غلامعلی حداد عادل در کتاب «محض اطلاع» که به بررسی مجلد هفتم «یادداشتهای علم» میپردازد، مینویسد: «در سیوچند سال گذشته کتابها و اسنادی دال بر فساد اخلاقی شاه و خاندان پهلوی در داخل و خارج از کشور منتشر شده است، اما، از میان آن همه، هیچکدام به اندازه «یادداشتهای هفتجلدی علم» صریح و غیرقابل انکار نبوده است.»
«یادداشتهای علم» حاوی واقعیات سیاسی داخلی و خارجی
این کتاب از هشت بخش تشکیل شده است. «طرح کلی مندرجات یادداشتهای علم»، «انتخابات ریاست جمهوری آمریکا»، «جنگ ششروزه اعراب و اسرائیل در سال 1967»، «آزادی و استبداد در دوران حکومت شاه»، «آلودگیهای اخلاقی شاه و علم»، «ولخرجی و تجملگرایی»، «نکتههای پراکنده» و «و اما بعد» عناوین فصلهای کتاب هستند.
پشت جلد کتاب درباره اهمیت دست نوشتههای وزیردربار پهلوی دوم آمده است: «یادداشت علم» در دوران وزارت دربار وی، به چند دلیل، جایگاه و اهمیت ویژهای دارد: نخست از آن جهت که دورهای طولانی و مهم را در برمیگیرد و تقریبا دوازده سال آخر حکومت شاه را شامل میشود. دلیل دیگر نزدیکی علم با شخص شاه و دسترسی و آگاهی او از بسیاری از واقعیات سیاسی داخلی و خارجی است.»
حدادعادل در پیشگفتار کتاب درباره ضرورت تحلیل «یادداشتهای علم» مینویسد: «به عقیده راقم این سطور، یادداشتهای علم، در طول بیست و چند سالی که از انتشار جلد اول آن گذشته، به نحو شایسته در ایران مورد توجه و تجزیه و تحلیل قرار نگرفته و ارزیابی نشده است. این یادداشتها ظرفیت و قابلیت بررسیهای تاریخی و دانشگاهی بسیار دارد و میتواند موضوع انواع پایاننامههای کارشناسی ارشد در رشتههای تاریخ و علوم سیاسی شود. در خارج از کشور نیز بعضی که موفق نشدهاند با القاء شبهه درباره اصالت آن خواننده را به تردید افکنند، نتوانستهاند عصبانیت خود را از بعضی از مندرجات آن پنهان کنند.» (ص 10)
صدای ناشی از لرزش پایههای قدرت در خاطرات وزیردربار
نویسنده در مقدمه کتاب نخست تلاش میکند که اسدالله علم را به خواننده معرفی کند. از این رو درباره پدر و خاندان علم آورده است: «امیر اسدالله علم فرزند امیر ابراهیمخان علم (ملقب به شوکتالملک، 1260-1323) و نواده امیر علم خان سوم است. خاندان او از دیرباز در شرق ایران در منطقهای که سابقا به قائنات موسوم بوده و امروزه خراسان جنوبی نامیده میشود قدرت و حکومت داشتهاند. این خاندان در دوره قاجار، به علت اهمیت مستعمره هندوستان برای انگلیسیها، محل توجه امپراتوری انگلیس واقع شدند. در میان مستعمرات انگلیسیها در سراسر جهان، هندوستان از همه بزرگتر و مهمتر و زرخیزتر بود و استعمارگران انگلیسی با همه هوش و حواس و توش و توان خود در حفظ این مستعمره میکوشیدند.» (ص 12)
در بخش دیگری از مقدمه کتاب درباره نشانههای بروز و ظهور فروپاشی رژیم پهلوی با استناد به خاطرات علم میخوانیم: «تقریبا ده سال پیش از تحریر جلد هفتم یادداشتهای علم، سلطنت پهلوی فروریخت. خوانندهای که اکنون، پس از گذشت نزدیک به نیم قرن از آن زمان، این یادداشتها را میخواند میتواند صدای ناشی از لرزش پایههای قدرت آن حکومت را، خلال حقایقی که علم فاش میکند، بشنود و بهنوعی «پیشبینی بعد از وقوع واقعه» دست یابد.» (ص 28)
