اگرچه میان علما در صحت انتساب تفسیری از قرآن به امام حسن عسکری (ع) اختلاف است، اما آیتالله نجمالدین طبسی آن را منسوب به امام یازدهم (ع) میداند و میگوید: به باور من این اثر، کتاب مقبول و روایات آن از امام است اما آیا در بعضی از آنها دست بردهاند و آیا از اول تا آخر آن از امام است و ... بحثی دیگر است. به نظرم آیتالله خوئی هم، این نظر را دارد که برخوردی که با کتابهای حدیثی دیگر داریم با کتاب تفسیر امام عسکری (ع) هم داشته باشیم.
از موافقان تفسیر امام حسن عسکری (ع) میتوان شیخ صدوق، قطب راوندی، ابنشهرآشوب، محقّق کَرَکی، شهید ثانی، مجلسی اوّل، شیخ حرّ عاملی، سیّد هاشم بحرانی، آیتالله بروجردی، محدّث نوری، آقابزرگ تهرانی، شیخ محمدرضا طبسی و ... را نام برد. ابن الغضائری، علامه حلّی، محقق داماد، محمد بن علی استرآبادی، محمد بن علی اردبیلی، آیتالله سید ابوالقاسم خویی، میرزا ابوالحسن شعرانی و ... هم از جمله قایلان جعلی بودن این تفسیرند.
سال 1382 در مجله «فرهنگ کوثر» مقالهای از بحثهای رجالی آیتالله نجمالدین طبسی ــ عضو هیئت علمی و شورای علمی مراکز تخصصی مهدویت ــ با موضوع «پژوهشی پیرامون تفسیر امام عسکری(ع)» به چاپ رسید که در آنجا به بسیاری از سؤالهای مطرح شده در این زمینه به صورت مفصل پاسخ گفته شده بود.
مقارن با گذشت 1204 سال از ولادت امام زکی حضرت ابومحمّد حسن بن علی العسکری (ع)، نظر آیتالله نجمالدین طبسی را درباره بحثهای مرتبط با تفسیر منسوب به امام یازدهم شیعیان جویا شدیم:
ـ چه اشکالهایی به کتاب تفسیر امام حسن عسکری (ع) وارد میشود و اساساً موافقان و مخالفان آن برای اثبات ادعای خود چه استدلالهایی میآورند؟
در ارتباط با تفسیر امام حسن عسکری (ع) بحثهای گوناگونی مطرح شده است و شخصیتهای بزرگی از زمان شیخ صدوق درباره این تفسیر نقلهایی روایت کردهاند و امروز هم نظرهایی ایراد میشود. برای مثال بنده حدود 12 سال پیش به مناسبت روایتی که از امام حسن عسکری (ع) در درس خارج از فقه مطرح کرده بودم، به ارزش و اعتبار این کتاب پرداختم و مرحوم پدرم ــ آیتالله شیخ محمدرضا طبسی ــ در کتاب «درر الاخبار»، جلد 1 صفحه 136، بحث مفصلی راجع به این تفسیر مطرح و این کتاب را تأیید کرده است. در مجموع، این تفسیر نه قابل رد و نه قابل پذیرش 100 درصد است. حالِ این کتاب، حالِ هریک از کتابهای حدیثی و تفسیری ماست. برای نمونه ما نمیتوانیم بگوییم همه روایتهای کتاب «کافی» مورد قبول است ولی هرگز کافی شریف را رد نمیکنیم بلکه آنها را مورد بررسی سندی قرار میدهیم.
اینکه بگوییم همه روایتهای این کتاب تفسیر از امام عسکری (ع) صادر شده است، امر سادهای نیست اما اگر بگوییم که هیچکدامشان توسط امام یازدهم صادر نشده است، بدون دلیل محکم نمیتوان درباره آن سخن گفت.
ـ مگر این کتاب دارای مشکل سندی نیست؟
یکی از اشکالهای وارد بر این کتاب متوجه راوی آن میشود ــ یعنی کسی که از امام نقل میکند. ادعا این است که امام عسکری (ع) این تفسیر را بر دو شاگرد خود به نامهای «یوسف بن محمّد» و «علی بن محمد بن سیّار» املاء و دیکته میکردند. برخی بحثشان روی این دو نفر است و میگویند که شناخته شده نیستند. اما بزرگانی همچون «صدوق» به این کتاب اعتماد کردهاند.
