دوشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۱۳
چکناواریان: مهربانی و صلح هدیه کتاب و موسیقی است/ شاید امسال کتاب خاطراتم را بنویسم

لوریس چکناواریان، رهبر ارکستر، گفت: پس از جنگ جهانی، وقتی ارکسترهای مختلف دوباره راه‌اندازی شد و دانشگاه‌ها به فعالیتشان سروسامان دادند، جوانان خلق‌وخوی منطقی و آرامش ناشی از فراگیری علم را بازیافتند و تبدیل به جامعه انسانی استانداردی شدند. هرقدر علم‌آموزی وسعت گیرد، خلق‌وخوی انسان‌ها به سمت خوبی و محبت حرکت می‌کند و تعصب و جنگ‌طلبی به انزوا کشیده می‌شود. این ویژگی در کتاب و موسیقی نیز وجود دارد.

خبرگزاری کتای ایران(اینا)- علی نامجو: لوریس چکناواریان 79 ساله رهبر باسابقه ارکستر، تا امروز بیش از 18هزار صفحه پارتیتور و 50هزار صفحه پارت ارکستر نوشته است. او که سال‌ها در دانشگاه‌های امریکایی موسیقی ارکسترال تدریس کرده، موسیقی را علمی الهی می‌داند و به ثبت سال‌ها تجربه موسیقایی‌اش در کتابی همچون زندگی‌نامه علاقه فراوانی دارد. با این موزیسین و رهبر ارکستر گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که شرح آن در ادامه آمده است.

شما سال‌هاست که به آهنگسازی و رهبری ارکسترهای مختلف داخلی و خارجی مشغول هستید. با این توضیح به نظر شما مکتوب کردن انواع هنری چه‌قدر می‌تواند در جاودانگی‌شان اثرگذار باشد؟

از نظر من آدم باید الهام خدایی داشته باشد، تا بتواند بنویسد. البته این را نباید ناگفته بگذارم که هنر دو نوع دارد؛ یکی  هنر زمینی است و دیگری هنر آسمانی. هنر زمینی آن هنری است که یک‌بارمصرف است و تاریخ تولد و مرگ دارد؛ درست مثل ما آدم‌ها که همگی تاریخ‌مصرف داریم و محدوده زندگی‌مان با تاریخ تولد و تاریخ فوت مشخص می‌شود. کار ما آدم‌هاست که می‌تواند تاریخ‌مصرف نداشته باشد و جاودانه شود. در این صورت
 باید آن را هنری آسمانی نامید. البته چنین کارهایی را هم باید مکتوب کرد و در قالب کتاب برای آینده گذاشت تا بعد از مرگ از ما به یادگار بماند. بنا به همین دلیل همیشه گفته‌ام که من، خودم را جدی نمی‌گیرم، کارم را جدی می‌گیرم. دلیلی برای جدی گرفتن خودم پیدا نمی‌کنم و اگر این کار را هم انجام دهم به‌محض بستن چشمانم در هنگام مرگ، دیگر منی برای جدی گرفته شدن وجود نخواهد داشت. بعد از مرگ است که کارهای من باید خودش را نشان دهد.

با این توضیح به نظر شما چه‌کاری پتانسیل ماندگاری را دارد و چه نوع موسیقی را باید با بهره‌گیری از امکانات ثبت و ضبط برای آیندگان به یادگار گذاشت؟

خلاقیت در هر هنری لازم است و الهام الهی در آن هنر است که می‌تواند باعث ماندگار شدن آن کار شود. از نظر فنی، متون ادبی در مقایسه با دیگر انواع هنری کار راحت‌تری را در پیش دارند. چون توسط خالق اثر، نوشته می‌شوند و بلافاصله می‌تواند در اختیار شما به‌عنوان خواننده قرار گیرد تا آن را بخوانید. این متون برای نسل‌های بعد هم درست با همین شکل و شمایلی که نوشته‌شده است، می‌تواند در دسترس قرار بگیرد. نقاشی و مجسمه‌سازی نیز هرچند به زمان زیادی برای تولید نیاز دارند اما درنهایت توسط خالق اثر و مخاطبش قابل رویت‌اند. در این میان موسیقی با چشم قابل دیدن نیست و تا زمانی که اجرا نشود، مخاطب آن را درک نخواهد کرد. ممکن است من به‌عنوان آهنگساز یک اپرا بنویسم که اجرایش دو ساعت زمان می‌خواهد اما تا زمانی که اجرا نشده است و در قالب نت روی کاغذ قرار دارد، برای شنونده موسیقی، قابل درک نخواهد بود. از سوی دیگر این اپرا باید به خوبی و درنهایت تکنیک و احساس اجرا شود چون اگر این‌طور اجرا نشود، می‌تواند برداشت اشتباهی در مقایسه با آنچه صاحب اثر در ذهن داشته برای مخاطب ایجاد کند. درست مثل زمانی که شعری از یک شاعر توانمند را یک گوینده به خوبی نخواند و مخاطب گمان کند شعر نوشته‌شده دچار مشکل است، درحالی‌که گوینده با بی‌دقتی کار را خراب کرده است.

