کتاب «ملت عشق» نوشته الیف شافاک با ترجمه ارسلان فصیحی توسط نشر ققنوس به چاپ بیستم رسید و این در حالی است که برخی کتابهای ایرانی به زحمت 200 نسخه میفروشند.
نکته قابل توجه در انتشار چاپ بیستم این کتاب، میزان تاثیرگذاری و نفوذ فرهنگ ترکیه در ایران است و نشان میدهد که این کشور در حوزه فرهنگ موفق و تاثیرگذار ظاهر شده است. هرچند الیف شافاک، نویسندهای انگلیسی زبان است و ابتدا کتابهایش را به زبان انگلیسی مینویسد و سپس زیرنظر او کتابها به ترکی ترجمه میشوند، اما بالاخره او بخشی از ادبیات ترکیه است و در اثرش رگههای فرهنگی و هنری این کشور به وضوح دیده میشود.
جالب است که بدانید این تنها نفوذ فرهنگ ترکی در ایران نیست و مدتی است که سریالهای این کشور که توسط شبکههای ماهوارهای پخش میشوند نیز بخشی از برنامههای روزانه خانوادههای ایرانی را به خود اختصاص داده و ایرانیها مشتری پروپاقرص این سریالها شدهاند. البته در این یادداشت قصد نداریم که به خوب یا بد بودن این سریالها بپردازیم، چراکه این کاری تخصصی است و ما آنرا به کارشناسان سینما و تلویزیون واگذار میکنیم، اما میتوان این موضوع را از دید فرهنگی بررسی کرد و به این سوالها پاسخ داد که چرا یک رمان ایرانی نمیتواند چنین تاثیری در بازار ترکیه داشته باشد و اصولا چرا ما در زمینه داستان نتوانستهایم موفق عمل کنیم و در کل، علت موفقیت «ملت عشق» چیست؟
در ادامه با توضیحی درباره این رمان، به برخی ویژگیهای خاص این اثر که باعث جلب توجه مخاطبان ایرانی شده، خواهیم پرداخت.
یک: داستان این کتاب به نوعی بازگفتار رابطه میان شمس تبریزی و مولانا است که در قالب قصهای امروزی روایت میشود. این داستان از آمریکا شروع شده و در ادامه راوی با سفری عجیب به ترکیه در دوران زندگی مولانا سفر میکند. کتاب عاشقانههای مولاناست که در پنج قسمت آتش، باد، خاک، آب و خلاء به روایت داستان میپردازد.
دو: راوی داستان یک زن ترک نیست، بلکه یک خانم خانهدار آمریکایی است که به شکل جالبی درگیر داستان مولانا و شمس میشود و به این شکل داستان را از حالت یک قصه کلاسیک خارج میکند.
سه: یکی از ویژگیهای این داستان رفتوآمدی است که بین زمان گذشته و حال میشود که این ویژگی باعث جذابیت داستان شافاک شده و مخاطب را مجاب میکند که به ادامه مطالعه این اثر بپردازد.
چهار: یکی دیگر از دلایلی که باعث شده مخاطب ارتباط بسیار خوبی با این کتاب برقرار کند، نحوه پرداختن به موضوع داستان است، چراکه همه ما همیشه مولانا را با مضمونهای سنگین عاشقانه میشناختیم که درک آن برای مردم عادی کمی سخت و غیرقابل درک است، اما در این کتاب نویسنده، 40 قانون عرفان را با مسائل عاشقانه و به شکل قابل فهمی برای مخاطب شرح میدهد. شافاک در این اثر از یک زن خانهدار برای پرداختن به داستانش استفاده کرده تا به مخاطبان عرفان این نکته را گوشزد کند که مسائل عرفانی آنقدر که وصف شده پیچیده و غیرقابل درک نیست و با این کار نویسنده به ارتقای جایگاه عشق پرداخته است.
پنج: ترجمه اثر، نکته دیگری است که نمیتوان به سادگی از کنار آن گذشت؛ ارسلان فصیحی مانند هر مترجمی زبان خاص خودش را دارد و شاید عدهای آن را بپسندند و عدهای مخالف آن باشند، اما هرچه هست، آمار به ما نشان میدهد که مخاطب با این کتاب ارتباط برقرار کرده است. در معرفی او باید گفت که ترجمه آثار اورهان پاموک (برنده جایزه نوبل) به فارسی از شاخصترین کارهای او محسوب میشود. فصیحی کار ترجمه را از جوانی شروع کرد و نخستین کتابش که از ترکی به فارسی ترجمه شده بود، سفرنامهای بود به شوروی که هرگز منتشر نشد. کتابهای دیگری نیز در اوایل دهه 1360 ترجمه کرد که هیچکدام چاپ نشد که از آنجمله میتوان به کتابهای «کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران» و «اواخر قرن نوزدهم-اوایل قرن بیستم» اشاره کرد. او در سال 1361 برای تحصیل زبان و ادبیات به ترکیه رفت و اواخر دهه 60 به کشور بازگشت و ترجمه را ادامه داد. حدود 20 کتاب از فارسی به ترکی ترجمه کرد که بیشتر آنها جنبه تبلیغی و ترویجی داشتند. داستانهای کوتاهی هم از یاشار کمال ترجمه کرده که در کارنامه کاری او مشاهده میشود. او به ترجمه آثار پاموک قبل از آن که پاموک جایزه نوبل را دریافت کند، پرداخت. فصیحی هماکنون سرویراستار انتشارات ققنوس است.
در کل، انتشار چاپ بیستم یک کتاب، اتفاق بسیار خوب و مبارکی است، اما ای کاش شرایطی فراهم شود که شاهد انتشار کتابهای ایرانی در چاپهای متعدد و شمارگان بالا در داخل و خارج کشور باشیم و روزی نشر ایران در بازار جهانی سهم محسوسی داشته باشد.
نظر شما