کتاب رمان «دکتر جکیل و آقای هاید» نوشته رابرت لویی استیونسن و ترجمه فرحناز عطاريان در ابتدای امسال از سوی انتشارات قدیانی منتشر شد. این رمان به خوبی کشمکش درونی بین بد و خوب هر انسان را به تصویر میکشد.
رابرت لویی استیونسن، این رمان نه چندان بلند را بر اساس خوابی که شبی دیده بود، در مدت فقط چند روز نوشت، اما بهدلیل اینکه نتیجه کار برایش راضیکننده نبود، دستنوشته نسخه اولیه را از بین برد اما خوشبختانه خیلی زود پشیمان شد. سپس دست به کار شد و بار دیگر داستانش را روی کاغذ آورد و به این ترتیب یکی از شناختهشدهترین و بهترين آثار ادبیات به گنجینه فرهنگی دنیا اضافه شد. این اثر به دلیل درونمایه خاصش بارها و بارها در مباحثات فلسفی، روانشناختی و ادبی بهعنوان شاهد مثال، مورد استناد قرار گرفته و چندین فیلم سینمایی بر اساس آن ساخته شده است.
طرح داستان دکتر جکیل و آقای هاید بر اساس وحشت و هیجان ریخته شده است. هنری جکیل که دکتر جامعهشناس است، معجونی کشف میکند که شخصیت او را به ادوارد هاید تغییر میدهد که انسانی فاقد هرگونه احساس خوب یا بد است. رفتار او شبیه به یک حیوان وحشی است که از انجام هیچ کار بدی ابا ندارد. هاید به تدریج کنترل دکتر جکیل را بهدست میگیرد که نتایج سهمگینی را به بار میآورد. این داستان هم مانند تمام داستانهای استیونسن، دارای عوامل تعلیق و ابهام است و خواننده را تا پایان در بهت نگه میدارد.
داستانی براساس پنهانکاری
بیشتر ماجراهای این کتاب درباره پنهانکاری است. در این داستان، همه از هم چیزهایی را پنهان میکنند. جکیل آزمایشهایش را از دوستان و همکاران خود پنهان میکند، ریچارد انفلید نام جکیل را به عمویش نمیگوید، آترسن آنچه را که میداند از پلیس مخفی میکند. در مسیر داستان هم خیلی چیزها مبهم باقی میماند.
در این داستان، ما یک قهرمان واقعی نداریم. بسیاری از مردم میگویند که استیونسن در این داستان خواسته اشخاص ثروتمند و بانفوذی را نشان بدهد که در ظاهر آراسته و متین هستند اما در زندگی آنها، رازهای پلیدی پنهان شده، مانند خانههای زیبا که در پشت آنها نمیدانیم چه خبر است؟
این کتاب در زمان ملکه ویکتوریا در لندن نوشته شده است. جایی که انسانهای ثرتمند و فقیر، نیک و بد در کنار هم اما بهشکل بسیار متفاوتی زندگی میکردند. یکی در اوج خوشی است و دیگری در اوج بدبختی. لندن، در حالی که یکی از ثروتمندترین و زیباترین شهرهای اروپا بود، فقیرترین مردم را در بدترین شرایط در خود داشت. این کتاب به ما میگوید که شهرها هم مثل انسانها میتوانند قسمتهای زشت و ناخوشایند را پشت ظاهر جذاب خود پنهان کنند.