نماینده مجلس شورای اسلامی در «طرح کلی مندرجات یادداشتهای علم» به عنوان بخش نخست کتاب درباره مهمترین مطالب دستنوشتههای وزیردربار محمدرضاشاه مینویسد: «یادداشتهای بیست و یک ماهه علم در دو سال 46 و 47، عمدتا، گزارش ملاقاتهای خصوصی وی با شاه و بهاصطلاح «شرفیابی»های وی است. موضوع و محور اصلی یادداشت هر روز کارهایی است که خود در مقام وزیر دربار کرده یا سخنانی است که از شاه شنیده یا به شاه گفته است. با مطالعه این یادداشتها میتوان دستکم در سه سرفصل عمده به اطلاعات مفیدی دست یافت و از دیدگاههای حاکم بر کشور آگاه شد. این سرفصلها عبارتند از «مسائل جهانی»، «مسائل منطقه و خاورمیانه عربی» و «اوضاع کشور و رویدادهای مهم داخلی و سیاست خارجی کشور» (ص 29)
ترس شاه از دموکراتها در انتخابات ریاستجمهوری 1968 آمریکا
«انتخابات ریاست جمهوری آمریکا» عنوان بخش دوم کتاب است و در آن ارتباط این انتخابات و نگرانیهای محمدرضا پهلوی از برنده شدن کاندیدای دموکرات این کشور آمده است: «شاه معتقد است که سیاست خاورمیانهای جمهوریخواهان بیش از دموکراتها به سود اوست، همچنین معتقد است از میان دموکراتها هم اگر کسی غیر از رابرت کندی نامزد شود بهتر است. بنابراین علاقهمند است تا در انتخابات ریاستجمهوری 1968 آمریکا جمهوریخواهان برنده شوند. با نزدیک شدن انتخابات، احتمال پیروزی رابرت کندی، برادر جان کندی رئیس جمهور مقتول آمریکا، قوت میگیرد و شاه احتیاطا علم را به آمریکا میفرستد تا روابط میان وی و رابرت کندی را ترمیم کند. تصادفا خود او همزمان برای دریافت دکتر افتخاری از دانشگاه هاروارد به آمریکا سفر میکند.» (ص 33)
در بخش سوم «جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در سال 1967» گنجانده شده و حدادعادل بر این باور است که دست نوشتههای علم درباره این موضوع نکات قابل توجهی دارد. در شرح جنگ بین اعراب و اسرائیل میخوانیم: «اگر بگوییم مهمترین واقعهای که در مدت تحریر جلد هفتم یادداشتهای علم در جهان اسلام روی داده جنگ ششروزه اعراب و اسرائیل بوده است گزاف نگفتهایم. این جنگ که به رهبری مصر و شرکت چندین کشور عربی صورت گرفت به شکست تلخی انجامید و خسارتهای مالی و جانی فراوانی به بار آورد و طی آن بخشهای وسیعی از سرزمینهای کشورهای عربی به دست اسرائیل افتاد و سبب شد تا اسرائیل بیتالمقدس را بهصورت کامل اشغال کند و صحرای سینا را از مصر و ارتفاعات جولان را از سوریه به تصرف خود درآورد. پیامدهای سیاسی این جنگ، با آنکه نزدیک به نیم قرن از آن گذشته، هنوز ادامه دارد و آثار روانی منفی آن بر روحیه اعراب و فلسطینیها همچنان محسوس است.» (ص 39)
«آزادی و استبداد در دوران حکومت شاه» در بخش چهارم مورد توجه نویسنده قرار گرفته و درباره آن آورده است: «خواننده یادداشتهای علم بهوضوح درمییابد که در همه مسائل مهم سیاسی و نظامی و اقتصادی و فرهنگی و آموزشی و دانشگاهی، فقط و فقط، شخص شاه تصمیم میگرفته و هیچکس قدرت و جرئت چونوچرا نداشته است. در همه 471 صفحه جلد هفتم یادداشتها، هیچ جا اثری از مجلس و تصمیمگیری نمایندگان مشاهده نمیشود. مجلس در حکومت شاه واقعاً هیچکاره بوده است. شاه است که تصمیم میگیرد چه کسی انتخاب شود و چه کسی نشود.» (ص 63)
در همین بخش از کتاب نماینده مجلس شورای اسلامی سراغ روانشناسی وزیردربار پهلوی دوم میرود و با استناد به مطالبی که در خاطرات آمده، مینویسد: «درد دلهای علم از رفتار شاه نسبت به خود نیز خواندنی است. کسی که هر هفت جلد یادداشتهای علم را خوانده باشد، تا حدی با روانشناسی علم آشنا میشود. او هر جا انتقادی میکند، ناخودآگاه یا از سر ترس و احتیاط، بلافاصله شروع به تعریف کردن از شاه میکند و به قول معروف هر جا سخنش بوی کافرنعمتی نسبت به ولینعمتش میدهد، بلافاصله، با عباراتی مبالغهآمیز، «شهادین» خود را به زبان میآورد.» (ص 78)
گردشی که مصدر گرفتاری شاه و علم شد!
