انتشارات آفتاب مهتاب، 21 حکایت جالب و خواندنی را در مجموعه «قصههای پندآموز» نوشته اصغر دانش منتشر کرد.
در مجموعه حکایتهای آموزندهای از زمان کهن نقل شده است. برخی از این حکایتهای عبارتند از: «دهقان و خشت زن، دو برادر، پیرزن و شغال، روستایی خوشدل، عاقبت ناسپاسی، مادر وطن، آیا سزای نیکی، بدی است؟، کار نیکو کردن از پر کردن ات، زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد، شیر بینقس، اجرای حکم، احمقهای خوشحال، پهلوان احمد، پلنگ و گربه، درس فراموش نشدنی و مشگلگشای واقعی»
در بخش از این کتاب میخوانیم: «برادر! برکات و شادی این مردم به خاطر این است که هرگز در حق هم زرنگی نمیکنند و سعی بر این دارند که برای رفاه و خوشحال کردن همدیگر قدم بردارند.
من دو برادر را میشناسم که قابل ستودن هستند و میتوان از آنها بسیار آموخت و بهترین الگو برای تک تک انسانها هستند من آدرس آن دو برادر را به تو میدهم، میتوانی به دیدار آنها بروی امیدوارم بتوانی آن چه را که میخواهی فراگیری.
پیرمرد آدرس آن دو برادر را گرفت و راهی شد. وقتی به آن جا رسید دریافت کرد که هر دو برادر در یک مکان زندگی می کنند. از انها احوالپرسی نموده و نیت و هدفش را به آن دو برادر با نامهای رضا و رمضان بیان نمود...»
در حکایتی دیگر از این کتاب نیز میخوانیم: «پلنگ مغرور از همه جا بیخبر همراه گربه شد. رفتند و رفتند تا به روستای سرسبز و خرم رسیدند. گربه نگاهش به خرمن کوب گندم افتاد و با خوشحالی گفت: «پسرعمو میبینی آن آدمیزاد است که مشغول پاک کردن گندم میباشد. آن را آدمیزاد میگویند!
این همه ترس و بگو مگویی که کردیم برای این است. همین ریزه میزه تو را بدین روز انداخته است؟! حال میروم یک لقمهاش کرده و انتقامت را خواهم گرفت. بدون هیچ گونه سوالی رفت و رفت تا نزدیک مرد کشاورز رسید و فریاد برآورد: «ای آدمیزاد آمدهام تا انتقان پسرعموی خود را از تو بگیرم. تو باعث شدی که کوچک و ناتوان و عقبمانده شود. بیا جلو ببینم چه مقدار توانایی داری؟!...»
انتشارات آفتاب مهتاب، کتاب «قصههای پندآموز» را در قالب 156 صفحه مصور با شمارگان دو هزار نسخه منتشر کرده است. علاقهمندان میتوانند این کتاب را با قیمت 50 هزار ریال خریداری کنند.
نظر شما