سه‌شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۳ - ۲۰:۰۹
التيام زخم زمان می‌برد/ از بازسازی اعتبار خانه کتاب تا به روز رسانی اطلاعات

«خانه کتاب ايران» موسسه‌اي است غیرانتفاعی و غيردولتي که باهدف ارائه اطلاع‌رساني درزمینهٔ کتاب‌هاي منتشرشده در ايران از سال 1372 آغاز به کارکرده است. مديريت اين موسسه که در دوران حيات خود، فراز و نشيب‌هاي بسياري را از سر گذرانده است، امروز در دولت تدبير و اميد، به نجفعلي ميرزايي سپرده شده است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) آزاده ميرشکاک:  ميرزايي متولد 1352،‌ کارشناس ارشد رشته فلسفه اسلامي و دانشجوي دکتراي جريان‌شناسي اسلامي‌ است. او پيش از اين رايزن فرهنگي ايران در لبنان بوده و مديريت حوزه‌هاي علمي خارج از کشور و سپس مرکز فرهنگي توسعه تحقيقات تمدن اسلامي در لبنان را بنيان گذاشته است.
ويژگي بارز ميرزايي به عنوان يک مدير فرهنگي اين است که در نقد عرصه کتاب و نشر، و عملکرد خانه کتاب، پيش‌قدم است و از طرح مشکلات و معضلات حوزه کتاب با زبان و لحني صريح ابايي ندارد. در دوره مديريت او تغيير و تحولات بسياري در خانه کتاب رخ‌داده که مدافعان و منتقداني داشته است. با او درباره ديروز و امروز «موسسه خانه کتاب ايران» گفت‌وگو کردیم.
 
جناب ميرزايي اگر ممکن است براي شروع بحث بفرماييد اساساً «کتاب» يعني چه؟

کتاب را از منظرهاي گوناگون مي‌توان تعريف کرد؛ عاطفي، علمي، تاريخي و... کتاب قديمي‌ترين رسانه مکتوب بشري است؛ البته مي‌توان از کتاب تعريف‌هاي کيفي هم ارائه داد. مثلاً کتاب مجعول، ضعيف، و زرد هم داريم...
يونسکو تعريف کتاب را اين‌گونه ارائه داده: هر اثر مکتوب مستقل، غيرمستمر، و بالاي 25 صفحه. تعريف علمي کتاب همين است. فرض مي‌کنيم ما در باب اينکه کتاب چيست، توافقي ضمني داريم. چه بخواهيم به تعريف يونسکو ارجاع بدهيم و چه بخواهيم به فرمايش شما استناد کنيم. اما گذشته از اين تعريف شما به عنوان مدير خانه کتاب که قاعدتاً مهم‌ترين مرکز مربوط به کتاب در ايران است....
يکي از مهم‌ترين‌ها...

چرا يکي از مهم‌ترين‌ها، و نه مهم‌ترين؟

خانه کتاب مهم‌ترين نهاد متخصص در حوزه اطلاع‌رساني کتاب ايران است.

بسيار خب، مهم‌ترین وظيفه و مأموریت خانه کتاب ايران در راستاي تحقق امر اطلاع‌رساني در حوزه کتاب چيست؟

از سامان‌دهي و توسعه کتاب گرفته تا طرح و برنامه‌ريزي براي ترويج کتاب‌خواني و اطلاع‌رساني در حوزه کتاب و همچنين توسعه و ترويج فرهنگ نقد کتاب و... از اين موارد ازجمله وظايف اصلي خانه کتاب‌اند. اما ذيل اين مأموریت‌ها، برنامه‌هاي زيادي در اساس‌نامه خانه کتاب آمده است. اساس‌نامه خانه کتاب بسيار وسيع است. يعني محدود به حوزه خاصي از کتاب نيست. ما حتي در حوزه فروش و تأسیس نمايندگي‌هاي فروش کتاب هم مي‌توانيم وارد شويم.

