نشست «شیمبورسكای فارسی» در سرای اهل قلم برگزار شد
امرایی: روایت شاعرانه از یك شعر خارجی، درواقع روایت شخصی مترجم است/ تاکید شیمبورسکا بر «درد مشترک» انسانها
اسدالله امرایی، مترجم در نشست «شیمبورسكای فارسی» كه عصر امروز در سرای اهل قلم خانه كتاب برگزار شد گفت: نظریهای وجود دارد كه میگوید شعر اساساً ترجمه نمیشود. ترجمه شعر تقریبا غیر ممكن است مگر اینكه مترجم خود شاعر باشد. در واقع روایت شاعرانه از یك شعر خارجی روایت خود مترجم است.
وی توضیح داد: شعر «ترجمه شعر» به داستان زنبور نر(بیعسلی) میپرداخت كه روی گلها مینشست و روی گلبرگها بازی میكرد. آن زنبور میگوید من میخواهم به اصل برسم و از كاسبرگها به ریشه دست پیدا كنم. او این كار را میكند و میگوید هر كه حرف مرا باور ندارد میتواند به بینی من كه آغشته به گرد گلهاست نگاهی بیندازد.
مترجم رمان «لائورادیاس» اثر كارلوس فوئنتس اضافه كرد: ترجمه شعر تقریبا غیر ممكن است اما همین غیر ممكن را برخی مترجمان كه شاعر هم هستند میتوانند درك كنند. در واقع روایت شاعرانه از یك شعر خارجی روایت خود مترجم است. یكی از ویژگیهایی كه شعرهای شیمورسكا را قابل ترجمه میكند، مضامین اجتماعی و انسانیای است كه درد مشترك انسانهاست. در واقع او روی موضوعاتی دست میگذارد كه قول زندهیاد احمد شاملو «درد مشترك» است.
وی افزود: زندهیاد شهرام شیدایی كارهای قابل قبولی در عرصه ترجمه شعر شیمبورسكا انجام داد. متأسفانه در بسیاری موارد دیدهایم كه پس از جایزه نوبل آثار برندگان نوبل ادبیات را در ایران ترجمه میكنند. اما سالها پیش از آنكه شیمبورسكا نوبل ادبیات را دریافت كند علی اصغر شیرزادی در روزنامه اطلاعات اشعار او را به چاپ میرساند. من چند شعر از شیمبورسكا ترجمه كردم و در آن روزنامه چاپ شد. این موضوع شاید به 20 سال قبل بازگردد زمانی كه هنوز هیچ مترجمی سراغ ترجمه آثار این شاعر لهستانی نرفته بود.
مترجم رمان «با چشمان شرمگین» اثر طاهر بنجلون ادامه داد: مترجم اگر خود شاعر باشد بهتر است و كار بهتری از آب درخواهد آورد. به طور مثال ما لوركا را با ترجمه احمد شاملو میشناسیم چرا كه شاملو هم خود شاعر است و هم جهان لوركا را درك كرده و جهانی شاعرانه در زبان فارسی به عنوان مابهازای لوركا آفریده است. نخستین موضوعی كه شاعر مترجم میتواند انتقال دهد حس ترجمه است. ترجمه شعر با ترجمه نثر تفاوت دارد و روایت و موقعیت شاعرانه سراسر با نثر متفاوت و از جنسی دیگر است.
این مترجم گفت: در ترجمه شعر، ترجمه گزیده اشعار را بیشتر میپسندم. ما در گزیده اشعار با بهترین شعرهای یك شاعر روبهروییم. همانطور كه میدانید شیمبورسكا در اتاق خود سطل آشغالی داشت كه شعرهای باطله را كه دوست نمیداشت در آن میریخت. به گمانم همه شعرهای یك شاعر خارجی قوت ندارد و مانند هم نیست. اگر بخواهیم در بحث ترجمه آثار شاعران خارجی و به طور مثال اشعار شیمبورسكا معطوف شویم باید بگویم كه برخی شعرهای شاعران خارجی به ذائقه ایرانیها خوش نمیآید و برخی دیگر به دلیل نظارتهایی كه میخواهند مو را از ماست بكشند، به زبان فارسی راه پیدا نمیكند.
امرایی ادامه داد: در این صورت اگر بخواهیم 100 شعر عاشقانه را به چاپ برسانیم شاید به كمتر از 70 تا 60 شعر عاشقانه برسیم. به همین دلیل است كه ترجیح میدهم مترجمان سراغ گزیده اشعار شاعران خارجی بروند. یكی از دلایل بیاعتمادی مخاطب به اصالت كتاب بازمیگردد. در وهله اول خواننده باید به اثر پیش روی خود اعتماد كند. خواننده كتاب مانند مسافر جاده نیست كه تابلویی را ببیند و میوهای ارزانتر از داخل شهر بخرد. خواننده به ناشر، نویسنده یا مترجم اعتماد میكند. شاید بتوان یكبار مخاطب را فریب داد اما مرتبه دوم این اتفاق نمیافتد.
