سید محمود سجادی در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) قرار داده است، در وصف مشفق کاشانی مینویسد: مشفق کاشانی، شاعر روز نبود. او شاعر همیشه است. شاعری که نامش میماند و نسلهای بعد نام او را در ادبیات فارسی خواهند خواند.
خدا را شکر شادروان مشفق کاشانی، عمر طولانی کرد. او از زمان جوانی به عرصه شعر وارد شد. من بارها او را کنار اخوان ثالث، شاعر بزرگ و افتخارانگیز دیدهام و شاهد بودهام که چگونه اخوان بر چهره او بوسه میزد و برخی از اشعار او را در حافظه داشت و میخواند. شخصیت او به شکلی بود که هم جوانها را به خود جذب میکرد و هم مسنها را، هم شاعران کلاسیک و پایبندان به شعر کهن ایرانی را و هم سرایندگان در نحلههای شعر سپید و شعر مدرن را. خلاصه، همه از احترام او برخوردار بودند.
آقای مشفق، همانطور که میدانیم و از تخلص ایشان آشکار است، اهل کاشان بود. او خاطراتی از زندهیاد سهراب سپهری نقل میکرد. او با سپهری دوستی داشت و خانواده او را میشناخت.
ایشان مرد خوشاخلاق و خوشرویی بود. من در چندین سفر همراهشان بودم. حتی در این چند سال اخیر، با وجود کهولت سن، از تمام لحظات زندگی خود لذت میبرد. او هیچگاه خفت علمی نداشت. آنقدر متواضع و انساندوست بود که سعی میکرد همه دانستههای خود را در اختیار دیگران قرار دهد. با وجود کهولت از شادابی روح برخوردار بود. او روح پر نشاطی داشت و سعی میکرد، فضای مجلسی که در آن حضور دارد دچار افسردگی نشود. گاهی با یک لطیفه همه را شاداب میکرد. خلاصه، او چهره عزیزی بود که یاد و خاطرهاش برایم دوستداشتنی است.
مایلم سخنم را با این دو بیت از جلالالدین بلخی رومی در وصف سنایی به پایان برم:
گفت یکی خواجه سنایی بمرد
مردن این خواجه نه کاری است خرد
کوه نبود او که به کاهی بخست
آب نبود او که به بادی فسرد
من اکنون اندوهگین و سوگوار استاد هستم و قدرت سخن گفتن در باب او را ندارم. ولی این شادی را دارم که او شاعر روز نبود. شاعر همیشه است. شاعری که نامش خواهد ماند و نسلهای بعد نام او را در ادبیات فارسی خواهند خواند.
درود به روان پاک استاد مشفق کاشانی.
نظر شما