يعني در اساس‌نامه خانه کتاب آمده است که بايد نمايندگي فروش تأسیس کند؟

بايدي در کار نيست. خانه کتاب مي‌تواند اين کار را انجام بدهد. چون يک نهاد دولتي نيست. نهادي غيرانتفاعي و غيردولتي است.

البته يک نهاد غيردولتي که با بودجه دولت اداره مي‌شود!

نمي‌توان اين‌طور گفت. خانه کتاب نهادي غيردولتي است که پيمانکاري بخشي از برنامه‌هاي وزارت ارشاد را در حوزه کتاب بر عهده دارد. يعني هزينه‌هاي خانه کتاب از طريق اجراي پروژه‌هاي دولتي تأمین مي‌شود. البته اين مسئله نافي اين امر نيست که خانه کتاب بخواهد پروژه‌هاي جاي ديگري را اجرا کند. مثلاً ما اين امکان راداریم که براي وزارت علوم مسابقه برترين کتاب‌هاي علمي کشور را برگزار کنيم. يعني اين ظرفيت‌ها در اساس‌نامه دیده‌شده است. اما با توجه به اينکه نخستين گام‌ها و فعاليت‌هاي خانه کتاب با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي گره خورده است، به‌طور طبيعي پروژه‌ها و طرح‌هاي اين موسسه به سمت اجراي برنامه‌هاي وزارت ارشاد و به‌ويژه معاونت فرهنگي اين وزارتخانه رفته است.
اجازه بدهيد از واژه‌هايي مثل اساسنامه و اجرا و وزارت و معاونت فاصله بگيريم، چون واقعيت اين است که اين واژه‌ها به گفتمان مديريتي مربوط‌اند نه به قشر کتاب‌خوان و علاقه‌مندان کتاب به معناي عام آن. بياييد درباره عبارت «خانه کتاب» و جايگاه آن و نگاهي که امروز درباره آن وجود دارد حرف بزنيم. خانه کتاب عبارتي است که از آن بايد احساس امنيت متبادر شود؛ بايد اين حس خوب را به علاقه‌مندان کتاب بدهد که کتاب، در اين سرزمين خانه‌اي دارد، و از آنجا که خانه محل آسايش و آرامش است خانه کتاب هم لابد بايد به مولفان و محققان و خادمان و دوستداران کتاب همين حس را القا کند. به نظر شما امروز با توجه به تاريخي که خانه کتاب پشت سر گذاشته، چقدر اين احساس امنيت و حس خوب خانه داشتن در ميان فعالان و علاقه‌مندان عرصه کتاب نسبت به موسسه‌اي که شما مديريت آن را بر عهده داريد وجود دارد؟ شايد در تمام سال‌هاي گذشته رابطه خانه کتاب با وزارت ارشاد همچنان برقرار بوده، اما از آن طرف طيف وسيعي از مولفان، پژوهشگران، ناشران و... که با خانه کتاب در ارتباط بودند، اندک‌اندک يا از اين موسسه رانده شدند يا خودشان احساس کردند که نبايد رابطه را به شکلي که بوده ادامه دهند و به نوعي قهر کردند.

