مجله «گاردین» در مطلبی نظرات چند نویسنده را برای کمک به نویسندگان آماتور منتشر کرده است؛ آنها میگویند نشستن و خیره شدن به صفحات کاغز و یا مونیتور کامپیوتر خلاقیت نمیآورد.
«رز تریمین»: «ایدههایتان» را بشنوید
همه افراد دچار پارادوکس ماه سپتامبر میشوند؛ وقتی هوا خنک است و رو به پاییز میرود همه دچار احساس نویسندگی میشوند. باید این لحظه را دریابید. به این ریشههای سبز ذهنتان توجه کنید. اگر چنین نکنید حستان تا کریسمس از بین خواهد رفت. به ذهنتان پر و بال دهید. بهتر است با دوستان خلاق خود همراه شوید تا ایدههای ذهن شما را بارور کنند.
«فیلیپ هنشر»: به اطراف توجه کنید
به رفتار آدمهای اطراف خود توجه کنید. به مکان، گفتوگوها و اداهای آنها نگاه کنید. یک نویسنده خوب به داخل ذهن شخصیتهای دیگر میرود و بیپروا شروع به نوشتن میکند. اما باید رفتار احتمالی این افراد در شرایط مختلف را به دقت بررسی کرد. اگر دقت کنیم درمییابیم که احساسات تأثیر خاصی بر رفتار شخصیتهای مختلف انسان میگذارد. باید به تأثیر رفتار آنها بر افراد دیگر نیز توجه کنید زیرا نوشتن رمان با حضور تنها یک شخصیت ممکن نیست. بهتر است دفترچهای داشته باشید تا نکات مختلف را در آن یادداشت کنید. یک داستاننویس به قلب جامعه میرود و به زندگی افراد در کوچه و خیابان توجه ویژه دارد. با نشستن در خانه و قلم در دست گرفتن نویسنده نمیشوید.
«ویلیام بوید»: به پایان داستان خود فکر کنید
ماهی یکبار افراد مختلفی به من میگویند ایده بسیار نابی برای نگارش یک کتاب دارند اما وقتی از آنها درباره پایان آن میپرسم پاسخی ندارند. بنابراین واکنش من به ایدههای مختلف پرسش از پایان داستان آنان است. اگر بدانید پایان داستان چگونه خواهد بود داستان خود را به راحتی مینویسید. اگر بدون دانستن پایان داستان شروع به نوشتن کنید روند نگارش سختتر خواهد بود. به همین دلیل است که رمانهای ناتمام بسیاری در دنیا وجود دارد.
«کاترین هیوز»: تحقیق کنید
برای نوشتن آثار غیرداستانی و زندگینامه نیاز به تحقیق بسیار دارید اما اگر تنها شرط نوشتن این نوع کتب تحقیق باشد هر کسی میتواند نویسنده شود. بهتر است پس از انجام تحقیق روح خود را در جسم نوشته بدمید. کلمات شما یک نوشته علمی را نیز متفاوت میکند. باید داستان تاریخی خود را به گونهای تعریف کنید که گویی در زمان حال رخ میدهد. برای نوشتن عجله نکنید. بهتر است کمی صبر کنید تا در تخیل شما رشد کند. خود را محدود به زمان خاصی نکنید. نوشتن کتاب پس از مدتی تصویر بهتری از کلمات به شما میدهد.
«نیکیتا لالوانی»: خود را مقید به پایان داستان کنید
تصمیم به اتمام یک داستان از اهمیت زیادی برخوردار است. جدیت در چنین تصمیمی به شما اجازه میدهد زندگی جدیدی ورای زندگی شخصی خود داشته باشید. «اومبرتو اکو» روند خواندن یک کتاب را به بازی در یک مسابقه تشبیه میکند؛ با تلقین تمام کردن داستان به خود قراردادی جدید با خود و خوانندگان احتمالی خود ایجاد میکنید و این چنین است که وارد مسابقه میشوید.
«آمیت چائوداری»: به حرف دیگران توجه نکنید
همیشه سر کلاس به شاگردانم میگویم به توصیفات سنتی دنیای ادبیات از «شخصیت»، «مکان»، و «قصه» توجهی نداشته باشند. هر کس توصیف خود را از دنیای ادبیات دارد و داستان خود را مینویسد. وقتی داستانی مینویسید موجودی جدید را در ناخودآگاه خلق میکنید. ممکن است درباره افراد حاضر در میان خانواده و دوستان خود مطلبی بنویسیم اما همان آدمها در ذهن و تخیل ما به پدیدهای مستقل تبدیل میشوند که با ما غریبه هستند. تعاریف سنتی از عناصر داستان ما را از تخیل دور میکند و به ذهن قانون میبخشد. قدرت نوشتن با قانون و نظم در تضاد است. فقط به شخصیتهای انسانی توجه نکنید. برای من میز و صندلی نیز از شخصیتهای داستان به حساب میآیند. این تعصب بیجا که حتما یک انسان باید نقش اصلی یک داستان را داشته باشد از دوره رنسانس اروپایی به ما به ارث رسیده است.
نظرات