شود به ویژه که به نظرم شخصیت وی از لحاظ اهمیت در نظام یا در کنار رهبری است و یا بعد از رهبری قرار داشت. اما در این کتاب آنطور که در مجمع تشخیص مصلحت بیان کردند که در این مدت زمانی که در انقلاب اسلامی تصدی داشت تا به حال کسی به این صراحت از وی سوال نکرده است.
برای مثال پرسیدم عمر شما دراز باد وقتی خدا را ملاقات کنید چه کاری شما را خوشحال میکند و چه سخنانی با خدا خواهید گفت؟ این پرسش مهمی بود و وی در پاسخ گفت: تالیفات و پژوهشهای قرآنیام را که پنجاه و چند جلد است، خوشحالم میکند و ختم جنگ تحمیلی. پرسیدم چرا از ختم جنگ خوشحال شدید؟ گفت زیرا با ختم جنگ مانع شدم که افراد بیشتری در ایران و عراق کشته شوند. اگر چه عراقیها بیشتر از ایرانیها کشته دادند. همچنین سوال کردم به نظرتان تاریخ درباره شما چه قضاوتی خواهد کرد؟ پاسخ داد که فکر کنم قضاوت خوبی خواهد کرد. بنابراین به نظرم سوالات صریح بود و آیتالله نیز با لطفی که به من داشت، پاسخهای صادقانهای داد و همین توقع نیز میرفت. زیرا هاشمیرفسنجانی، شخصیت صادقی بود و اگر میخواست مسالهای را بیان نکند، صریحا از پاسخ خودداری میکرد. ضمن اینکه درباره دو مساله پرسش کردم که گفت نمیتواند پاسخی بدهد و من هم به وی حق دادم که از پاسخ خودداری کند.
یکی از بحثهایی که مطرح کردید درباره جزئیات یک روز کاری آیتالله است چه ضرورتی داشت که چنین جزئیاتی بیان شود؟
میخواستم به مخاطب بگویم که یک فرد سیاسی خاص در سن 80 سالگی چگونه کار میکند، دغدغهها و مشغولیاتش چیست؟ چه قدر به زندگی معنوی و عبادت کردن توجه دارد و تا چه حد دغدغه اسلام را دارد. اگر دقت کرده باشید بیشتر وقت وی صرف مسائل کشور و دانشگاه آزاد میشد.
چرا در بحث املاک و داراییها پرسشهایی که را مطرح کردید اسنادی ضمیمه آن نشده است؟
در این باره زمینی داشت که به وی ارث رسیده که بعدا کمتر هم شده است. وقتی در یک سفری به نوق رفتم، با رضا، کارگر زمینهای وی که پدرش، هم کارگر پدر آیتالله بوده، صحبت کردم و پرسیدم چهقدر زمین دارید؟ گفت فکر میکنم تقریبا 60 هکتار باشد. باز سوال کردم که زمینهای آیتالله هاشمی چه مقدار است؟ اگر اشتباه نکنم، پاسخ داد: 25 هکتار. به آیتالله گفتم شما از کارگرتان هم کمتر زمین دارید! گفت بله. این واقعیتی است که جامعه نمیداند. از طرفی در شرکت تعاونی پستهکاران رفسنجان رده عضویتش بسیار پایین است و قابل ذکر نیست. اما همه تصور میکنند که تمام باغهای پسته رفسنجان متعلق به آیتالله است.
در طرح پرسشهای کتاب «در آینه» تا چه اندازه به تالیفات آیتالله مراجعه کردید؟
پرسشهای کتاب براساس اطلاعاتی است که به عنوان مشاور از زندگیاش داشتم. اگرچه به لحاظ پیشینه زندگی وی، مطالعاتی انجام داده بودم اما نکاتی را که مطرح کردم بر اساس استناد به بعضی خاطراتی است که از وی داشتم. برای مثال در موضوعی، وی شاهد توهینهای بنیصدر به شهید رجایی بوده و سخن تندی را به بنیصدر میزند و جلسهای را که در منزل بنیصدر بوده، ترک میکند، چون توهینهای بنیصدر به شهید رجایی را که نخستوزیر وقت بوده، برنمیتابد. زمانی آیتالله به موضوعی اشاره کرد و گفت: باید سخنی به وی میزدم و من گفتم: مثل فلان عبارت؟ گفت: بله. آن زمان میدانستم که به کدام نکته اشاره میکند، اما به دلیل بزگواریش آن تعبیر تند را به کار نبرد. شاید هم نمیدانست که موضوع را میدانم. بعدا گفتم شما این تعبیر تند را در دفاع از شهید رجایی به کار بردید؟ گفت: بله.
اخیرا مطلبی از شهید رجایی دیدم که گفته بود: «جامعه آقای هاشمی را نمیشناسد و حالا حالاها مانده تا به عظمت وجود ایشان پی ببرند.» این تعبیر برایم جالب بود اما قبلا آن را ندیده بودم تا در کتابی که درباره شهید رجایی نوشتم، استفاده کنم. زمانی این مطلب را برایم فرستادند، خواستم به آیتالله نشان دهم که اجل مهلت نداد. البته این مطلب در آرشیوم هست، در عین حال این سخن شهید رجایی که بیخود از کسی تعریف نمیکرد، برایم جالب بود.
امروز که کتاب را ورق میزنید، تصور میکنید جای چه پرسشهایی خالی است؟
سوالات بسیاری برای پرسیدن داشتم و قصدم بر این بود که این کتاب جلد دومی هم داشته باشد. تصور نمیکردم که رحلت آیتالله به این زودی فرا برسد و با وجود اینکه سنش از 80 سال گذشته، اما سلامتش ما را به حضورش در آینده امیدوار کرده بود که همچنان از وجودش بهرهمند شویم. نام کتاب را هم خودش از میان چهار عنوان که مطرح شد، انتخاب کرد. با این حال سوالاتی درباره مرگ، تحولات منطقه، انتقال تجارب وی به نسل آینده و مسئولان سیاسی در ذهن داشتم که بپرسم اما امکانش پیش نیامد.
نظر شما