مترجم رمان «كوری» اثر ژوزه ساراماگو افزود: امروز مخاطبان شعر عمدتاً آدمهای تحصیلكردهای هستند كه زبان خارجی میدانند و ترجیح میدهند كه شعر را از زبانهای دیگر و بدون واسطه بخوانند. این است كه مخاطب ترجیح میدهد شعرهای مورد علاقه خود را به زبانهای انگلیسی، آلمانی یا فرانسوی بخواند.
در ادامه این نشست علیرضا دولتشاهی به مدیر نشر چشمه اشاره كرد كه سالها قبل زمانی كه شیمبورسكا نوبل ادبیات را دریافت كرد ترجمهای از كتاب این شاعر لهستانی به زبان فارسی چاپ نكرد. او ادامه داد: دوستداران شعر در ايران خواهان آشنايي با سرودههاي شيمبورسكا هستند. به هر حال مدير نشر چشمه از پذيرفتن ترجمه عذر خواست. شگفتا، اين همان ترجمهاي بوده كه زنده ياد مهدي سجابي در گفتگويي كه كتاب هفته با او انجام داد، آن را ستود. سالها گذشت. 18 سال بعد ، پس از وجود دو ترجمه موفق از شيمبورسكا، «آدمهاي روي پل» و «عكسي از يازده سپتامبر» كه هر دو از زبان اصلي ترجمه شده بود، آقاي كيائيان و انتشارات چشمه به انتشار ترجمهاي از روي برگردان انگليسي اشعار شيمبورسكا همت كرد، كه در حقيقت يك بازگشت به عقب بود. ترجمه اي سرشار از اشتباه، نه تنها در بيان اشعار كه حتي در مقدمه و شناخت شيمبورسكا! به اين ترجمه در جاي خود خواهم پرداخت. اما اين خاطره را بيان كردم تا بگويم اگر ناشران تيز بين تري داشتيم، ترجمه ها بسيار بهروز تر و اصيل تر در اين كشور انجام مي گرفت.
وي ادامه داد: ترجمه از زبان اصل در شناخت درست تر شاعر ، يا نويسنده ، در جامعه ديگر موثر است و اين خود شايد اعتباري براي ترجمه باشد. نكتهاي كه شوربختانه توسط ناشران ايراني معمولا به فراموشي سپرده مي شود. اما بايد دريافت كه جان شعر شيمبورسكا چيست و اين شعر از چه چيز سخن ميگويد كه نه تنها در جامعه خودش، كه در ايران، در جامعهاي كه به باور بسياري از نظر شكلي هم با جامعه لهستان تفاوتهايي آشكار دارد چه برسد از نظر ماهوي، نيز چنين جذب مخاطب كرده و همچنان ميكند. اين پرسشي است اساسي در برابر شاعران و مترجمان شعر در ايران.
دولتشاهی گفت: آن چه در مجموع به نامداري شيمبورسكا در ايران انجاميد در حقيقت همان دو كتاب «آدم ها روي پل» و «عكسي از يازده سپتامبر» بود. اين دو كتاب با احتساب ترجمه چند شعر مشترك روي هم 88 شعر از شيمبورسكا را به خواننده فارسي زبان ارايه كردند. جالب اين است كه هر دو كتاب حاوي 44 شعر بودند. از اين 88 شعر تنها تعداد 10 شعر در دو ترجمه مشترك است. ميشود گفت كه تنها 78 شعر شيمبورسكا از او چهرهاي قابل ستايش نزد خوانندگان ايراني به وجود آورد. براي يافتن پاسخ پرسش چيستي جان شعر شيمبورسكا بايد در اين 78 شعر دقيق شد. در اين اشعار زندگي و در فضايش تنفس كرد. اما وجود ترجمههاي موازي كه از يك متن واحد انجام گرفته به باور من به خلق افقي در شناخت جان شعر او نيز ياري ميرساند. بررسي مقايسهاي ترجمههاي موازي شيمبورسكا، به شرط ترجمه از زباني واحد، خود ميتواند موضوع پژوهشي جالب باشد. پژوهشي كه حتي به گستردگي زبان فارسي نيز ياري رساند.
در بخشی از این نشست نیز پیام شمسالدینی به بیان بیوگرافیای از شیمبورسكا پرداخت. وی گفت: این شاعر لهستانی كه در سال 1996 برنده نوبل ادبیات شد و پس از یك زندگی پر بار و طولانی در سال 2012 درگذشت، موفق به دریافت عالیترین نشان یعنی نشان عقاب سفید از دستان رئیس جمهور لهستان شد. او در طول زندگی خود و به مرور از اندیشههای استالینیستی فاصله گرفت.
نشست «شیمبورسكای فارسی» بدون حضور بهمن طالبی برگزار شد.
نظر شما