براي بازگرداندن آن حس اعتماد و امنيت، در چند ماه گذشته چه برنامه‌هايي داشته‌ايد؟

براي من قضاوت درباره گذشته سخت است. اما به هر حال بنده از مناسبات خانه کتاب با اهالي عرصه کتاب اعم از مؤلف و ناشر و مراکز پژوهشي و مردم به عنوان مصرف‌کننده محصولات ما، راضي نيستم. مناسبات ما امروز، گرم و صميمي نيست. فراموش نکنيم که التيام برخي از زخم‌ها زمان‌بر است. شما مي‌توانيد يک برج‌ را در عرض چند ثانيه ويران کنيد اما ساختن همان برج سال‌ها طول مي‌کشد. ساختن برج‌هاي اعتماد در ميان مردم در عرصه فرهنگ از اين جنس است. و البته بسيار سخت است و به شرطي محقق مي‌شود که همه اراده‌ها معطوف به اعتمادسازي و بازسازي آن باشد، و همه مهارت‌هاي لازم براي اين بازسازي نيز وجود داشته باشد. منابع انساني اين فرآيند و منابع مالي اين پروژه در کنار همگرايي و تعامل و همدلي ميان نهادها و جريان‌هاي مختلف وجود داشته باشد. و تازه اگر تمام این‌ها فراهم شود بايد اصل زمان را در نظر گرفت و اميدوار بود که در طول زمان اين مسئله جواب بدهد. مي‌توانم ادعا کنم که مسير فعلي خانه کتاب حرکت در همين راستاست. يکي از راهکارهاي ما اين بود که خانه کتاب را مأمور به انجام کار حرفه‌اي کنيم. تلاش مي‌کنيم برند و اعتبار خانه کتاب بازسازي شود.

شما فرموديد نمي‌خواهيد درباره گذشته قضاوت کنيد. اما وقتي از بازسازي اعتبار خانه کتاب حرف مي‌زنيد در واقع داريد قضاوت کنيد. و البته طبيعي است چون شما بهتر از هر کسي مي‌دانيد موسسه‌اي که تحويل گرفته‌ايد در چه وضعيتي است و بيرون از خانه کتاب چه انتظاري از مجموعه شما مي‌رود.

خب ما شرايط سابق را نداريم. معمولاً بر جريان‌هاي تحول‌خواه فشار زيادي وارد مي‌شود. اگر هم قضاوتي صورت بگيرد، معيار آن دوره‌هاي مديريتي مختلف نيست. بلکه سرنوشت، وضعيت کتاب و شاخص‌هاي مربوط به آن ملاک قضاوت است. پس من درباره دوره‌هاي مديريتي مختلف قضاوت نمي‌کنم، اما درباره وضعيت کتاب و شاخص‌هاي مربوط به آن، بله می‌توان و بايد قضاوت و تحليل داشت. چون فقط در اين صورت است که مي‌توان قدمي رو به جلو برداشت. به جرات مي‌گويم انتشارات خانه کتاب وقتي ما آن را تحويل گرفتيم تنها بيست درصد منشورات آن در حوزه تخصصي کتاب جاي مي‌گرفت و بقيه آثار، با وجود آنکه آثار ارزشمندي هستند، اما در حوزه تخصصي کتاب قرار نمي‌گيرند. من مي‌توانم از اين مسئله به عنوان يک آسيب جدي و خروج از ريل ياد کنم، اما درباره ادوار مديريتي قضاوت نمي‌کنم.

از روند اعتمادسازي مي‌گفتيد.

بله، مي‌گفتم که اولين گام ما بردن خانه کتاب به سمت جايگاه واقعي و حرفه‌اي آن به عنوان مرکز و نهاد تخصصي کتاب بوده است. براي اين مسئله برنامه‌ريزي کرده‌ايم و پروژهاي بنياديني را کليد زده‌ايم تا بتوانيم انتظاري را که جامعه از اين موسسه دارد برآورده کنيم. در عين حال سعي مي‌کنيم توانمندي‌هاي خود را هم براي انجام اين مهم بالا ببريم. به همين دليل هرجا لازم بوده ساختارهاي خانه کتاب را تغيير داده‌ايم. مثلاً ما ديديم که موسسه به دلايل زيادي به خروج از خط‌هاي طبيعي خود دچار شده است. يکي از دلايل اين امر فقدان ساختار هماهنگ، منسجم و همسو با اهداف و ماموريت‌هاي اصلي خانه کتاب بوده. مثال مي‌زنم؛ اگر شما فرض کنيد کتابشناسي بازوي مهم توليد انديشه است ديگر نمي‌توانيد در خانه کتاب فقط فضايي محدود به واحد کتابداري داشته باشيد. ما اين عنوان را تبديل کرديم به واحدي مستقل به نام کتاب‌شناسي. چرا؟ چون مي‌خواهيم جريان کتاب‌شناسي را در کشور فعال کنيم، به‌طوري که در تمام حوزه‌هاي تخصصي، هر نهاد و پژوهشگري بتواند به راحتي به کتاب‌شناسي آن حوزه در ماه و فصل و سال مشخص دسترسي داشته باشد. خب چنين کاري نياز به تغيير و برنامه‌ريزي اساسي و ساختاري داشت. کار ديگري که کرده‌‌ايم اين است که با پذيرفتن احتمال اتهام کم‌کاري، اجازه نداده‌ايم کتابي خارج از مأموریت خانه کتاب در حوزه تخصصي در انتشارات خانه کتاب منتشر شود.

