شنبه ۱ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۰:۵۰
تب و تاب خبرنگاران را در «شام آخر در وین» بخوانید/ انعکاس اخبار مذاکرات هسته‌ای تیم دیپلماسی ظریف در وین

کتاب «شام آخر در وین» با زیر تیتر (روایت یک خبرنگار هسته‌ای از مذاکرات ایران با گروه 1+5) تالیف حسن محمدی به بیان نکاتی از مذاکرات هسته‌ای با حضور تیم دیپلماسی دکتر محمدجواد ظریف پرداخته که در این روایت خبرنگاران در کنار این تیم صحنه‌هایی از تاریخ دیپلماسی ایران را رقم زده‌اند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «شام آخر در وین» با زیر تیتر (روایت یک خبرنگار هسته‌ای از مذاکرات ایران با گروه 1+5) تالیف حسن محمدی به بیان نکاتی از مذاکرات هسته‌ای با حضور تیم دیپلماسی دکتر محمدجواد ظریف می‌پردازد.

کتاب در شش فصل تنظیم شده که سرفصل‌های آن شامل «هیچ چیز مشخص نیست»، «دیپلماسی رسانه‌ای قوی نداریم»، «سوت آغاز اولین بازی تمدید»، «پاییز مذاکرات و چشم‌های امیدوار»، «مذاکرات هسته‌ای در شهر دانشگاه‌ها» و «خانه به دوشی در وین پایانی» است.

«شام آخر در وین» از نکات خوبی برای خبرنگارانی برخوردار است که ممکن است در آینده برای پوشش خبرهای مذاکرات سیاسی به خارج از کشور سفر کنند، اطلاعاتی که مطالعه آن برای خبرنگار دورنمایی از چگونگی پوشش این گونه نشست‌ها به دست می‌دهد. قلم محمدی به گونه‌ای در نگارش خاطراتش به کار گرفته شده که روایت‌ها یکدست و دور از غرض‌ورزی و تبعیض باشد. ضمن اینکه در خاطرات به بیان کاستی‌های رسانه‌ای دستگاه دیپلماسی کشور نیز پرداخته است.

سخنانی درباره برخی از تیترهای هسته‌ای ایران یا مصاحبه‌های محمدی در این کتاب آمده که به درستی تاثیرگذار بوده است. درستی این تاثیرگذاری را از دو منظر می‌توان دریافت؛ نخست از رفتار دوستانه و تحلیل‌گرانه مولف با مقام‌های ارشد دیپلماسی و دوم مقدمه‌ای که علی‌اکبر صالحی، مدیر سازمان انرژی هسته‌ای بر این اثر نوشته است.

همچنین برخی نکاتی که مورد توجه مولف در حاشیه مذاکرات هسته‌ای قرار گرفته از جمله مشکلات خبرنگاران رسانه‌های خصوصی، رفاه خبرنگاران رسانه ملی و همچنین تفاوت ترکیب رسانه‌های ایرانی با رسانه‌های خارجی از جمله خبرگزاری رویترز و دزدیده شدن وسایل خبرنگاران از موارد خواندنی است که راوی تلاش کرده در کنار روایت اصلی به آن بپردازد که باعث جذاب‌تر شدن این کتاب شده است.

هتل «پله‌کوبورگ» دژی نفوذناپذیر در برابر خبرنگاران

در یادداشت دکتر علی‌اکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی که در صفحات آغازین کتاب آمده، می‌خوانیم: «بدون تردید،‌ تاریخ تحولات پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران و فراز و نشیب‌های آن، فصلی مهم از تاریخ ایران اسلامی در آستانه هزاره سوم میلادی را به خود اختصاص خواهد داد. اینجانب بر این گمانم که ابعاد و زوایای پرونده ساختگی هسته‌ای و فراز و فرودهای آن طی سال‌ها و دهه‌های آینده مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت و پژوهشگران و محققان بسیاری در داخل و خارج از مرزهای میهن اسلامی به طرح دیدگاه‌های خود پیرامون تبعات و پیامدهای این بحران ساختگی در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی خواهند پرداخت.» (ص 10)