حدادعادل در همین بخش از کتاب با بررسی «یادداشتهای علم» به کاوش در انتخابات عصر پهلوی دوم پرداخته و با آوردن برخی سطور یادداشتهای وزیردربار، فرمایشی بودن انتخابات را برای خواننده ملموستر میکند. در یادداشت مربوط به 2 مهر سال 1347 میخوانیم: «کسانی که دوران قبل از انقلاب را به چشم دیدهاند و حوادث و اوضاع آن سالها را بهخاطر دارند، خوب میدانند که انتخابات نیز همیشه (بهاستثنای بعضی دورهها در زمان ملی شدن صنعت نفت) فرمایشی و نمایشی بوده است. هر وقت میخواستند جمعیتی را برای تظاهر به اینکه آزادی رأی و اجتماعات وجود دارد در جایی جمع کنند، عدهای روستایی بیچاره و کارگر روزمزد شهرداری را با تهدید و تطمیع سوار ماشینهای دولتی میکردند و از آنها بهعنوان سیاهی لشکر استفاده میکردند. «سهشنبه 2 مهر 47 صبح شرفیاب شدم. سر صبحانه تشریف داشتند. عریضه از رئیس شرکت واحد اتوبوسرانی تقدیم کردم که نوشته بود حالا که شرکت تحت تعقیب قرار گرفته، باید عرض کنم خیلی مخارج برای انتخابات و یا اعزام دهاتیها به قم (موقع انقلاب شاه و ملت) برای مقابله با آخوندها و غیره، تمام، حسبالامر دولتهای وقت (منظور من بودم) شده و حالا به همین علت ما را بازرسی شاهنشاهی دارد تعقیب میکند. شاهنشاه تحت تاثیر قرار گرفتند. من این شعر را خواندم: به جرم عشق توام میکشند، غوغاییست/تو نیز بر لب بام آ، که خوش تماشاییست. فرمودند: با رئیس بازرسی این مطلب را مورد دقت قرار دهید. عرض کردم: برای آنکه بازرسی به اصطلاح گل کند که نباید آبروی یک بدبختهایی را مورد تاخت و تاز قرار دهد.» (ص 96)
«آلودگیهای اخلاقی شاه و علم» عنوان بخش پنجم است و بر اساس مطالبی که در خاطرات علم وجود دارد، به انعکاس وضعیت اخلاقی شاه پرداخته و آورده است: «در سیوچند سال گذشته کتابها و اسناد دیگری نیز دال بر فساد اخلاقی شاه و خاندان پهلوی در داخل و خارج از کشور منتشر شده است، اما، از میان آن همه، هیچکدام به اندازه یادداشتهای هفتجلدی علم، که مجموعا به بیش از سههزار صفحه بالغ میشود، صریح و غیرقابل انکار نبوده است. هر کس که این یادداشتها را بخواند و هر اندازه نسبت به شاه تعلقخاطر و تعصب داشته باشد نمیتواند از حیرت و تأسف خودداری کند.» (ص 100)
برای درک بیشتر این موضوع نویسنده با آوردن یک نمونه از یاداشتها که به مسائل اخلاقی شاه اشاره دارد، آورده است: «پنجشنبه 13 تیر 47 «... بعدازظهر در رکاب مبارک گردش رفتیم. ... در گردش بعدازظهر اتفاق بدی افتاد که نمیتوانم بنویسم. خلاصه اینکه تا حالا که ساعت دو صبح است گرفتارمان کرد. حالا بحمدالله رفع شد. شرفیاب شدم، گزارش عرض کردم. شاهنشاه راحت شدند. من هم در منزل مثل مرده آمدم که بخوابم» (ص 105)
در بخش ششم «ولخرجی و تجملگرایی» دربار پهلوی از ورای خاطرات علم مورد موشکافی قرار گرفته به طوریکه درباره این مساله میخوانیم: «کافی است به کتاب «خدمتگزار تخت طاووس» نوشته پرویز راجی (آخرین سفیر شاه در لندن) مراجعه کنیم تا بدانیم رژیم شاه در سالهای 56 و 57 برای تألیف کتابهایی در تبلیغ شاه، فرح و اشرف پهلوی به چند نویسنده انگلیسی و آمریکایی و فرانسوی پول میداده و نویسندگان چگونه برای تصاحب این پولهای بادآورده سر و دست میشکستهاند. تکرار و تأکید این واقعیت را لازم میدانیم که تصویری که در جلد هفتم یادداشتهای علم از ولخرجی و تجملگرایی دربار ترسیم میشود، بیانگر کمیت و کیفیت این ولخرجیها در دربار نیست و بسی رقیقتر و کمتر از آن چیزی است که در سالهای بعد روی داده است؛ فیالمثل، هزینهها و تجملات جشن تاجگذاری در مقایسه با جشنهای دوهزار و پانصد ساله، به منزله یک تمرین محدود و مقدماتی قبل از یک مسابقه بزرگ است.» (ص 129)
