ترویج کتاب، ترویج امید/ بیست و دومین دوره هفته کتاب (32)
دژاکام: کار هنرمند جعل تاریخ است/شخصیتهای نمایشنامه باید با روزمرگیها پیوند برقرار کنند/نمایشنامهخوانی «غزل کفر» برگزار شد
داود فتحعلی بیگی در نشست نمایشنامهخوانی و نقد و بررسی مجموعه نمایشنامه «غزل کفر» نوشته امیر دژاکام که شب گذشته در سالن سعدی برج میلاد برگزار شد، گفت: اصل متن نمایشنامه «غزل کفر» تعزیهای است به نام موسی و درویش بیابانی است اما نویسنده به جای موسی و درویش از شخصیتهای «مخمور» و «صبا» استفاده کرده است.
کار هنرمند جعل تاریخ است
دژاکام در پاسخ به این پرسش عنوان: من کار هنری انجام میدهم و اینکه داستان به تعزیه امام حسین(ع) شباهت دارد درست است اما سعی کردهام در این اثر واقعیت تاریخی را برای خودم جعل کنم. در واقع هنرمند مخیر است که چنین کاری انجام دهم. میخواستم خوانش دیگری از این قرائت داشته باشم و زیباییشناسی خودم را بیافرینم.
وی افزود: دوست داشتم پیشفرضی در این مورد وجود نداشته باشد و خوانندهای که کتاب مرا میخواند با نام بردن از موسی و درویش شخصیتهای دیگری در ذهنش تداعی نشود. در واقع من آن واقعیت را جعل کردم و کار هنرمند همین جعل تاریخ و واقعیت به سود بازآفرینی است. وقتی در تئاتری شمشیر را زمین میزنند و از زمین خون میجوشد ما با افکت روبهروییم و در اینجا هنر به کمک جذب مخاطب و بازآفرینی میآید.
وی گفت: من بنا نداشتم که طابق نعل بالنعل همان روایت را بگویم چون در مراسم تعزیه مردم معمولاً برای ثوابش حضور دارند و سوگواری میکنند و در نمایش سعی میشود به جذب مخاطب فکر کرد. به گمانم دخل و تصرف خصلت آدمی است. امروز تکنولوژی در اختیار هنرمند است و کارکردهای متغیر خودش را دارد. میخواستم نمایشنامهای را بنویسم و اجرا کنم که با زندگی روزمره امروز و مردمان این نسل و جوانها ارتباط داشته باشد.
این نمایشنامهنویس گفت: تعزیه جنبه هنری، تاریخی، فقهی و شرعی دارد اما من در این اثر از منظر هنری به موضوع نگاه کردهام. قبلاً نیز با پرده و نقاشی این تعزیه را انجام میدادند بنابراین آیا به نظر نمیرسد که من این اجازه را دارم که با دیدی نو و بدیع تعزیه امام حسین(ع) را بازتولید کنم؟
فتحعلی بیگی گفت: اتفاق دیگری که در نمایشنامه «یک دامان ماه و ستاره» وجود دارد اشاره به روایت کربلا از منظر مادر حضرت عباس(ع) بانو امالبنین است. البته در چنین آثاری نمیتوان به شخصیتهای مقدس زیاد نزدیک شد و این موارد نیز قابل اغماض است.
دژاکام افزود: خواستم به نوعی زبانی تازه و نو در اثرم داشته باشم و به اصطلاح آن واقعه را ترجمه کنم. همانطور که گفتم در نمایشنامههای این کتاب سعی کردم دغدغههای انسان را در زندگی امروز به تصویر بکشم. سیاهمشقی که من انجام دادهام خیلی زود اتفاق افتاد و به گمانم هر نویسندهای میتواند از چنین وقایعی برداشت خودش را داشته باشد.
قصهها را به خودمان نزدیک کنیم
وی در پاسخ به پرسش دیگر فحتعلی بیگی که «آیا اشاره شما در یکی از نمایشنامهها به حاتم طایی که داستانی شبیه به آنچه در گلستان سعدی و نقل اصلی آن به داستان حضرت امیرالمؤمنین(ع) و مسلمان شدن قنبر دارد، تعمدی بوده است یا نه؟» گفت: حاتم من به شکل اتفاقی سر از این نمایشنامه بیرون آورده است. باید بدانیم که ما میخواهیم به قصهها نزدیک شویم یا میخواهیم قصهها را به خودمان نزدیک کنیم. من در این کتاب و حتی در نمایشنامه «ساقی» کتاب نیز سعی کردهام این گونه بنویسم.
وی اضافه کرد: قضاوت در نمایشنامهها برایم چندان مهم نیست و از این رو روایت من با ماجرای حاتم طایی هیچ ربطی ندارد. به گمانم اگر هنرمندی واقعیتهای داستانی را جعل نکنند واقعیت انسانی در روایتمان شکل نمیگیرد. اگر نتوانیم بین تاریخ و واقعیتهای زندگیمان پیوندی برقرار کنیم این قصهها و وقایع تاریخی از ما دور میشوند و دیگر نمیتوانیم کاری انجام دهیم.
در این نشست امیر دژاکام به همراه اردلان شجاعکاوه و الیزا اورامی به نمایشنامهخوانی پرداختند و داستان صبا و مخمور و شب پیش از واقعه عاشورا که حضرت سیدالشهدا(ع) درباره اتفاقات ظهر فردا با یارانش صحبت میکند، اجرا شد.
اردلان شجاع کاوه در این نشست گفت: نمایشنامه «غزل کفر» خیلی زود اجرا شد و به همان زودی هم تلویزیون آن را پخش کرد. یعنی ساعت 7 عصر که اجرا به پایان رسید ساعت 10 همان شب در صدا و سیما پخش شد.
این نمایشنامه ابتدا در تالار وحدت و سپس در پاریس به اجرا درآمد و با استقبال خوب مخاطبان و جوانان روبهرو شد.
نظر شما