در دوران زیدیها اوضاع بر شیعیان سخت بود و «داعیالحق» به شیعه فشار میآورد. گفته شده است که این دو راوی به همراه پدران خود به شهر سامراء رفتند و به امام عسکری (ع) پناهنده شدند. امام یازدهم (ع) به مدت 7 سال تفسیر را برای این دو راوی بیان کردند. شروع این تفسیر به روایتی از حضرت علی (ع) از پیامبر (ص) درباره «حَمَله»ی قرآن کریم (کسانی که با قرآن سروکار دارند) اختصاص دارد.
ـ چه دلیلی برای صحت این ادعای راویان و اعتماد به این تفسیر داریم؟
از دو جهت میتوان به این تفسیر اعتماد کرد. از یک طرف این دو راوی از شیعیان مخلص و ولایتمداری بودند که امامشان را میشناختند. کسی که این جریان را در کنار شرایط حیات امام عسکری (ع) ببیند، اذعان میکند که هیچ داعی بر کذب و جعل این تفسیر نبوده است. از طرفی دیگر بزرگان ما بر این تفسیر اعتماد کردهاند.
ـ ولی بزرگانی دیگر هم این کتاب را رد کردهاند.
عدهای قائل به جعلی بودن تفسیر امام حسن عسکری (ع) هستند که در صدر آنان «ابن الغضائری» قرار دارد. اگر «ابن الغضائری» این کتاب را رد میکند، ما هم کتاب «ابن الغضائری» را زیر سؤال میبریم. مرحوم آیتالله العظمی خوئی اظهار کرد که ما این کتاب را قبول نداریم زیرا نویسنده آن مشخص نیست.
همچنین اگر «ابن الغضائری» و علامه حلی این کتاب را زیر سؤال میبرند، در مقابل شخصیتی مانند شیخ صدوق در مقدمه کتاب «من لایحضره الفقیه» میگوید مطالبی که من در این کتاب نقل میکنم، بین من و خدای من حجت است. صدوق از «محمد بن قاسم استرآبادی» که واسطه نقل از آن دو راوی است، روایتها را نقل میکند. صدوق متخصص فن، حدیثشناس و رجالشناس است و امروز اگر یک روایت را شیخ طوسی و شیح صدوق نقل کنند و اختلافی در سند آن باشد، نقل صدوق را مقدم میدارند. مرحوم صدوق روایتهایی از این تفسیر را در کتاب «حج» (جلد سوم «من لایحضره الفقیه») نقل میکند.
ـ علاوه بر «شیخ صدوق»، تأیید دیگران آن قدر قوی هست که بتوانیم بگوییم این تفسیر را از کتابهای مورد اعتماد شیعه میدانند؟
مرحوم شهید اول در «اربعین» روایتهای متعددی از این تفسیر را نقل میکند. همچنین شهید ثانی در کتاب «منیة المرید» با نقل روایتها به نحو ارسال مسلمات در نقل، هیچ تأملی در اعتبار کتاب نمیکند.
مرحوم حسن بن سلیمان از علمای قرن نهم و از شاگردان شهید اول، در کتاب «المحتضر» بحث رؤیت معصومین (ع) در هنگام احتضار را از این کتاب نقل کرده است.
محقق کرکی در اجازه روایتی به صفیالدین حلی میگوید بالاترین و معتبرترین سندی که میخواهم به صفیالدین حلی اجازه آن را بدهم، سندی است که به تفسیر امام حسن عسکری (ع) منتهی میکنم.
مرحوم حر عاملی در «وسائل الشیعه» در فایده پنجم از خاتمه کتاب، میگوید که من از تفسیر امام حسن عسکری (ع) همراه با سند نقل میکنم.
مجلسی اول میگوید که به این کتاب اعتماد میکند و حرف ابنالغضائری باطل است.
مجلسی ثانی در «بحارالانوار» به این کتاب اشاره میکند و میگوید که از کتابهای معروف است و شیخ صدوق هم به آن اعتماد کرده است هرچند برخی از محدثین به این کتاب اشکال وارد کردهاند، اما شیخ صدوق عارفتر است.
وحید بهبهانی از این کتاب نقل میکند و میگوید که شیخ صدوق در «عیون اخبار الرضا (ع)» از این کتاب روایت نقل کرده است و هرگاه روایت نقل میکند میگوید رضی الله عنه.
در کتابهای بحرانی هم روایاتهای زیادی از این کتاب دیده میشود.
مرحوم نوری در «مستدرک الوسائل» تعبیر جالبی دارد: محققین ما همانند آقای بهبهانی، محقق بحرانی و ... بر اعتبار این کتاب هستند. پس قول علامه حلی را که این تفسیر موضوع (ساختگی) است، نمیتوانیم بپذیریم.
مامقانی در کتاب «تنقیح المقال» در ذیل شرححال استرآبادی حرف ابن الغضائری را میآورد و رد میکند.
سید محمدکاظم طباطبایی یزدی صاحب «العروةالوثقی» در ملحقات از این کتاب نقل میکند.
مرحوم والد ما ــ آیتالله شیخ محمدرضا طبسی ــ هم بحث مفصلی راجع به این کتاب دارد و نظرش درباره اعتبار آن مساعد است. در صفحه 158 جلد اول کتاب «درر الاخبار» نوشته ایشان میخوانیم: «برای قبول و اعتماد به تفسیر امام عسکری دو نکته کافی است: نخست، شهادت و گواهی صدوق و دوم، گواهی دو نفر از متأخّرین وی مانند حرّ عاملی و مجلسی. لذا اعتنایی به قول خلاف نمیشود.»
ـ نظر شما چیست؟
به باور من هم این اثر، کتاب مقبول و روایات آن از امام است اما آیا در بعضی از آنها دست بردهاند و آیا از اول تا آخر آن از امام است و ...، بحثی دیگر است. به نظرم آیتالله خوئی هم، این نظر را دارد که برخوردی که با کتابهای حدیثی دیگر داریم با کتاب تفسیر امام عسکری (ع) هم داشته باشیم.
ـ آیا تاکنون برای پالایش متنی و سندی این تفسیر اقدامی صورت گرفته است؟
حوزههای مقدسه در طول تاریخ در بحثهای خارج مباحثی را مطرح کردهاند که نظری است. برای نمونه در ارتباط با کتاب تفسیر امام حسن عسکری (ع)، فرض کنید که من طبق مبنای خودم بحث کنم و دو سوم روایتها را درست بدانم. ممکن است شخص دیگری مبنای من را نپذیرد.
ـ چگونه میتوان به اتفاق نظر رسید؟
این موضوع قابل وحدت نظر نیست. همیشه در طول تاریخ این مباحث مطرح بوده است و ما نمیتوانیم درِ اجتهاد را ببندیم. مرحوم مجلسی دهها روایت کافی را زیر سؤال میبرد و آنها را ضعیف، مجهول و ... میداند اما خیلیها این حرف ایشان را نمیپذیرند. خود مرحوم مجلسی هم طبق مبنایی مشی میکند که ممکن است عدهای مبنای آنها را قبول نداشته باشند. بنابراین، مسائل، مبنایی و اجتهادی است و نمیتوان باب اجتهاد را بست.
ـ بگذریم؛ چه کتابهایی را در زمره بهترین آثار درباره امام یازدهم (ع) میدانید؟
امام حسن عسکری (ع) و همه ائمه معصومین (ع) نور هستند و هنگامیکه از آنها سخن میگوییم، صحبت یک انسان 250 ساله است. زندگانی امام یازدهم و آن دورانی که در سامراء حضور داشتند، دورانی بود که تلاش میکردند نسل امامت را به خیال خود خاتمه بدهند و قطع کنند و به تعبیری میخواستند در این خانه را ببندند. در همان دوران مانند زمان حضرت موسی و فرعون، امام زمان (عج) در همانجا متولد شدند و 5 سال در آنجا بودند. مباحث مهدویت و امامت از دیدگاه امام یازدهم و همچنین نقش ایشان در این جریانها باید مورد توجه قرار گیرد. به خوانندگان توصیه میکنم در اینباره کتاب «حیاة الامام العسکری» نوشته محمدجواد مروجی طبسی و «تحلیلی از زندگانی امام حسن عسکری علیهالسلام» تألیف باقر شریف قرشی را مطالعه کنند.
نظر شما