دو تصویر از دو روزگار متفاوت در برابر چشم خواننده
«بخش نکتههای پراکنده» در بخش هفتم مسائلی مانند بیدینی شاه، اصرار در مخالفت با روحانیون رابطه علم با امینی و منصور و غیره را بررسی کرده است. در این بخش آمده است: «بیاعتقادی به دین و بیاعتنایی به دینداران و غرور و تکبر در آنچه نقل کردیم آشکارتر از آن است که نیازی به توضیح داشته باشد. میتوان این بیاعتنایی و غرور را با آنچه ده سال بعد، در روز 15 آبان 57، هنگامی که شعلههای آتش انقلاب بالا گرفته بود و خشم و خروج ملت با توپ و تانک و مسلسل خاموش نمیشد، از شاه در نطق آشتیجویانه و پوزشطلبانهاش شنیده شد مقایسه کرد. وقتی که شاه ملتمسانه از «آیات عظام و علمای اعلام» تقاضا میکرد تا مردم را به آرامش و نظم دعوت کنند و متعهد میشد که «خطاهای گذشته و بیقانونی و ظلم و فساد» دیگر تکرار نشود و قول میداد که با فساد مبارزه کند.» (ص 140)
نویسنده در فصل پایانی کتاب با عنوان «و اما بعد...» در تلاش است تا با آوردن نمونههای عینی بر اساس مطالب کتاب «خاطرات عزت شاهی»، «من زندهام» و «پایی که جا ماند» به مقایسه دو نوع زندگی و دینداری افراد بپردازد. وی با اشاره به خاطرات «عزت شاهی» مینویسد: «ایمان و مجاهدت و مقاومتی که در خاطرات عزت شاهی جلوهگر است، منحصر به او نبوده است. نمونههای درخشان دیگری از آن در مبارزات منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 و پس از آن و بهویژه در سالهای جنگ (1359-1367) به فراوانی در جبههها و اسارتگاههای بعثی در عراق جلوه کرده است. ما به دو نمونه دیگر از این فداکاریهای برخاسته از ایمان و بصیرت دینی و سیاسی جوانان این مرزوبوم اشاره و استناد میکنیم.» (ص 166)
حدادعادل با مرور مضمون اصلی کتاب «من زندهام» گونه دیگری از زندگی و تلاش یک فرد انقلابی را ترسیم میکند، وی در شرح این کتاب آورده است: «معصومه آباد، که در رشته بهداشت باروری دکترا گرفته و برای دومین بار از سوی مردم شهر تهران به عضویت شورای شهر تهران انتخاب شده، در کتاب «من زندهام» نهتنها سختیها و مصیبتهای خود و سه خانم همزندان و همبند خود را شرح داده، بلکه تا آنجا که میتوانسته با قلمی گویا و گیرا درد و رنج دیگر اسیران و ایمان، مقاومت و مناعت طبع آنان را نیز بیان کرده است. در این کتاب، سعی بر این بود که دو تابلو و دو تصویر از دو روزگار متفاوت در برابر چشم خواننده قرار دهیم. سعی کردیم تصویرهای ما واقعی باشند. بنای ما بر این بود که از حدس و گمان و خشم و خیال بپرهیزیم و مستند سخن بگوییم. بیآنکه بخواهیم بر سر نادرستی یا درستی جهانبینیها و آرا و افکار و ارزشهای این دو گروه داوری کنیم، باید بپذیریم که ما شاهد یک جابجایی جدی در هرم قدرت در ایران بودهایم. دو گونه افراد و اشخاص در برابر هم بودهاند. گروهی خو کرده به عیش و خوشی، نازپرورده تنعم، زبون در برابر زبردستان و نامهربان در برابر زیردستان؛ و گروهی درد و رنج کشیده و در کوره حوادث فولاد آبدیده شده، مهربان با زیردستان و نستوه و استوار در مقابل زبردستان و سلطهگران.» (ص 215)
کتاب «محض اطلاع» تدوین دکتر غلامعلی حدادعادل در 227 صفحه، شمارگان دو هزار و به قیمت هشتهزار تومان از سوی انتشارات موسسه فرهنگی هنری فرهنگ ایران و اسلام (فرارو) منتشر شده است.
نظر شما