اگر ممکن است کمي درباره اين حوزه تخصصي کتاب توضيح بدهيد و بفرماييد مثلاً علاوه بر کتاب‌شناسي شامل چه موضوعاتي است؟

آثار مربوط به نقد کتاب، آثاري درباره نمايشگاه‌هاي کتاب، آثاري درباره صنعت چاپ و نشر و...

اتفاق ديگري هم در دوره مديريت شما افتاده و آن تبديل ماهنامه‌هاي خانه کتاب به فصلنامه است که البته واکنش‌هاي بسياري را هم برانگيخت.

ما ديديم انتظاري که از يک نشريه تخصصي نقد کتاب مي‌رود با اين ماهنامه‌ها برآورده نمي‌شود. به همين دليل فصلنامه‌ها را جايگزين کرديم که نشريات تخصصي و علمي نقدند. در اين فصلنامه‌ها قرار نيست مثلاً مقالات دانشجويان فلان استادي که سردبير بهمان نشريه بوده چاپ شود...

چه مثال خوبي زديد!

البته نمي‌خواهم بگويم لزوماً هر مقاله‌اي که دانشجويي باشد ضعيف است يا غيرعلمي است. عرضم اين است که ملاک انتشار يک مقاله در اين فصلنامه‌ها علمي بودن و قاعده‌مند بودن آن است، نه رابطه مؤلف با سردبير. وجه مميزه اين فصلنامه‌ها با ماهنامه‌هايي که تا پيش از اين منتشر مي‌شد اين است که ثقل فصلنامه‌‌ها نقد است، نه معرفي کتاب، و اگر هم از مرور کتاب به شکل گزارشي خبري باشد بسيار کمرنگ خواهد بود.

اصل روزآمد بودن را هم طبیعتاً در نظر مي‌گيريد. چون از يک جايي به بعد يکي از چيزهايي که اصلاً در ماهنامه‌هاي خانه کتاب لحاظ نمي‌شد، روزآمدي معرفي و مرورکتاب‌ها بود.

بله، يکي از مهم‌ترين شاخص‌هاي اين فصلنامه‌ها رعايت اصل به‌روز بودن است. ديگر اينکه کتابي که در اين فصلنامه‌ها نقد مي‌شود، بايد از استانداردهاي لازم برخوردار باشد و شايسته نقد شدن باشد. بنابراين در اين فصلنامه‌ها کتاب‌هاي زرد و غيرعلمي نقد نمي‌شوند. کار نقد، امر قدسي است. نقد، امر به معروف در عرصه انديشه است. نشريات ما مقدس‌اند، و در انجام اين امر قدسي، آثاري که ارزش علمي ندارند و از حداقل‌هاي لازم برخوردار نيستند در فصلنامه‌هاي خانه کتاب جايي نخواهند داشت.

البته معضلاتي مثل کتاب‌هاي زرد، سرقت ادبي، و کتاب‌سازي را بررسي مي‌کنيم، اما مصاديق اين معضلات را به‌طور مستقل به نقد نمي‌کشيم. ما براي تمام اين فعاليت‌ها ساختارسازي کرده‌ايم. قرار نيست سليقه ميرزايي يا جليسه در انتخاب مقالات يا ساختار نشريات دخيل باشد. بايد بر اساس ساختار حرکت کرد. اساساً با توجه به قدسيت امر نقد است که ما در خانه کتاب، خانه نقد را راه‌اندازي کرديم.

