پیرآندلو، نویسندهای جهانی با دنیای داستانی گسترش یافته/ نگاهی به مجموعه داستان «یک عالم با شما حرف دارم...»
«لوئیجی پیر آندلو» نویسنده بزرگ ایتالیایی، به شهادت مجموعه آثارش اعم از رمان، داستان کوتاه و نمایشنامه، صاحب نوعی هستیشناسی خاص و یک دنیای داستانی گسترش یافته و جهانی است. در مجموعه داستان «یک عالم با شما حرف دارم...» که به قلم بهمن فرزانه ترجمه شده و تازگیها به چاپ سوم رسیده است همین نگاه جهانی دیده میشود.
با تأمل بر همین چهارده داستان مجموعه «یک عالم با شما حرف دارم...» دستکم میتوان دریافت که این داستاننویس سرزمین خود را هوشمندانه و دقیق شناخته و روح دوران خود و روحیه جمعی و خصوصیات همه لایههای مردم کشورش را به روشنی درک کرده است.
لوئیچی پیرآندلو با اندیشه تخیلی شده، بینیاز از ایجاد ابهام و بدون غلتیدن در وادی وهم، متناهی بودن چارهناپذیر همه آدمها را همواره در چشمانداز ذهن و زندگی آفرینشگرانهاش دارد و گویا به همین دلیل قطعیت مرگ را در برابر بیهودگی بسیاری از رؤیاها، تمناها، شهود و ثبوتگراییهای معنا باخته، غالباً به گونهای کنایی و با لحنی طعنهآمیز و گاه تلخ و طنزآلود در داستانهایش القا میکند.
در داستان «غبار مرگ» در صحنه درخشان ملاقات تصادفی و گفتوگوی دو مرد که یکی از آنها به قطار نرسیده است، مینویسد: «آقای گرامی عزیز، مرگ به آن حشراتی شباهت دارد که روی بدن آدم مینشیند. تو داری در خیابان قدم میزنی و یک رهگذر دیگر محتاطانه به تو نزدیک میشود و میگوید: «آقای محترم با اجازه شما میبینم که غبار مرگ روی شما نشسته است.» با دو تا انگشت خود آن حشره را از روی شما برمیدارد و دور میاندازد. ولی کاش واقعاً اینطور بود.
اما مرگ شباهتی به این حشرات زشت ندارد. خیلیها دارند در خیابان راه میروند و غبار مرگ رویشان نشسته است. ولی غبار نامریی است. کسی آن را نمیبینید. و آدمها با خیال آسوده گردش میکند و به فکر فردا و پسفردای خود هستند. مثلاً خود من... بله، آقای عزیز بیایید اینجا، زیر این چراغ خیابان. بله نزدیک شوید تا چیزی را به شما نشان دهم. اینجا زیر سبیل مرا نگاهی بیندازید، آن ساقه بنفش رنگ را میبینید؟ میدانید اسمش چیست؟ اسم شیرینی دارد... بله، شیرینتر از یک آبنبات.
اسمش هست: «سرطان بد خیم پوست» آن را بر زبان بیاورید، خواهید دید که چه آهنگ قشنگ و شیرینی دارد. بله، بدخیم. یعنی مرگ. بله، از آنجا گذشته و این گل را در دهان من کاشته است...»
لوئیجی پیرآندلو به پشتوانه دیدگاه ژرف و کم و بیش فلسفیاش، رمانها، داستانهای کوتاه و نمایشنامههایش را بر محور عمدهترین مضمونها و دلمشغولیهای بشری در قالب موضوعهایی متنوع و متفاوت و سرشار از تنشها، خودفریبیها و سردرگمیهای کتمان شده مینوشت و تنها زمانی قلم به دست میگرفت که برای نوشتن در خلسه و هیجان خلاقیت گرفتار میشد.
بهمن فرزانه در مقدمه مینویسد: «لوئیجی پیرآندلو» از سال 1902 نوشتن این داستانها را آغاز کرد. از ابتدا قصد این بود که 360 داستان بنویسد و عنوان آنها را بگذارد: «داستانهایی برای یکسال.»
عاقبت داستانها به تعداد دویست و چهل و یک عدد تقلیل مییابند. ناشرها با عقیده او موافق نیستند که میخواست تمام داستانها در یک جلد واحد به چاپ برسند. او داستانها را به صورت پراکنده در روزنامهها و مجلات به چاپ میرسانده است تا اینکه در سال 1922 برای اولین بار در یک جلد به چاپ میرسند.
ناشران تصمیم بر این گرفته بودند که 24 جلد بیرون بدهند که هر جلد محتوی 15 داستان باشد. ولی عاقبت فقط 14 جلد چاپ میکنند و جلد پانزدهم پس از مرگ او به چاپ میرسد. فقط در همین سالهای اخیر، یعنی 1998 تمام داستانها در یک جلد واحد به چاپ رسیده است(1453 صفحه!)
اما متأسفانه این داستانهای بسیار زیبا، که از نگاه همه منتقدین هر یک از آنها چه در 10 صفحه یا 60 صفحه، شاهکاری به شمار میرود، همیشه در سایه نمایشنامههای او قرار گرفتهاند؛ آن طور که باید و شاید در جهان ترجمه نشده و از این رو ناشناخته ماندهاند.
برخی داستانهای این مجموعه ها بسیار غمانگیز و برخی بسیار مضحک و کمدی اند. تعداد بسیار زیادی از آنها طرح اولیه نمایشنامههای بودهاند و از بسیاری از آنها فیلمهای سینمایی تهیه شده است؛ مثل داستان بسیار زیبای «بی سر و صدا» که در سال 1930 با عنوان «نغمه عشق» اولین فیلم ناطق ایتالیایی بوده است.
به عقیده مهمترین منتقدین ایتالیایی، داستانهای کوتاه پیر اندلو به مراتب بهتر از نمایشنامهها و رمانهای اوست که متأسفانه به علت ترجمههای کم، تقریباً ناشناخته باقی ماندهاند. با این حال برخی از آنها توسعه یافته و به صورت نمایشنامه درآمدهاند و از بسیاری از آنها نیز فیلم سینمایی تهیه شده است.»
در پشت جلد کتاب میخوانیم: «پیرآندلو در جزیره سیسیل به دنیا آمد. از دوران نوجوانی نویسندگی را آغاز کرد. ابتدا با نوشتن داستان کوتاه و سپس رمان و نمایشنامه و روی هم رفته 243 داستان کوتاه، هفت رمان و 44 نمایشنامه نوشته است. پیرآندلو در سال 1934 برنده جایزه نوبل ادبیات شد.
«یک عالم با شما حرف دارم...» دومین بخش از مجموعه برگزیده داستانهای کوتاه لوئیجی پیراندلوست.»
معروفترین رمان «لوئیجی پیرآندلو»، «مرحوم ماتیا پاسکال» نام دارد. یکی از صدها نمایشنامهای که نوشته است با عنوان «6 شخصیت در جستوجوی نویسنده» هزاران بار طی سالیان در سراسر جهان بر صفحه نمایش آمده است.
«لوئیچی پیر آندلو» به سال 1867 به دنیا آمد و در سال 1939 در رم درگذشت.
کتاب «یک عالم با شما حرف دارم...» با ترجمه زندهیاد بهمن فرزانه از ایتالیایی به فارسی، با شمارگان 550 نسخه به قیمت 11 هزار تومان به تازگی از سوی انتشارات کتاب پنجره به چاپ سوم رسیده است.
نظر شما