پرداختن به یکی از دغدغههای بشر امروزی
قرن نوزدهم، زمان ظهور و بروز پیشرفتهای علمی بزرگ بود و بسیاری از رمانها، از جمله «دکتر جکیل و آقای هاید»، زمینه علمی داشت. دکتر جکیل آزمایشهایش را با نیت خوب آغاز میکند اما بعدها به دوستش، دکتر لانیون، اعتراف میکند که با این کارهای جسورانه میخواسته در علم پزشکی، بهعنوان یک دانشمند مطرح شود. درحالی که وقتی آزمایشها پیشرفت میکند، او به دنیای ضداخلاقی آقای هاید معتاد میشود و نمیتواند خود را از آن رها کند تا اینکه در پایان، این جستوجوی علمی او را نابود میکند او با اینکه میداند آزمایشهایش در مسیر غیراخلاقی افتاده است، اما به خاطر منافع شخصی دست برنمیدارد. البته این امر موجب نگرانی بشر امروزی هم هست. به همیل دلیل، این رمان هنوز هم یکی از محبوبترین رمانهایی است که تاکنون نوشته شده است.
«در آزمایشگاه، ابلیس در خیابانهای شهر لندن، وکیل و وصیتنامه، آترسن در مهمانی جکیل، وحشت در اتاق زیر شیروانی، وحشت دکتر لانیون، بازگشت به آزمایشگاه و آخرین نامه دکتر جکیل» بخشی از عنوانهای فصلهای این کتاب است.
در بخشی از «وکیل و وصیتنامه» میخوانیم: «آترسن کتش را محکم دور خودش پیچیده بود. البته تنها دلیلش سرما نبود، بلکه او سعی میکرد از وحشتی که وجودش را دربرگرفته بود نلرزد. به هر حال وقتی به خانه رسید، کمکم آرامش خود را به دست آورد. او کت و کلاهش را روی جالباسی گذاشت، مقابل شومینه طبقه دوم نشست و در حالی که به جلو خم شده بود دستانش را به طرف آتش دراز کرد.
چند دقیقه گذشت و آترسن به آرامی بدنش را شل کرد و عقبتر و عقبتر رفت و کاملاً به پشت صندلی تکیه داد و پاهایش را دراز کرد. هر کس در آن لحظه آترسن را میدید گمان میکرد که او به آتش نگاه میکند اما در واقع او هیچ چیز نمیدید...»
فرحناز عطاریان، مترجم این کتاب توانسته است به روانی و سادگی کلام خود، داستانی با این درجه اهمیت و خلاقیت را به گونهای ساخته و پرداخته کند که علاوه بر علاقهمند کردن نسل نوجوان با رمانهای جذاب و متفاوت آنها را با مفهومی عمیق از باورهای انسانی آشنا کند.
در بخشی از «وحشت دکتر لانیون» نیز میخوانیم: «هاید در حالی که در چشمانش برقی از رضایت موج میزد نگاهی به دورتادور آزمایشگاه میاندازد. مدت زیادی است که در اتاق حبس شده به طوری که شمارش روزها از دستش خارج شده است و بیرحمانه به هنری جکیل که او را زندانی کرده، ناسزا میگوید.
اما ناگهان خلق و خویش عوض میشود. با یک خیز از پلههای آزمایشگاه بالا میرود و در کمدی را که گوشه اتاق با کاغذدیواری پوشانده شده، باز میکند و از آن یک دست کت و شلوار مخصوص نجیبز ادگان، پیراهن سفید چرک، کراوات کهنه سیاهرنگ و یک جفت کفش سیاه کهنه را بیرون میکشد. بعد دستش را دراز میکند و داخل کمد کورمال کورمال دنبال عصایش میگردد، اما وقتی شبی را که مرتکب جنایب شده به یاد میآورد قاهقاه میخندد و با خودش میگوید: «چه کسی فکر میکرد که یک پیرمرد این همه خون داشته باشد؟» ...»
این داستان، در واقع شکل کوتاهشده از داستان پرهیجان و عجیب دکتر جکیل و آقای هاید است که لوئیس استیونسن، رماننویس اسکاتلندی آن را نوشته است. او در سال 1850 در اسکاتلند به دنیا آمد. استیونسن درس وکالت میخواند اما در سال 1873 بهخاطر بیماری سل به فرانسه رفت تا حالش بهبود یابد و در همان جا بود که شروع به نویسندگی کرد. در پایان ده سالی که آنجا بود دو سفرنامه نوشت.