يکي از ديگر عوامل تبديل ماهنامه‌ها به فصلنامه اين بود که واقعاً در طول يک ماه نمي‌شود اثري فاخر و علمي را به معناي واقعي نقد کرد. بخش مهمي از کار ما اين است که در زمينه نقد و نقدپذيري فرهنگ‌سازي کنيم. نه تنها نقد کتاب، بلکه نقد نقد را هم در نظر داريم. و البته اين فرهنگي است که بايد براي نهادينه شدن آن از کودکي آغاز کرد. توسعه نقد، کار خانه کتاب نيست.

خانه کتاب بردارنده و برچيننده ميوه رشد عقلاني و فرهنگ انتقادي جامعه است. ما مي‌توانيم ناشر اين انديشه و فرصت‌ساز توليد آن‌ باشيم که نقد کتاب با تخريب کتاب متفاوت است، نقد احزاب با تخريب احزاب متفاوت است، نقد انديشه با تخريب انديشه متفاوت است. در جامعه‌اي که تفاوت نقد و تخريب، و مرز ميان اين دو تبيين نشده باشد، نمي‌توان فرهنگ انتقاد سازنده و نقدپذيري را در ميان مردم رواج داد. با اين حال ما تلاش داريم با اين فصلنامه‌هاي نقد کتاب و خانه کتاب و برنامه‌هاي آن، هرچه در اين زمينه از دستمان برمي‌آيد انجام دهيم. نقد اگر نقد باشد، قطعاً سازنده خواهد بود، و هرچه جز اين را اساساً نمي‌توان نقد ناميد، تخريب و موضع‌گيري خصمانه و نقد مؤلف به جاي اثر و... نمي‌توانند در دايره نقد بگنجند. نقد حتي اگر زخم بزند، به قصد ويراني نمي‌زند بلکه به نيت درمان است، همان‌طور که سعدي مي‌فرمايد: درشتي و نرمي به‌هم‌در بِه است/ چو فاصد که جراح و مرهم‌نِه است. فصلنامه بودن نشريات فرصتي فراهم مي‌کند براي زيباترشدن نشريات و شکيل‌تر شدن آن‌ها به لحاظ ساختاري. متاسفانه يکي از معضلات نشر امروز ما فقدان زيبايي‌شناسي لازم در گرافيک کتاب‌ها و نشريات است. و بخش غمبارتر ماجرا اين است که اغلب آثاري که در حوزه دين منتشر مي‌شوند از اين معضل رنج بيشتري مي‌برند.

اساساً يکي از دلايل فروش نرفتن کتاب‌ ماه‌هاي خانه کتاب همين مسئله بود.

بله، و البته اين مسئله دلايل بسياري داشت که اينجا جاي پرداختن به آن‌ها نيست. ما تلاش کرده‌ايم در فصلنامه‌ها اين کمبودها را جبران کنيم و ان‌شاءالله در مراسم رونمايي از شماره‌هاي اول فصلنامه‌هاي نقد کتاب خواهيد ديد که چقدر براي اين آثار چه به لحاظ محتوايي و چه از نظر ساختاري زحمت کشيده شده است.

شما البته علاوه بر خانه نقد خانه‌هاي ديگري را هم در دل خانه کتاب راه انداخته‌ايد.

بله، ما در خانه کتاب، خانه ويرايش و خانه ترجمه هم راه انداخته‌ايم. درباره ويرايش حجم عظيمي از برنامه‌ها و کارها را کليد زده‌ايم و به دنبال اين هستيم که ويرايش به جايگاه اصلي و واقعي خود بازگردد. در واقع بحث ويرايش را در تکميل بحث زيبايي و زيبايي‌شناسي منشورات خانه کتاب جدي گرفته‌ايم. زيبايي بايد هم در ساحت معنا و هم در ساحت زبان و هم در ساختار خودنمايي کند.

