کتاب «فلسفه هنر اسلامی» شامل گفتوگوهایی با غلامرضا اعوانی، محمد شهبا، یعقوب آژند، حسن بلخاری، سعید شاپوری، حبیبالله صادقی و حسین هاشمنژاد به کوشش محمد آسیابانی از سوی انتشارات کانون اندیشه جوان منتشر شد.
در کتاب «فلسفه هنر اسلامی» تلاش شده تا با گفتوگوهایی با اندیشمندان و فعالان حوزه زیباییشناسی مقدمات ورود به این مباحث از نظرگاه تفکر اسلامی مطرح شود.
کتاب «فلسفه هنر اسلامی» شامل هفت فصل است. در فصل نخست به همسنجی تفکر زیباشناسی در اسلام و غرب در گفتوگو با غلامرضا اعوانی پرداخته شده است. در فصل دوم کتاب معنا و مفهوم «خیال» در هنر اسلامی در گفتوگو با حسن بلخاری مطرح میشود.
فصل سوم کتاب به تعریف و همچنین تاریخ تحولات مفهوم «محاکات» در اندیشه متفکران مسلمان و غرب، اختصاص دارد. در این فصل با محمد شهبا گفتوگو شده است. در فصل چهارم کتاب نیز در موضوع «نسبت اسلام و هنر» با سعید شاپوری و حسین هاشمنژاد گفتوگو شده است. فصل پنجم کتاب به تبیین فلسفی «هنر دینی» در گفتوگو با حسین هاشم نژاد اختصاص دارد.
با توجه به اهمیت هنرهای تجسمی در تاریخ اسلام در فصل ششم کتاب در موضوع «دیدگاههای اسلام و فلاسفه مسلمان درباره هنرهای تجسمی» با حبیبالله صادقی گفتوگو شده است. در نهایت در فصل انتهایی کتاب نیز در گفتوگو با یعقوب آژند تلاش شده تا یک شمای کلی از فلسفه تاریخ هنر اسلامی به مخاطبان ارائه شود.
یکی از ویژگیهای این مجموعه در این است که در ضمن بحثهای مطرح شده توسط مصاحبهشوندگان، در پانویس صفحات کتابها و منابع مختلفی به مخاطب معرفی شده تا وی بتواند پس از آشنایی با مباحث به صورتی هدفمند به آن منابع رجوع کرده و مطالعات بیشتری داشته باشد.
در بخشی از گفتوگوی دکتر اعوانی در این کتاب آمده است: «راه هنر همان راه وحی است و وحی ارتباط مستقیمی با هنر دارد. وحی عقل را هدایت میکند و آن را نمیآفریند، چرا که خدا در انسان اختیار را آفریده است. در همین راستا وحی در انسان هنر را نیز نمیآفریند، چرا که خداوند قوه ابداع را به انسان داده است، اما نه هر چیزی که ابداع باشد و به هر شکلی، در دین مطلوب است. هدایت وحیانی میتواند در هنر تجلی کند با همان مبادی نظری و عملی.
یکی از اندیشمندان گفته است که بهترین راه برای شناخت تمدن دینی مطالعه هنر است. دین در همه ابعاد زندگی یک فرد مسلمان تجلی پیدا میکند: در فکر، عمل و بیش از همه در هنرش. یک راه مطمئن برای مطالعه اسلام در قرون گذشته، مطالعه هنر اسلامی است. در مصادیق هنر اسلامی اصول وحی آشکار است و در جهت همان هدایت الهی است. در موسیقی هم نوعی ابداع موسیقی الهی وجود دارد و در واقع کار انسانی است که ارتباط با حق دارد، یعنی از حق بریده نیست و کار دین هم این است که انسان را با حق مرتبط کند. اگر این ارتباط نباشد یا برقرار نشود ایمانی هم به وجود نمیآید و هرچه ایمان قویتر باشد، اتصال قویتر است.»
همچنین در فصل محاکات این کتاب نیز محمد شهبا میگوید: «اساس هنر از منظر افلاطون و ارسطو Mimesis بود. این واژه را در انگلیسی معمولا به Imitation ترجمه کردهاند که به معنی تقلید است، اما یک گستره معنایی بسیاری دارد: از Imitation بعدها به معنای Representation یا بازنمایی هم رسیدهاند و حتی معنای خویشتننمایی هم از این واژه مستفاد میشود، یعنی چندین معنا دارد که همه در Mimesis مستتر است، اما به طور کلی ترجمه انگلیسی به Imitation محدود شده و فارسی هم همان تقلید را به کار میبرند. برگردان عربی آن یعنی محاکات، بیشتر عمومیت دارد.
بوطیقا هم ترجمهای از عنوان رساله Poetics ارسطو نیست بلکه تنها معرب اصل یونانی این واژه یعنی لغت پوئتیکا است. در فارسی هم بوطیقا عمومیت پیدا کرده است، هرچند که این واژه توسط دکتر فتحالله مجتبایی به «هنر شاعری»؛ و دکتر عبدالحسین زرینکوب آن را به «فن شعر» برگرداندهاند. Poetic در اصل از Poesis میآید که به معنای ساختن خلاقه است. در نتیجه ترجمه پوئتیک یک عبارت است که میشود ساز و کار آفرینش خلاقه که برای ترجمه یک لغت بسیار بزرگ است، در نتیجه همان پوئتیک بیشتر به کار میرود.»
«فلسفه هنر اسلامی» به کوشش محمد آسیابانی در 176 صفحه و بهای 15 هزار تومان از سوی کانون اندیشه جوانِ پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شده است.
نظر شما