یکی از آنها سفر به الاغ در سونس (1879) و چندین مقاله و داستان که در مجلههای آن زمان به چاپ رسید. استیونسن به دو دلیل همیشه در سفر بود، یکی اینکه اعتقاد داشت آب و هوای سرد و مرطوب اسکاتلند برای سلامتی او مناسب نیست، دیگر اینکه روحیه ماجراجویی داشت و میخواست دنیا را ببیند. او علاوه بر فرانسه، به کشورهای آمریکا، سوئیس و جزیره ساموا سفر کرد که در همان جا، در سال 1894 فوت شد. استیونسن، دکتر جکیل و آقای هاید را در سال 1886 وقتی در کشور انگلستان بود، نوشت که موجب محبوبیت زیاد او شد. دیگر رمانهای مشهور او جزیره گنج (1883) و پرنس اتو (1885) و گروگان (1886) هستند.
سرگذشت دکتر جکیل و آقای هاید در این کتاب تا بهحال منبع الهام چندین تئاتر، فیلم سینمایی بوده است. ازجمله رمانها و فیلمهایی که درباره دکتر جکیل و آقای هاید ساخته شده است میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
رمانها و داستانها
-«تصویری از دوریان گری» (1891) نوشته اسکار وایلد که داستانی متفاوت با ایدهای مشابه است. دوریان گری نامتعادل و شرور، مردی جوان و مهربان به نظر میرسد. خیلی از آدمها مفتون ظاهر او شدهاند. چون به خاطر روش زندگیاش، هیچگاه جسم او تحتتأثیر پیری قرار نمیگیرد. در عوض، روند پیرشدن او، روی تابلو را از همه پنهان کرده است. وقتی مردم آن را پیدا میکنند میفهمند که شخصیت شرور و شیطانی گری، پشت ظاهر زیبایش مخفی شده است.
-«مردی که با شیطان ملاقات کرد» (1934) نوشته جیمز کاربت، داستان مردی با شخصیتی دوگانه است که هیچیک از آنها، از دیگری خبر ندارد.
-«جکیل لگاسی» (1990) نوشته رابرت بلاچ و اندره نورتن که در واقع ادامه کتاب استیونسن است.
-«مری ریلی» (1990) نوشته والری مارتین. او این داستان را از دریچه دید خدمتکار زن خانه دکتر جکیل روایت میکند که عاشق دکتر است.
فیلمها
-قدیمیترین فیلمی که از این کتاب ساخته شده محصول 1910 کشور دانمارک به کارگردانی آگوست بلوم است. در سال 1908، نیز در آمریکا فیلمی ساخته شده که در حال حاضر موجود نیست.
-دکتر جکیل و خواهر هاید (1971)، در این فیلم دکتر جکیل بعد از خوردن معجون به زن شروری تبدیل میشود. در این فیلم رالف بیتز و مارتین بسویک بازی میکنند که در نقش مرد و زن هیچ شباهتی با هم ندارند. در سال 1981، داستان، یک فیلم فرانسوی با نامهای مختلفی از جمله دکتر جکیل و دوشیزه آزبرن، حمام خونین دکتر جکیل و خون دکتر جکیل ساخته میشود که با ورود دختری به خانه دکتر جکیل آغاز میشود که در آنجا به قتل میرسد.
-همکتری مجدد جکیل و هاید (1982)، داستان امروزی است که در بیمارستانی مدرن در آمریکا اتفاق میافتد و مانند فیلم پروفسور دیوانه یک فیلم کمدی است.