همه مواردي که برشمرديد در راستاي اعتمادسازي براي خانه کتاب صورت گرفته است. اما شما جزو کساني هستيد که معتقدند عرصه کتاب ايران دچار بحران است؛ آنچه در اين مدت کوتاه انجام داده‌ايد چقدر مي‌تواند در برون‌رفت از اين بحران مؤثر باشد؟

عقيده من اين است که توسعه جزيره‌اي امکان‌پذير نيست. اگر هم محقق شود موقتي است و گذرا. توسعه پايدار عرصه کتاب، وابسته به توسعه پايدار عرصه فرهنگ است، و خود اين امر متأثر از توسعه سياسي و اقتصادي است و... خيال خامي بيش نيست که گمان کنيم خانه کتاب به تنهايي - حتي با وجود یکتیم حرفه‌اي و توانا- مي‌تواند تحولي پايدار در عرصه کتاب و نشر به دنبال داشته باشد. لازمه انجام اين‌ مهم اين است که حداقل تمام ظرفيت‌هاي وزارت ارشاد، هماهنگ و همسو شوند.
براي خروج از بحران کتاب ما نياز به نگاه جورچيني داريم. نگاه ما بايد در اين زمينه کلان باشد، نه وزارتخانه‌اي، يا معاون وزارتخانه‌اي يا موسسه‌اي.... نگاه ما بايد جامع باشد.

شما در چند جاي ديگر هم از اين عبارت استفاده کرده‌ايد. اگر بخواهيم شفاف باشيم و واقع‌بين، بايد اين احتمال را در نظر بگيريم که ممکن است همسويي مورد نظر شما اتفاق نيفتد يا آنطور که بايد، اتفاق نيفتد. با اين حال به فرض تحقق جورچين مد نظر شما، جاي خانه کتاب در اين جورچين کجاست و سهم آن براي خروج از بحران چيست؟

اگر به هر دليلي اين جورچين محقق نشد، باز هم خانه کتاب بايد کار خودش را انجام بدهد. ما بايد در امر اطلاع‌رساني، نقد کتاب، کتاب‌شناسي، کتاب‌پژوهي، ويرايش، ترجمه، آسيب‌شناسي عرصه کتاب و... با جديت کار کنيم.

چه تضميني وجود دارد که مديري که بعد از شما مديريت خانه کتاب را بر عهده مي‌گيرد، فعاليت‌هاي شما را ادامه بدهد و مثلاً مرکز کتاب‌پژوهي يا خانه نقد را تعطيل نکند؟

قبول دارم که در کشور ما اختلاف سليقه و رأی در تغيير و تحولات درون‌سازماني بسيار مؤثر است و گاهي حتي مي‌بينيم يک مدير قبل از برگزاري جلسه معارفه‌اش، زير و بم مجموعه‌اي را که مديريت آن را بر عهده گرفته به هم مي‌ريزد. با اين حال آنچه ما انجام داده‌ايم بر اساس اقتضائات و الزامات خانه کتاب صورت گرفته، نه از سر سليقه‌هاي شخصي. ما دست به تاسيسات اختلافي نزده‌ايم. بخش‌هايي را تأسیس يا تکميل کرده‌ايم که به نوعي مورد اتفاق همه نخبگان و مديران است. فکر نمي‌کنم کساني که بعد از ما مسئوليت اين مجموعه را برعهده مي‌گيرند، فکر کند نيازي به نقد، کتاب‌پژوهي يا ويرايش نداريم. ضمناً مهم اين است که ما به عنوان کساني که در اين مقطع تاريخي سکان اين موسسه مهم را در دست گرفته‌ايم بايد الان روي کار خودمان متمرکز باشيم، و در اين فاصله به وظيفه خود عمل کنيم؛ آن هم با تمام توان و انرژي و امکانات.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها