رمان سهگانه «نگهبانان» نوشته لیان تنر با ترجمه پیمان اسماعیلیان از سوی انتشارات محراب قلم، برای نوجوانان منتشر شد.
در نخستین جلد این مجموعه با عنوان «موزه دزدان» ماجرای نوجوانی به نام «گلدی راث» بیان میشود. در شهر جوئل بیصبری گناه است و بیپروایی جرم محسوب میشود. «گلدی راث» دوازده ساله نیز، مانند تمام کودکان شهر، همه عمر با زنجیری حفاظتی به والدینش یا به محافظانی به نام کفیلان مقدس زنجیر بوده و هرگز طعم آزادی و استقلال فردی را نچشیده است. قرار است در روزی خاص به نام روز جدایی، گلدی راث و سایر کودکانی که به دوازدهسالگی رسیدهاند، از زنجیر حفاظتی آزاد شوند. اما با انفجار بمبی در شهر، مراسم لغو میشود و جداییشان به تأخیر میافتد. گلدی که دیگر طافت ندارد، زنجیر را پاره میکند و میگریزد. گلدی پس از فرار، به موزه شهر پناه میبرد، اما موزه جایی نیست که همه تصور میکنند. موزه نه محل حفظ و نمایش آثار عتیقه و قدیمی بلکه محل نگهداری اسراری ترسناک و ویرانگر است که باید همواره پنهان بمانند، مبادا آن اسرار چون بلایی بر سر شهر نازل شوند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «حضار قرار داشت، از فرط خشم کبود شده بود.
حامی اعظم گفت: این کودکان که پشت سرمن ایستادهاند، باید ما را به آیندهای درخشان رهنمون شوند.
حامی اعظم درنگی کرد. گلدی نگاهی گذرا به همکلاسیهایش انداخت: فِیوِر ناخنهای را میجوید؛ فورت لبخند میزد، ولی چیزی در بلخندش بود که نشان میداد انگار پیشتر لبخنده زده و یادش رفته که لبخندش هنوز هم روی لبش است؛ پلاام و گلوری چنان عصبی بودند که رنگشان مثل گچ سفید شده بود، و جوب از فرط بیقراری، مرتب این پا و آن پا میشد. گلدی صدای هیس و هروآستر را شنید: تو را به هفت ایزد قسم، جوب! یعنی نمیتوانی پنج دقیقهی دیگر ساکت بایستی؟
جمعیت با حالتی عصبی خندیدند. حامی اعظم درباره لبخندی زد و گفت: حالا عالیجناب فوگلمن، دعای مراسم را میخوانند.
سکوت بر تالار حاکم شد. هیچ کس تکان نمیخورد. گلدی زا مامانش پرسید: فوگلمن کو؟
انگار در پاسخ به سؤال گلدی، جنبوجوشی در جمعیت پدید آمد. کفیل هوپ فریاد میزد: راه بدهید! راه بدهید!
خودش را به سکو رساند و با وسواس زیاد، ردایش را با کف دست صاف و کلاهش را مرتب کرد...»
در جلد دوم، گلدی و توداسپیت، حالا دیگر باید بهعنوان نگهبانان موزه اسرارآمیز دانت ایفای وظیفه کنند. اما وقتی بانی، خواهر کوچکتر توداسپیت، به دست افرادی ناشناس ربوده میشود، این دو نفر به تعقیب ربایندگان میپردازند و پس از سفری دریایی، سر از شهر بندی اسپوک درمیآورند که در همسایگی جوئل قرار دارد. توداسپیت هم در جریان این جستوجو به اسارت ربایندگان در میآید.
در سومین جلد این مجموعه، گلدی و توداسپیت و بانی دزدانه و نیمههای شب به جوئل برمیگردند و متوجه میشوند که شهر زیر سلطه فوگلمن درآمده و بر خیابانهای شهر ارتشی از سربازان مزدور او حکومت میکنند. موزه دانت از این خطر به خود میپیچد و تنها با تلاش نگهبانان بزرگتر موزه است که خطرات نهفته در دل موزه هنوز به خیابانها سرازیر نشدهاند. پس این سه کودک ناچارند از همهی هوش و توانشان برای نجات موزه استفاده کنند. گلدی برای شکست دادن فولگمن یک بار هم که شده باید پا در جادهی جانوران بگذارد؛ گذرگاهی باستانی در اعماق موزه با چنان اسرار و خطراتی که تاکنون احدی از آن زنده بازنگشته است.
خانم لیان تنر، نویسنده نیوزلندی، نوشتن برای کودکان را از سی و هشت سالگی آغاز کرد. وی پیش از آن، بهعنوان آموزگار دوره ابتدایی سالها در گینهنو، پاپوا و استرالیا با کودکان سروکار داشت. مدتی نیز به رانندگی اتوبوسهای گردشگری، روزنامهنگاری، تردستی، سردبیری و هنرپیشگی حرفهای مشغول بود. اما سرانجام، بهطور تماموقت به نوشتن داستان و رمان و نمایشنامه برای کودکان و نوجوانان پرداخت. وی معتقد است چند سالی که به تدریس در مدارس ابتدایی گینهنو و پاپوا میگذرانده و همینطور دوره فعالیت هنریاش، در انتخاب حرفه فعلیاش یعنی نویسندگی برای کودکان و نوجوانان، بیشترین تأثیر را داشته است. این کتاب جوایز و افتخارات بسیاری کسب کرده است.
انتشارات محراب قلم رمان سهگانه «نگهبانان» را با شمارگان دو هزار و 200 نسخه برای هر جلد، به بهای 20 هزار تومان برای نخستین جلد، 18 هزار تومان برای جلد دوم و 22 هزار تومان برای جلد سوم منتشر کرده است.
نظر شما