-آزمایشهای جکیل (1983) و دکتر جکیل و آقای هاید (1986)، انیمیشنهای استرالیایی که برای تلویزیون ساخته شدند. لبه سانیتی (1988) فیلم فرانسوی با بازی آنتونی پرکینز (بازیگر فیلم روانپریشی هیچکاک)، که ترکیبی از جکیل و هاید و جک شرور است. فیلم ترسناکی است اما با طرح اصلی داستان تفاوتهای زیادی دارد. مری ریلی (1995) فیلم جدیدی از کتاب است که والری مارتین آن را ساخته است. مری ریلی (1995) فیلم جدیدی از کتاب است که والری مارتین ساخته شده است. در سال 1996، فیلم پروفسور دیوانه 2 نام گرفت که در سال 2000 هم دوبارهسازی شد.
-نخستین فیلمی که از روی این کتاب اقتباس شد و توانست موفقیت خوبی بهدست آورد در سال 1920 ساخته شد که در آن جان باریمور، در نقش هر دو شخصیت داستان، جکیل و هاید بازی میکرد. بسیاری از منتقدان، این فیلم صامت را یکی از بهترین نمونههای ساخته شده از روی کتاب استیونسن میشناسند. در سال 1920 خالق آلمانیتبار فیلم عظیم دراکولا، اف. دبلیو. مارنا، از روی این کتاب فیلمی ساخت که در دسترس نیست.
-در سال 1931 از روی این کتاب شخصیتی به نام روبن مامولیان فیلمی ساخته که مورد توجه قرار گرفت. در این فیلم فردریک مارچ، برنده جایزه بهترین بازیگر، نقش هر دو شخصیت اصلی این کتاب را بازی میکند. نوار ویدئویی این فیلم در دسترس است و هنوز هم گاهی در تلویزیون نمایش داده میشود.
-در سال 1941 فیلم دیگری به نام دکتر جکیل و آقای هاید، به کارگردانی ویکتور فلمینگ ساخته شد که چندین ستاره سینمایی از جمله اسپنسر ترسی، اینگیرید بگرمن و لانا ترنر در آن ایفای نقش کردند. اما موفقیت چندانی نداشت. پس از آن فیلمسازهای بیشتری از روی این کتاب فیلمهایی ساختند که بر اساس طرح وحشت و زندگی مخفیانه بود مانند پسر دکتر جکیل (1951) دختر دکت جکیل (1957) در سال 1960 استودیو هامر فیلمی به نام دکتر جکیل دوچهره ساخت که با نامهای خانه وحشت و جهنم جکیل هم نامیده شد. ترنس فیشر با هنرمایی کریستوفر لی و دیوید کوسوف فیلمی ساخته که وحشتی مدرن را ایجاد میکرد و با متن اصلی کتاب فاصله زیادی داشت.
-این داستان منبع الهام بسیاری از فیلمهای کمدی هم شده است. یکی از قدیمیترین کارتونهای تام و جری، دکتر جکیل و آقای موش (1948) که نامزد جایزه اسکار شد. فیلم آبوت و کاستلو دکتر جکیل و آقای هاید را ملاقات میکنند (1954) این دو کمدین برای چنگ انداختن هیولایی که نقش آن را بوریس کرالوف بازی میکند، به لندن میروند. در فیلم پروفسور دیوانه (1963) داستان در شکلی امروزی، در محوطه یک دانشگاه آمریکایی رخ میدهد. در این فیلم جری لوییس هر دو نقش پروفسور کلپ و بادی که تحتتأثیر شخصیتهای هاید و جکیل هستند، را بازی میکند.
-من هیولا هستم نیز در سال 1968 تا 1971 ساخته میشود که شکلی تقریباً جنایی و پر کشت و کشتاری از مارلو و ادوارد هاید، ادوارد بلک نامیده میشوند.
واحد کودک و نوجوان مؤسسه انتشارات قدیانی(کتابهای بنفشه) کتاب «دکتر جکیل و آقای هاید» را در قالب 128 صفحه با شمارگان 550 نسخه منتشر کرده است. علاقهمندان میتوانند این کتاب را با قیمت 6 هزار تومان خریداری کنند.
نظر شما