 در نمایشگاه کتاب امسال که در شهر آفتاب برگزار شد روسیه میهمان ویژه بود و برنامه‌های متنوعی را برای بازدیدکنندگان اجرا کرد. در این میان، اجرای موسیقی فولکلور کشور روسیه جزو برنامه‌های شاخص  و موردتوجه مخاطبان ایرانی بود. به نظر شما چرا روسیه به عنوان میهمان ویژه این حجم از برنامه را با گروه موسیقی فولکلور اجرا کرد؟

هنرستان چایکوفسکی در مسکو جزو هنرستان‌های شناخته‌شده موسیقی دنیاست. از سوی دیگر هرکدام از روستاهای روسیه هم برای خودشان یک هنرستان موسیقی دارند. در منطقه غربی اتحاد جماهیر شوروی به موسیقی اهمیت زیادی داده می‌شد؛ برای مثال کشور ارمنستان با آن جغرافیای کوچکش حدود 2000 هنرستان دارد. در گذشته هم در هر روستایی، هنرستانی برای آموزش دادن نقاشی، مجسمه‌سازی و موسیقی وجود داشت. تمامی کشورهایی که بعداً از زیر چتر اتحاد جماهیر شوری خارج شدند، مردمی صاحب فرهنگ و تمدن بودند. برای مثال ارمنستانی‌ها که در محدوده شوری سابق قرار داشتند، بنا به اینکه در حقیقت مردمانی ایرانی‌اند، از فرهنگ بالایی برخوردار بودند. تاجیک‌ها، قزاق‌ها و آذربایجانی‌ها هم همین‌طور بودند. من چندین بار برای اجرای برنامه به روسیه مسافرت کردم. نکته جالب این است که در این مسافرت‌ها به هر خانه‌ای رفتم دو چیز در آن بود. پیانو و کتابخانه. من به روستاها هم رفتم و کتابخانه و پیانو را در بسیاری از خانه‌های روستاها دیدم. ظاهراً سنت کتاب‌خوانی در سراسر جغرافیای روسیه، متداول است و در فرهنگ مردمان شوروی سابق و روسیه امروز، موسیقی همیشه با کتاب همراه است.

چرا موسیقی و کتاب تا این حد با هم ارتباط دارند و هر جا موسیقی فاخر و غنی رایج است، کتاب و کتاب‌خوانی هم وجود دارد؟

من حدود 65 سال پیش برای ادامه تحصیلاتم به اتریش رفتم. در آن سال‌ها جنگ به‌تازگی تمام شده بود. به همین دلیل مردمان آلمان خشن و عصبی بودند. در گذر زمان وقتی ارکسترهای مختلف دوباره راه‌اندازی شد و دانشگاه‌ها به فعالیتشان سروسامان دادند، جوانان خلق‌وخوی منطقی و آرامش ناشی از فراگیری علم را بازیافتند و تبدیل به جامعه انسانی استانداردی شدند. به نظر من هر قدر کتابخوانی وسعت بگیرد، خلق‌وخوی انسان‌ها به سمت خوبی و محبت حرکت می‌کند و تعصب و جنگ‌طلبی به انزوا کشیده می‌شود. این ویژگی در کتاب و موسیقی وجود دارد.

همان‌طور که اشاره کردید، بیش از 65 سال است که از ورود شما به عرصه موسیقی جدی می‌گذرد. با این توضیح تا امروز به مکتوب کردن تجربیات موسیقایی و ثبت قطعاتی که درزمینه موسیقی ارکسترال نوشته‌اید، فکر نکرده‌اید؟

متأسفانه همه ما فکر می‌کنیم، هیچ وقت نخواهیم مرد.! من قبول دارم که باید این کار از جانب من و دوستانی که در هنر سن و سال مرا دارند، انجام شود. هرکدام از ما تاریخچه‌ای برای زندگی‌مان داریم و در دوران حیاتمان روی زمین، تجربیات منحصربه‌فردی کسب کرده‌ایم. این تجربیات ممکن است برای عده‌ای جالب باشد و البته برای عده‌ای دیگر جذابیت زیادی نداشته باشد. من از سنین کودکی در کار موسیقی بودم و مسافرت‌های زیادی به کشورهای مختلف و در قاره‌های پنج‌گانه داشته‌ام. مدت‌ها استاد دانشگاه موسیقی در امریکا بودم اما همان‌گونه که گفتم چون زندگی به سبک آکادمیک را دوست ندارم از کرسی استادی در دانشگاه امریکا استعفا کردم. نوشتن برای من تداعی‌کننده فضای دانشگاهی است و روحیات من با این فضا چندان سازگار نیست.

