هفتمین جلسه نقد کتابهای «روایت فتح» برگزار شد
قاسمیپور: «مگر چشم تو دریاست!» از نظر عاطفی پرملات است/ مستندنگاری فراتر از یک ضبط صوت
محمد قاسمیپور در نقد کتاب «مگر چشم تو دریاست!» گفت: مستندنگار نباید فقط نقش ضبط صوت را بازی کند. باید تمام احساس خود را در نگارش مستند به کار گیرد. کتاب «مگر چشم تو دریاست!» از نظر عاطفی پرملات است.
عنوانهایی در قامت کتابهای درسی ابتدایی
قاسمیپور درباره کتاب «مگر چشم تو دریاست!» با اشاره به اینکه این کتاب در برگیرنده 6 دفتر است، گفت: هر دفتر نامی دارد و دفتر ششم، نام کتاب است. آیا عنوانهای انتخاب شده برای دفترها گویاست و جذابیت لازم را برای مخاطب ایجاد میکند؟ آیا این نوع تفکیک مطالب در قالب ششگانه از نظر خوانش یک متن خاطرات شفاهی در خدمت کار است؟ کتاب پایان زیبایی دارد و در نهایت مخاطب متوجه دلیل نامگذاری این نام بر کتاب میشود اما نام پنج دفتر دیگر میتوانست با دقت بیشتری انتخاب شود.
وی یادآور شد: نام برخی از دفترهای کتاب مانند «چشمها میگریند»، «چشمها منتظر» یا «چشمها میبینند» در حد عنوانهای کتابهای درسی دوران ابتدایی است. میشد با توجه به محتوای کتاب، با تامل بیشتری نامها برگزید. راوی روحانیزاده و همسر یک روحانی است. عنوان دوم کتاب میتوانست موجزتر باشد. همچنین بهتر بود «مادری مجاهد» از عنوان دوم کتاب حذف شود.
این کارشناس با اشاره به نمونه آثار دیگری که شهیدان از زبان مادر و همسر روایت شدهاند، گفت: نمونه اثری که یک همسر و مادر، روایتگر باشد نداشتیم اما به صورت «دفتر» روایتها از هم جدا نشده بودند. «دفترهای» این کتاب مستقل نیستند و روایتهای کتاب در امتداد همدیگر را تکمیل و بانوی راوی را معرفی میکنند. در حالی که وقتی کلمه «دفتر» را میآوریم، یعنی باید هر دفتر روایت مستقل داشته باشند.
قاسمیپور در ادامه سخنانش به فرایند نگارش کتاب توسط نویسنده اشاره کرد و گفت: انتقال شناخت عاطفی نویسنده از راوی، همان چیزی است که باید در قالب کتاب منتقل شود. ما در نگارش کتابهای تاریخ شفاهی حوزه دفاع مقدس اصرار بر این داریم که نویسنده با راوی تا حدود زیادی دوست شود و بتواند فهم درستی را از شرایط راوی به مخاطب خود منتقل کند.
کاش چشمها کمرنگ بودند!
وی تاکید کرد: در 25 ساعتی که نویسنده با راوی زمان گذاشته است، باید فرازهایی از صبر مادر شهیدان منتقل میشد. گوش دادن یک روایت کار آسانی نیست. مستندنگار نباید فقط نقش ضبط صوت را بازی کند بلکه باید تمام احساس خود را در نگارش مستند به کار گیرد. کتاب «مگر چشم تو دریاست!» از نظر عاطفی پرملات است.
این کارشناس همچنین با اشاره به رمان «چشمهایش» نوشته بزرگ علوی اظهار کرد: در این رمان با آنکه کلمه «چشم» مدام تکرار نشده است اما آن را در سراسر کتاب حس میکنیم. کاش کلمه «چشمها» این قدر در قالب عناوین کتاب تکرار نمیشد و مخاطب خودش آن را برداشت میکرد.
نداشتن نگاه کاسبکارانه به ادبیات دفاع مقدس
قاسمیپور در توصیه خود به داستاننویسان و مستندنگاران جوان حاضر در برنامه با تاکید بر این که قلمزدن در حوزه دفاع مقدس و برای شهیدان به گونهای است که نمیتوان آن را کاری فقط برای دنیا محسوب کرد، گفت: قلم زدن در این حوزه، امری میان زمین و آسمان است و تهدیدات زیادی برای نویسنده وجود دارد که او را به فروپاشی ببرد. باید با مدد از ارواح شهیدان بکوشیم از آسیبهایی که در حوزه ادبیات، فرهنگ و اهل قلم وجود دارد، دور بمانیم.
وی در ادامه توصیه خود به این دسته از داستاننویسان و مستندنگاران اظهار کرد: وقتی نگاه کاسبکارانه برخی را به نگارش در حوزه دفاع مقدس میبینم، دلم میگیرد. متاسفانه گاهی شهیدان سکوی شهرت، اعتبار و افتخارات دنیوی برخی شدهاند. باید عهد ببندیم و دعا کنیم که تا میتوانیم از چنین عرصههایی دور بمانیم.
این منتقد ادبی درباره نقد خود به کتاب «مگر چشم تو دریاست!» گفت: برخلاف کارهایی که در انتشارات روایت فتح میبینیم، به این اثر فرصت نگارش مقدمه نیز داده شده است اما من به عنوان مخاطب پاسخ پرسشهای خود را از فرصت «مقدمه» کتاب نگرفتهام.
تهیه سوژههای مصاحبه برای کتاب
کلاته عربی نیز در پاسخ به نقدهای مطرح شده، در سخنانی گفت: مقدمه کتاب همان چیزی نبود که در نظر داشتم بنویسم. من در آن درباره شیوه پذیرش این کار و نحوه پرداختم به موضوع را نوشته بودم اما در نهایت با نظر مدیر انتشارات، حذف شد. مصاحبههای این سوژه را خودم تهیه کردم. من و خانم جنیدی همشهری (شهر پیشوا) هستیم. به دلیل دسترسی خوب و علاقهای که داشتم، به این موضوع پرداختم.
وی ادامه داد: حدود یکسال و نیم و مدت 20 جلسه زمان صرف این مصاحبهها شد. در حین مصاحبه متوجه شدم باید برخی اطلاعات کتاب را از اقوام و آشنایان شهیدان بگیرم. بنابراین، با دو عروس و داماد خانواده که همگام و همرزم شهیدان بودند نیز گفتوگو کردم. البته با در نظر گرفتن تردیدهایی که به صحت برخی مطالب عنوان شده داشتم، با برخی همرزمان شهیدان نیز گفتوگو کردم.
این مستندنگار درباره عنوانبندی کتاب نیز اظهار کرد: انتقادها را در نوع عنوانبندی قبول دارم. دوست نداشتم روایتها به صورت یکسره پشت سر هم بیاید. بنابراین، آنها را در قالب «دفتر» از هم جدا کردم.
نظر شما