محمدحسین بهرامیان، بیش از هر چیز دیگر شاعر است. مدرس ادبیات فارسی، نویسنده و پژوهشگر است. ترجمه میکند. سایت ساراشعر را اداره میکند و هزار کار دیگر هم میکند، اما بیش از همه اینها شاعر است.
او ضمن صحبت از شاعران تاثیرگذار انقلاب و دفاع مقدس، قیصر امینپور، علیرضا قزوه و سعید بیابانکی را شاعرانی خواند که حرفهای بسیاری برای گفتن داشتهاند.
علاوه بر مقالات و پژوهشهای بیشماری که از وی منتشر شده، مجموعه ۴جلدی «خلاصه خوبیها»، مجموعه ۳ جلدی «حجرههای ملکوت»، و مجموعه شعر «این وصلهها به ماه نمیچسبد» از آثار این استاد ادبیات فارسی است. گفتنی است، «این وصلهها به ماه نمیچسبد» نامزد دریافت جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در بخش شعر است.
گفتوگوی ایبنا با دکتر محمد حسین بهرامیان در ادامه میآید.
در ابتدا مختصری درباره پیشینه شعر شیعی و عاشورایی بگویید... شعر عاشورایی فارسی در چه دورهای آغاز شد و کجا به اوج رسید؟
برای بررسی پیشینه شعر عاشورایی باید به دورههای آغازین شعر فارسی برگردیم. نخستین مرثیه درباره حادثه عاشورا در دیوان کسایی مروزی به چشم میآید و پس از این دوره، در زمان آل بویه که حکومتی ایرانی و شیعی بودند، شاهد برگزاری مراسم عزاداری برای امام حسین (ع) و یارانش هستیم. در این دوره برگزاری تعزیه مرسوم میشود و تعزیه طبیعتا با شعر همراه است. البته در این دوره هنوز قداستی که در بطن ادبیات شیعی هست، خود را به تمامی نشان نداده و برای رسیدن شعر و ادبیات شیعی و عاشورایی به اوج خود، باید تا دوره صفویه صبر کرد.
در این دوره شاعرانی همچون عرفی شیرازی و محتشم کاشانی و... آثاری ماندگار در حوزه ادبیات شیعی و عاشورایی خلق کردند. پس از این دوره در ادبیات فارسی، به دوره بازگشت میرسیم. این دوره از شعر فارسی را عموما دوران رکود و انحطاط ادبی و تقلید میدانند، اما شعر شیعی، به ویژه مرثیههای عاشورایی در این دوره زبانزد است. از میان شاعران نامدار این دوره میتوان به یغمای جندقی اشاره کرد که دست به نوآوریهایی در شعر زد. نشاط اصفهانی و قاآنی نیز از شاعران نامدار این دورهاند. پس از دوره بازگشت به عصر مشروطه میرسیم که در این دوره شاعران تلاش میکنند از فرهنگ شیعی برای بیان تفکرات انقلابی و آزادیخواهانه خود بهره بگیرند. پس از این دوره با وقوع انقلاب اسلامی شعر شیعی و عاشورایی دستخوش تحولات عظیمی میشود...
تاثیر انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، بر شعر شیعی چه بود؟
شاعران انقلاب اسلامی وجه حماسی را از فرهنگ عاشورا درک و بیان کردند. انقلاب اسلامی و قیام مردم ایران، بر بنیان فرهنگ عاشورا استوار بوده است. و شاعران انقلاب این موضوع را درک کردند. قرار نیست وقتی شاعران در شعر خود از مفاهیمی مانند عاشورا سخن میگویند، تنها به سوگ سرود و ماتم بپردازند. البته در این دوره نیز سوگ سروده و اشک و ماتم داریم، بدانگونه که کسی در خلوت خود اشک میریزد. اما همزمان با این سوگ، از قیام عاشورا درس میگیریم و قیام میکنیم و در دفاع مقدس در برابر دشمن ایستادگی میکنیم. شاعران مردمی دهههای ۶۰ و ۷۰ سعی کردند در آثار خود عاشورا را از وجوه قداست، حماسه، و مرثیه سرایی بررسی کنند، اما در این میان حماسه درونمایه بیشتر اشعار عاشورایی دهههای اخیر را شکل میدهد.
شما به عنوان یک محقق ادبی، چه ارتباطی میان شعر شیعی فارسی با شعر دفاع مقدس میبینید؟
شعر شیعی و عاشورایی با شعر دفاع مقدس پیوندی ناگسستنی دارد. همانگونه که انقلاب و دفاع مقدس بر پایه فرهنگ عاشورا استوارند، ادبیات انقلاب و دفاع مقدس نیز متاثر از ادبیات شیعی و عاشورایی است. این دو آن قدر در یکدیگر تنیدهاند که امروز امکان جداشدن آنها از یکدیگر وجو ندارد. آخرین شعر من در موضوع دفاع مقدس، اثری با عنوان پرده خوانی است، که در آن کسی در حال نقالی است و شاعر ناگاه از میان نقالی و پرده خوانی به حادثه عاشورا میرسد و آنگاه سر از فضای دفاع مقدس در میآورد...
چندیست هی پهلوی مادر درد میگیرد
هر شب کسی اینجا تو را سردرد میگیرد
وقتی نباشی قلب مادر میزند اما
گاهی سکوت این کبوتر درد میگیرد...
... نـقـال قصه، پرده خوانی میکند در من
در چشم من صحرای محشر درد میگیرد
لب تشنه بر میخیزم از مشکی که افتاده ست
پشت من از داغ برادر درد میگیرد
قنداقهٔ خورشید بر سر نیزه میرقصد
آن سو زمین از داغ اکبر درد میگیرد
تو بر زمین میافتی از حجم منورها
میدان مین از سمت معبر درد میگیرد
هی آیه آیه آیه من مسلم بگوشم...ها؟
گفتی زمین چی؟ بال تندر درد میگیرد؟
یک خیمه آن سو آتشی افتاده در جانم
یک ترکش این سو فرق سنگر درد میگیرد...
این شعر و آثاری از این دست، موید وجود ارتباطی تنگاتنگ میان ادبیات عاشورایی و ادبیات دفاع مقدساند.
از میان شاعرانی که درباره انقلاب و دفاع مقدس کار کردهاند، کدام را موثرتر میدانید؟
همان گونه که زمانی در دوره شعر حرکت گفته میشد، امروز دیگر اثری از غولهای ادبی مانند فروغ و شامل نیست. در روزگار ما صدها شاعر همتراز ادبیات را پیش میبرند و در این میان گروهی معدود یک سر و گردن بالاتر از دیگران ایستادهاند. مثلا در حال و هوای آیینی اشعار زیبایی میشنویم که گاه حاصل طبع شاعری معروفند، و گاه اثر شاعری ناشناخته در روستایی. اما باید از میان شاعران انقلاب به کسانی چون قیصر امینپور، علیرضا قزوه و سعید بیابانکی اشاره کنم که حرف های بسیاری برای گفتن داشتهاند.
پیش از اینها البته افرادی چون محمد علی معلم دامغانی و محمدرضا آغاسی صداهایی بودند که در فضای ادبی کشور به خوبی شنیده شدند. نسل بعدی شاعران، شاعران دهه هشتاد بودند که در شعر شیعی، بیش از پیش به وجه اعتراضی تمرکز داشتند. در میان این شاعران، عدهای راه قیصر و قزوه را ادامه دادند و عدهای راههای جدید را برگزیدند.
درکل باید گفت شعر این دهه، آمیخته با اعتراض است و نمیتوان در میان شاعران دهه هشتاد، کسی را به عنوان شاخص معرفی کرد. البته کسانی مانند حمیدرضا برقعی در میان شاعران این دهه حضور دارند که کتابش به چاپ پانزدهم میرسد و یا فاضل نظری که با رویکردش به سبک هندی مخاطبان خود را یافته است. علیرضا بدیع نیز از صداهای بلند شعر دهه هشتاد بود. باید به این اشاره کنم که اینها همه صداهای شعر پس از انقلاب نیستند، بلکه آنچه گفتیم تنها خلاصهای کوتاه بود.
نظر شما