مولف در مقدمه کتاب درباره محدودیت‌های خبرنگاران در دسترسی به هتل کوبورگ، محل مذاکرات هسته‌ای می‌نویسد: «مذاکرات در شهر وین برگزار می‌شد، شهری که در دنیا به پایتخت فرهنگ و هنر جهان مشهور است. هریک از شهرها و هتل‌های محل مذاکرات هسته‌ای ویژگی‌های خاص خود را داشت، اما به لحاظ رسانه‌ای و دسترسی خبرنگاران به هیأت‌های مذاکره‌کننده، باید گفت که وین ارزان‌ترین و سهل‌الوصول‌ترین شهر در اروپا بود. هرچند قصر سابق و هتل امروز «پله‌کوبورگ» همچون دژی مستحکم همه دسترسی‌های احتمالی خبرنگاران را مسدود کرده بود و هر بار دایره نفوذ آنها بسته‌تر می‌شد. کوبورگ با دیوارهای آجری سرد و ساختمان قدیمی و قلعه‌گونه‌اش دشوارترین محل مذاکرات هسته‌ای برای خبرنگاران محسوب می‌شد، به دلیل این‌که همه راه‌ها به روی خبرنگاران و تصویربرداران برای دسترسی به مقامات و هیأت‌های مذاکره‌کننده بسته بود به‌جز در اصلی آن.» (ص 12)

متنی که واژگان و حتی ویرگول‌ها می‌تواند اختلاف‌زا باشد

«هیچ چیز مشخص نیست» عنوان فصل نخست کتاب است که در رابطه با نحوه نگارش توافق آورده است: «قرار بود در این دور از مذاکرات،‌ دو طرف توافق اولیه را نهایی و مکتوب کنند. تدوین سند نهایی دشوارتر از توافق‌های شفاهی است، چرا که در هنگام نگارش جمله‌بندی‌ها،‌ واژگان و حتی ویرگول‌ها می‌تواند اختلاف‌زا باشد؛ کما این‌که چندین‌بار تا پایان مذاکرات چنین شد و بسیاری از «دبه‌»های مذاکراتی ناشی از همین مسأله بود و اتفاقا تا پیش از آغاز نگارش متن نهایی، طرفین شاید فکر نمی‌کردند کاری چنین دشوار داشته باشند. البته تیم ایرانی در این سفر با حضور دکتر جمشید ممتاز، استاد حقوق بین‌الملل دانشگاه تهران به همراه یکی از شاگردان‌اش در کنار امیرحسین زمانی‌نیا متفاوت‌تر ظاهر شد. درباره امیرحسین زمانی‌نیا گفته می‌شد در دولت اصلاحات هیچ‌گاه نامه‌های مهم به خارج از ایران ارسال نمی‌شد مگر این‌که نگارش آن به تأیید وی رسیده باشد. در واقع ترکیب هیأت ایرانی در وین 4 ترکیبی برای نگارش متن بود.» (ص 17)

همکاری خبرنگاران در پشت صحنه انعکاس اخبار مذاکرات هسته‌ای جای خاصی در خاطرات محمدی دارد. از جمله درباره برخی رفتارهای خبرنگاران می‌نویسد: «خبرنگاران صداوسیما علاوه بر این دغدغه درونی، خودشان هم برای دیگران دغدغه‌ای بودند. علی علوی یک بار در لوزان 2 و یک بار در وین پایانی آمد بالاسر ما (من، محمد قادری، حنیف غفاری، مهدی رحیمی و کیومرث بشیریه) گفت: بچه‌ها! وقتی بهتون اشاره کردم،‌ سراسیمه به طرف در بیرونی بدوید انگار که خبری شده (آن ایام حتی وقتی یک خبرنگاری برای قضای حاجت تندتند راه می‌رفت، برخی دنبالش می‌رفتند و فکر می‌کردند خبری شده) می‌خواهم همه دنبال شما بدوند تا پشت صحنه ضبط کنم. در هر دو مورد عملیات موفقیت‌آمیز بود، البته نگاه‌های غضب‌آلود برخی و واژگانی همچون «چقدر شما لوسین» را به جای خریدیم تا واحد مرکزی خبر بتواند پشت صحنه بسازد از حضور خبرنگاران.» (ص 29)