آیا برای مکتوب کردن خاطرات و تجربیات لوریس چکناواریان همکاری با یک نویسنده حرفه‌ای را مفید می‌دانید؟

بله. من باید یک دوره حداقل 6 ماهه در برنامه‌هایم را خالی کنم و با یک نویسنده حرفه‌ای برای نوشتن تجربیاتم در این مدت قرارداد ببندم. این نویسنده باید در مدت همکاری با من فقط در استخدام من باشد تا بتواند روزانه چهار یا پنج ساعت به حرف‌های من گوش دهد و در این خاطره‌گویی خودش را به جای من بگذارد. در این بین، شاید خاطرات چندان مهم نباشند. وسعت دیدی که نقل این خاطرات می‌تواند به خواننده کتاب یا شنونده داستان ارائه کند، مهم است. شاید تغییر و دگرگونی که در نگاه به زندگی برای لوریس پیش آمده بتواند به مخاطب کمک کند و تجربیات لوریس در زندگی برای او هم در زندگی شخصی‌اش راهگشا باشد. من در زندگی از نقطه صفری شروع شدم که همه‌چیز می‌دانستم و به نقطه صفری خواهم رسید که هیچ‌چیزی نمی‌دانم. سفر انسان از هیچ به هیچ بسیار جالب است. اتفاقاتی که برای هر آدمی در زندگی‌اش پیش می‌آید و او را از نقطه آغاز به خط پایان می‌رساند، برای آدم‌های دیگر هم قابل استفاده است و می‌تواند در انتخاب‌های زندگی به آن‌ها کمک کند. نوشتن زندگی‌نامه من، به زمان و یک نویسنده توانمند احتیاج دارد. تا امروز از کشورهای خارجی پیشنهادهای زیادی برای منتشر کردن زندگی‌نامه‌ام، داشته‌ام. چون ارکسترهای مختلف در سراسر دنیا را رهبری کرده‌ام، ناشران انگلیسی و آمریکایی بارها به من پیشنهاد کرده‌اند که این کتاب را چاپ کنم اما شاید فکر می‌کنم به این زودی‌ها نخواهم مرد!

شاید بخشی از این خاطرات را به‌واسطه گذر زمان فراموش کنید.

بله. موافقم. اعتقاد من این است که ما آدم‌ها هر شب وقتی به خواب می‌رویم، می‌میریم و هر صبح با بیدار شدنمان، دوباره متولد می‌شویم. شاید یکی از همین روزها این چرخه متوقف شود و به خواب فرورویم اما صبح روز بعد تولدی در کار نباشد. به همین دلیل تمام تلاشم را خواهم کرد که امسال این کار را انجام دهم.

کارهای موسیقایی را که تا امروز ساخته‌اید به‌طور کامل چاپ کرده‌اید؟

در پاسخ به این سؤال باید توضیحی درباره نت‌نویسی مطرح کنم. درگذشته چاپ نت‌های موسیقایی با حروف‌چینی متداول نبود و باید با دست نوشته می‌شد. اگر زبان‌های مختلف بین 28 تا 30 حرف داشته باشند، زبان موسیقی چند میلیارد حرف دارد بنابراین چاپ کردن آن در ابتدا کار سختی بود. در سال‌های گذشته، امکانی فراهم شده که با استفاده از کامپیوتر این نت‌ها را می‌توان چاپ کرد. این سیستم برای موزیسین‌ها، اختراع بسیار جالبی است. من هم با بهره‌گیری از همین سیستم، آهنگ‌هایی را که در گذشته با دست نوشته بودم، چاپ کردم و آن بخش از کارهایی را که قبلاً فروخته بودم مجدداً خریده‌ام و آن‌ها را هم به چاپ رساندم. البته این کارها هنوز منتشر نشده است. در گذشته، وقتی قرار بود برای اجرای برنامه به کشورها و شهرهای مختلف سفر کنیم، مجبور بودم یک چمدان حاوی نت‌های موسیقی با خودم ببرم اما به لطف فناوری کامپیوتری در چاپ نت‌ها امروز یک فلش حاوی کارهایم را با خودم می‌برم.

تا امروز تعداد صفحات مجموعه قطعاتی را که ساخته‌اید، محاسبه کرده‌اید؟

بله، کارهایی که تا امروز ساخته‌ام در حدود 18 هزار صفحه پارتیتور و حدود 50هزار صفحه پارت‌های ارکستر است. این کارها پس از صرف 10 سال زمان با همین سیستم کامپیوتری چاپ شده و اگر از جانب مسئولان، مدیران فرهنگی و علاقه‌مندان به موسیقی مورد حمایت قرار گیرد، به‌زودی منتشر خواهد شد. البته اگر هم چاپ نشود لااقل خواهد ماند و آیندگان این نت‌ها را خواهند دید.

 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها