درباره كتاب «صد سالِ دگر» توضیح مختصری به مخاطبان شعر و ادب میدهید؟
کتاب «صد سالِ دگر» دفتری است از اشعار منتشر نشده نیما یوشج، مستنسخ از دستنوشتههای وی که در فرهنگستان زبان و ادب فارسی نگهداری میشود. کار استنساخ را دکتر مهدی علیائی مقدم، همکار پژوهشی فرهنگستان و عضو هیات علمی دانشگاه تهران و بنده انجام دادهایم. کتاب، حاوی حدود 105 شعر منتشر نشده از نیماست؛ همچنین این اثر مشتمل بر متنی تحت عنوان «تذکار» به قلم استاد احمد سمیعی (گیلانی)، مدیر گروه ادب معاصر فرهنگستان، مقدمه، توضیحاتی درباره شیوه کار استنساخ و ضبط اشعار و تصویر نمونههایی از دستنوشتههای نیما یوشیج است.
عمليات تصحيح به چه شكلی انجام شده و آيا تغييراتی نیز در اشعار داده شده است؟
اصولا «تغییرات» در کار تصحیح مطرح نمیشود و معنی ندارد. بنا نیست مصحح تغییری در متون بدهد. متن را یا میتوان خواند که باید به همان صورت بازنویسی کرد و یا نمیتوان خواند که باید برای مخاطب معلوم کرد که اینجا کلمه یا عبارتی خوانده نمیشود، اما هیچچیز را نمیتوان تغییر داد. یکی از اصول کار ما، احتیاط محض در استنساخ بوده است؛ یعنی اینکه هرجا کوچکترین شبههای در خواندن کلمهای داشتهایم، آنرا مشخص کردهایم، تا خواننده بداند که مصححان در این مورد از ضبط خود مطمئن نیستند. نکتهای که میخواهم بر آن ﺗﺄکید کنم این است که در این تصحیح هر خط و کلمه مورد ﺗﺄیید دو مصحح است و این قطعا کیفیت یا اطمینان کار تصحیح را ارتقا میبخشد. باز میگردم به پرسش شما درباره تغییرات؛ ما در این دفتر حتی رسمالخط نیما را که امروز دیگر قدیمی شده، حفظ کردهایم، علائم سجاوندی را همانطور که نیما آورده، بازتاب دادهایم و در سطربندی اشعار نیز از تحریر نیما پیروی کردهایم.
موضوع اشعار حاضر در این اثر چیست و شعرها بيشتر در چه فضايی قرار دارند؟
فضا و موضوع شعرها، مثل آثاری که پیشتر در دیوان نیما دیدهایم، متنوع است. شعرها از جنگ، فقر، استبداد، عشق و طبیعت حکایت میکنند، اما مسائل ساده زندگی روزمره هم در آنها بازتاب یافته است. آثار نیما در این دفتر به لحاظ قالب نیز متنوعاند. در میان آنها هم اشعاری در قالبهای کلاسیک شعر فارسی یافت میشود، هم اشعار نوقدمایی و هم اشعار مشهور به «نیمایی» یا «آزاد».
بازه زمانی شعرها متعلق به چه دورهای است؟
نخستین شعر دفتر مورخ 1301، سال سرودن «افسانه» و آخرین شعر مورخ 1336، یعنی دو سال پیش از مرگ نیماست.
چرا این شعرها تا به امروز منتشر نشدهاند؟
شعرها بهصورت حاضر و آماده موجود نبوده است که بتوان آنها را راحت به چاپ سپرد. دستنوشتهها بسیار پرشمارند و از نظر موضوع نیز تفکیکی در آنها صورت نگرفته بود. از طرفی انتشار اشعار مستلزم بررسی دقیق دستنوشتهها، دستهبندی موضوعی آنها و سرانجام استنساخ اشعار از اسناد مربوطه بود. مراحلی که یاد کردم، طی حدود 2 سال و نیم کار دقیق و مستمر 2 پژوهشگر به انجام رسیده است.
آيا شما موافق انتشار چنين اشعاری هستيد و بهنظر شما انتشار اين كتاب به سابقه شاعر ضربه نمیزند؟
طبعا بنده و آقای دکتر علیائی مقدم با انتشار این اشعار موافقیم وگرنه به آن اقدام نمیکردیم. چرا باید انتشار این اشعار به سابقه شاعر لطمه بزند؟ مگر بناست اشعاری که پیش از این از نیما منتشر شده، از بین برود و دفتر حاضر جایگزین آنها شود؟ فرض کنید اشعاری که ما منتشر میکنیم، کیفیت اشعاری را که مخاطبان تاکنون از نیما خواندهاند، نداشته باشد؛ آنوقت سابقه نیما نزد چه کسانی لطمه میبیند؟ بیشک نزد آنان که از هنر و آفرینش هنری تصوری رمانتیک دارند؛ میپندارند اثر هنری به ناگهان و بی هیچ پیشزمینهای، بدون طی کردن روندی تکاملی، پدید میآید و همه آثار یک هنرمند از کیفیتی واحد برخوردارند. از قضا اصلاح چنین تصور خام و دور از واقعیتی مطلوب و مفید است. آنان نیز که با سیر تکاملی هنرمندان آشنایند و روند پرفراز و نشیب آفرینش هنری را میشناسند، از دیدن آثار ناشناخته نیما نه غافلگیر میشوند و نه دلسرد. البته آنچه عرض کردم، به این معنی نیست که کیفیت اشعار دفتر «صد سالِ دگر» نازل است. این را فقط از این جهت فرض گرفتم که معلوم شود دلیلی برای نگرانی نسبت به وجهه و سابقه نیما وجود ندارد وگرنه برخی از اشعار این دفتر به نمونههای خوب آثار نیما در دیوان وی پهلو میزنند.
برای من، وقتی با اینگونه پرسشها مواجه میشوم، همیشه این سوال مطرح میشود که چرا این نگرانیها نزد ما اینقدر گسترده است؟ چرا فیالمثل در اروپا همهگونه آثارِ حتی ناتمام و طرحگونه بهجامانده از هنرمندان و هر فکری که بزرگان عرصه زندگی جمعی بهصورت مکتوب از خود باقی گذاشتهاند، منتشر و به عموم مردم عرضه میشود و هیچکس هم نگران وجهه و سابقه آن هنرمندان و بزرگان نیست؟ آیا علت این است که ملل دیگر دغدغه اعتبار بزرگان خود را ندارند؟ خیر! سبب آن است که این بحثها را آنها مدتها پیش انجام دادهاند و تکلیف خود را میدانند. برای آنها امروزه بدیهی است که زندگی و آثار هنرمندان و شخصیتهای اثرگذار در جامعه یک جنبه عمومی دارد که همگان در آن سهیماند. خود آن بزرگان در زمان حیات با انتشار آثار و عمومی کردن دنیای درونشان بر این احتجاج صحه گذاشتهاند. مشکل این است که ما از این بحثها کمی عقب ماندهایم و امروزمان به بحث درباره مشکلات دیروز ملل دیگر میگذرد.
نمونه مشابه این نگرانی را چندی پیش شاهد بودیم، وقتی نامهای خصوصی از شاعری درگذشته در فضای مجازی منتشر شد. من شخصا حیرت کردم از آنهمه عکسالعمل تند و مخالفتهای شدیدی که از موضع «روشنفکرانه» و با ارجاع به مفهوم «حریم خصوصی شاعر» به انتشار آن نامه نشان دادند. چرا در غرب هیچیک از هواداران بیشمار کافکا به انتشار چندصد صفحه نامههای عاشقانه وی به فلیچه باور پس از مرگ نویسنده اعتراض نکرد؟ یعنی ما به «حریم خصوصی» افراد، بیش از آنها احترام میگذاریم؟! یا علت آن است که درباره برخی مسائل هنوز نیاندیشیدهایم و تکلیف خود را نمیدانیم؟ بهنظرم پاسخ روشن است.
نظرات