فصل دوم «دیپلماسی رسانه‌ای قوی نداریم» نام دارد که در آن در توضیح یک واژه حقوقی آمده است: «خاطرم هست وقتی آقای امیرحسین زمانی‌نیا را، که عضو تیم مذاکره‌کننده و از دیپلمات‌های حقوق‌دان است و تسلط عجیبی نیز به اصطلاحات زبان انگلیسی دارد، خصوصی دیدم و درخصوص misuse و تحلیل ایران در این خصوص پرس‌وجو کردم،‌ پُکی به سیگاری که طبق عادت گوشه لبش می‌گذاشت زد و همان‌طور که سیگار بر لب داشت،‌ چشمان ریزش را کمی بیشتر بست و گفت: «هیچ طرحی در حوزه هسته‌ای قابل اعتماد نیست، همه طرح‌ها در این حوزه قابل misuse است. نمی‌توان بر این مبنا مذاکره کرد،‌ چرا که اگر قرار به سوءاستفاده باشد، در هر زمانی و با هر طرحی می‌توان mesuse کرد.» (ص 52)

طراحی ویژه برای ضعیف نگه داشتن خبرنگاران ایرانی

برخی از سطور خاطرات مدیر سایت «امید هسته‌ای ایرانیان» به برخی برداشت‌های رسانه‌ای اشتباه از مذاکرات پرداخته که این اشتباهات را ناشی از ناآشنایی خبرنگاران به انرژی هسته‌ای و مذاکرات آن می‌داند. این ناآشنایی را با بیان یک رویداد که بر روند این مذاکرات تاثیرگذار است این‌گونه بیان می‌کند: «هر دوره خبرگزاری فارس به همراه تیم خبری‌اش به جای تحلیل‌گر یک نفر را برای مدیریت خبرنگاران‌اش اعزام می‌کرد که در دو دوره قرعه به نام روح‌الله قاسمی افتاد. کلا آدم جالبی بود. خاطرم هست که یک روز در وین 5 روی صفحه فیس‌بوک‌اش نوشت: خبرهای خوشی در راه است. آقای زمانی که نماینده وزارت خارجه در جمع ما بود، چون از روحیات روح‌الله قاسمیان خبر داشت،‌ گفت: بچه‌ها ازش بپرسین چی می‌خواد بنویسه که هماهنگ باشه،‌ یک موقع مطلبی ننویسه که مشکل ایجاد کنه. در این گیرودار بودیم که آقای غرقی خبرنگار شبکه خبر در پخش زنده تلویزیونی گفت: نگارش متن به خوبی پیش می‌رود و خبرهای خوشی در راه است! سیاستی که به‌شدت با موضع وزارت خارجه تفاوت داشت از رسانه ملی بازتاب یافت. اگر به آقای زمانی کارد می‌زدی خونش درنمی‌آمد. قرمز شده بود. یهو گفت: حنیف این چی می‌گه؟ هر دوتاشون با سرعت رفتند سراغ غرقی و گفتند منبع خبرت کی بود؟ غرقی نگاه کرد و گفت: «آقای قاسمیان! واقعا نمی‌دانستیم بخندیم، داد بزنیم، چه‌کار کنیم. قاسمیان منبع شده بود آن هم برای رسانه ملی!» (ص 53)

«سوت آغاز اولین بازی تمدید» در فصل سوم به مشکلات خبرنگاران ایرانی مستقل یا وابسته به بخش خصوصی اشاره می‌کند. مشکلاتی که در شرح آن می‌نویسد: «نمی‌دانم خبرنگاران رسانه‌های خارجی برای حضور در مذاکرات هسته‌ای چه دغدغه‌هایی داشته‌اند اما قطعا دغدغه پرواز، هتل و پول نداشتند؛ دغدغه‌ای که همیشه همراه ما بود. به همین خاطر تیم ما یکی از تصمیم‌های نادرست خود را در طول این مذاکرات گرفت،‌ آن هم مربوط به زمان‌بندی حضور در وین بود. در مذاکرات وین 6 وزارت امور خارجه صرفا یک یادداشت صادر می‌کرد به پیوست اسامی خبرنگاران و تحویل حنیف غفاری می‌دادند تا یادداشت را به سفارت اتریش برساند و همه خبرنگاران هم می‌دانستند که باید برای زمان حضور سفارت با او هماهنگ شوند. البته این اقدام وزارت امور خارجه اقدام خوبی بود که موجب استقلال خبرنگاران می‌شد اما گاهی که با ناهماهنگی مواجه می‌شدیم فضا کاملا ملتهب می‌شد.» (ص 64)

نبود تیم رسانه‌ای حرفه‌ای در بدنه وزارت خارجه باعث ناهماهنگی‌هایی شده بود که گاه این ناهماهنگی که از نداشتن تیم منسجم رسانه‌ای ناشی می‌شد، هزینه‌های سنگینی را برای دیپلماسی ایران به دنبال داشت. محمدی درباره زرنگی تیم مقابل آورده است: «در حالی که تیم رسانه‌ای وزارت امور خارجه بر روی آسمان‌های وین در حال برگشت به تهران بود، مایکل‌مان یک گل حرفه‌ای زد. بعدا با پرس‌و‌جو از خبرنگاران ایرانی رسانه‌های فارسی‌زبان آن سوی آب‌ها، متوجه شدم که مایکلی‌مان از صبح از طریق ایمیل دوستان رسانه‌ای خودش را خبر کرده بود. اساسا مایکل‌مان با یک ایمیل کوتاه و مؤثر اطلاعات لازم را به تیم خود می‌داد. گویا شبکه‌های فارسی‌زبان آن سوی آب‌ها هم جزو لیست مایکل بودند. او با طراحی ویژه درصدد بود تا در این کنفرانس خبرنگاران ایرانی زور کم‌تری داشته باشند و ظریف بماند با رسانه‌های خارجی و فارسی‌زبان آن سوی آبی و رسانه‌های مرتبط با گروه 1+5! اتفاقی که رخ داد و در مذاکرات وین 6 تجربه تلخی شکل گرفت.» (ص 76)

جو منفی رسانه‌های منتقد دولت در وین

فصل چهارم «پاییز مذاکرات و چشم‌های امیدوار» به بیان نکات تلخی از انعکاس اخبار مذاکرات هسته‌ای از نگاه رسانه‌های داخلی می‌پردازد. درباره زاویه داشتن اخبار برخی خبرگزاری‌های داخلی می‌خوانیم: «خبرنگاران ایرانی بدون این‌که نقشی در یک پازل نوشته شده یا نانوشته داشته باشند،‌ هریک به تنهایی اجتهاد می‌کردند و بر اساس نظر و دیدگاه خودشان یا نهایتا رسانه‌شان عمل می‌کردند و گاهی حتی با مسؤولان رسانه خود در تهران نیز مشورت نمی‌کردند. گاهی نیز زاویه خبرنگار اعزامی برخی رسانه‌ها مانند خبرگزاری‌های فارس و تسنیم با تیم مستقر در رسانه‌های‌شان در تهران به گونه‌ای بود که سیاست رسانه‌ای را چندگانه کرده بود. در برهه‌ای که خبرنگار اعزامی آن رسانه با شیوه‌ای هم‌دلانه و همراه با تیم مذاکره‌کننده عمل می‌کرد،‌ برخی خبرسازی‌ها از همان رسانه‌ها در تهران جو مذاکرات را تحت تأثیر قرار می‌داد. مثلا خاطرم هست در پایان مذاکرات لوزان که دستاورد بزرگی حاصل شده بود،‌ خط خبری خبرگزاری فارس بسیار منفی بود،‌ درحالی‌که اکرم شریفی خبرنگار اعزامی فارس همراه و هم‌دل تیم مذاکره‌کننده بود و سعی در ارسال اخبار مثبت داشت، اما جو منفی رسانه‌ای فارس چنین رویکردی را موجب شده بود.» (ص 85)

مرور برخی مطالب کتاب حس تلخ و گزنده‌ای به مخاطب می‌دهد از جمله سطور زیر که در یک زمان کشوری اروپایی دانشمندان و ادبای کهن ایرانی را تجلیل می‌کند و در برخورد با ایران امروز سیاستی مغرضانه را در پیش می‌گیرد. در سطور زیر در بیان این تضاد آورده است: «با متصدی یکی از باجه‌ها که محل صدور کارت بود صحبت کرده بود، او گفته بود باید از قبل ثبت‌نام می‌کردید. به‌هرحال شماره تلفن بخش مربوطه را دادند و تماس گرفتیم و درخواست دادیم. گفتند مشخصات خودتان را ایمیل کنید و یک ساعت بعد تماس بگیرید. با هزار بدبختی و از طریق اینترنت موبایل با ایمیل بهزاد مشخصات‌مان را ایمیل کردیم و یک ساعتی منتظر ماندیم. حدود ساعت 3 عصر بود که گفتند با ورود شما موافقت شده و می‌توانید کارت ورود دریافت کنید. کارت صادر شد و این‌گونه وارد مقر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی شدیم. در بدو ورود به حیاط، تندیس ابوعلی سینا، ابوریحان بیرونی، حکیم خیام نیشابوری و زکریای رازی واقعا ما را بهت‌زده کرد و لذت بردیم.» (ص 99)

دشواری ترزیق اطلاعات به خبرنگاران داخلی

«مذاکرات هسته‌ای در شهر دانشگاه‌ها» در فصل پنجم کتاب گنجانده شده است. در بیشتر صفحات این روایت سردرگمی و آشفتگی خبرنگاران به چشم می‌آید. درباره برنامه سفر خبرنگاران و میزان هماهنگی‌ها آمده است: «وقتی برای کارهای ویزا اقدام می‌کنیم، اگرچه طبق معمول ناهماهنگی و عدم اطلاع‌رسانی درست،‌ خبرنگاران را سرگردان کرده بود، حتی تا لحظه‌ پرواز به‌طور دقیق نمی‌گفتند که مذاکرات در ژنو است یا لوزان! به هر حال برای رسانه‌های مستقل مهم‌تر بود. چون لوزان شهر گران‌قیمتی بود به نسبت ژنو. به همین خاطر دانستن این‌که مذاکرات در کدام شهر است تعیین می‌کرد چه میزان ارز با خود همراه بیاوریم. برخلاف خبرگزاری‌ها و برخی روزنامه‌های پولدار مجموع خبرنگاران توان مالی اندکی داشتند، اما هیچ‌گاه متوجه نشدم که چرا برخی اطلاعات که خیلی هم اهمیت نداشت به سختی به خبرنگاران تزریق می‌شد درحالی‌که خبرنگاران خارجی به دست آوردن این نوع اطلاعات برایشان راحت بود اما ما در وزارت امور خارجه اصلی داشتیم به نام اصل «هنوز هیچ‌چیز مشخص نیست» که تا آخرین لحظه این اصل توسط دوستان وزارت خارجه‌ای رعایت می‌شد.» (ص 111)

رفتار و گفتار ظریف زیر ذره‌بین رسانه‌های داخلی و خارجی است و هر حرکتی از سوی وی معنای خاصی دارد. محمدی در بیان ساده‌ترین سخنان وزیر امورخارجه می‌نویسد: «تو رو خدا ولم کنید، بذارید مغزم هوا بخوره» وقتی این جمله را در اوج روزهای پرتنش لوزان 2 از ظریف شنیدم،‌ ناخودآگاه به احترام این جمله‌اش ایستادم. هرچند برخی دوستان چنین نکردند و سؤالات مکرر می‌کردند اما من ایستادم و همان چند جمله‌ای را که در پاسخ به سؤالم گفته بود به سرعت ارسال کردم،‌ و تیتر و خبر آن روز همه رسانه‌های دنیا شد.» (ص 126)

نگاه مولف به رسانه‌های اصولگرا همراه با بغض نیست زیرا هر گاه توانایی از آنها ببینید به زیباترین شکل بیان می‌کند. از جمله درباره خبرنگار حوزه دیپلماسی تسنیم آورده است: «از آن مقطع به بعد شبکه‌‌های اجتماعی‌ ـ موبایلی چه تأثیر شگرفی بر روند اثرگذاری بر افکار عمومی گذاشت. مثلا شاید امروز در کشورمان بسیاری از خبرنگاران حوزه دیپلماسی «عباس اصلانی» خبرنگار اعزامی خبرگزاری تسنیم را نشناسند، اما واقعا هیچ خبرنگار خارجی در وین و لوزان نبود که عباس را نشناسد. توئیت‌های عباس، که به زبان انگلیسی هم تسلط داشت، و به آن زیان توئیت می‌کرد، فضایی را برایش به‌وجود آورد که بیشتر اوقات خبرنگاران خارجی او را دوره کرده بودند و تحلیل‌هایش را و اخبارش را جویا می‌شدند و این جادوی شبکه‌های اجتماعی و البته سواد عباس اصلانی بود.» (ص 129)

شکل‌گیری ارتباطی نانوشته در نوشتارها و رفتارهای رسانه‌ای‌

در فصل ششم کتاب می‌خوانیم: «این رسم نابه‌جا که خبرنگاران رسانه ملی که معلوم نیست چقدر مخاطب دارند برای مسؤولان دولتی چه از نوع مهرورزش چه در دولت تدبیر و امید محرم‌تر و عزیزترند در اینجا هم حاکم است و در کنار این رسم، بگذارید توجه بیشتر به خبرنگاران رسانه‌های خارجی را و طبیعی است در شرایطی که خبرنگاران صداوسیما و خبرنگاران رسانه‌های خارجی در جریان اطلاعات بیشتر از سوی مسئولان رسانه‌ای وزارت خارجه قرار می‌گیرند و تسهیلات بیشتر خبری برای آنها فراهم می‌شود طبیعتا به خبرنگاران روزنامه‌ها و سایت‌ها و خبرگزاری‌ها خوش نمی‌گذرد و بیشتر عصبانی هستند تا خوشحال.» (ص 157)

«وین پایانی موفق‌ترین دوره فعالیت رسانه‌ای ایرانی‌ها بود به دو دلیل: اول این‌که تقریبا یک تیم ثابت بیش از 5 دور از مذاکرات را با همدیگر بودیم و بر اثر تجربه حضور متعدد ارتباطی نانوشته در نوشتارها و رفتارهای رسانه‌ای‌مان شکل گرفته بود، دوم این‌که همه خبرنگاران ایرانی احساس وظیفه می‌کردند برای کمک به نتیجه‌بخش شدن مذاکرات. مهم نبود از ایسنا است یا فارس، مهم نبود تسنیم است یا انتخاب، مهم نبود باشگاه خبرنگاران صداوسیماست یا ایلنا. گاهی حتی به دلیل این‌که صندلی‌هایشان کنار هم بود بر همدیگر اثر می‌گذاشتند. هم این‌که همکارش در کنار او می‌گفت: «تیترتون نامردی بود» یا «تیترتون خیلی خوب بود» و... بر نوع پوشش خبر تأثیر می‌گذاشت. در این میان فقط خبرنگار روزنامه جوان بود که یک‌تنه بار سنگین گناه نامردی در حق تیم رسانه‌ای را تا پایان مسیر به دوش کشید. پسرک جوانی که برای اولین بار بود به مذاکرات پیوسته بود، در روزهای ابتدایی بلایی به سر تیم رسانه‌ای آورد که داد آقای عراقچی درآمد و همه ما تا چند روز بهت‌زده بودیم از اقدام ضدمنافع ملی خبرنگار روزنامه جوان.» (ص 160)

کتاب «شام آخر در وین» با زیر تیتر (روایت یک خبرنگار هسته‌ای از مذاکرات ایران با گروه 1+5) تالیف حسن محمدی در 188 صفحه، شمارگان دو هزار نسخه و به بهای 20 هزار تومان از سوی انتشارات بامداد نو منتشر شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها