چهارشنبه ۷ آبان ۱۳۹۳ - ۱۴:۰۴
کتابخوانی مردم در گرو سیاست‌های وزارت فرهنگ و ارشاد است/ در دولت روحانی کتاب‌های زیادی مجوز انتشار گرفته‌اند

سعید اعرابی اردهالی، مدیر انتشارات اختران، با ابراز خرسندی از بهبود وضعیت نشر در دولت جدید می‌گوید وقتی به آثار نویسندگان برجسته‌ای مثل محمود دولت آبادی اجازه انتشار داده می‌شود، اقبال به کتابخوانی در جامعه ایران نیز افزایش می‌یابد.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - هومان دوراندیش: سعید اعرابی اردهالی، مدیر انتشارات اختران، هر چند می‌گوید ما ایرانی‌ها اساساً کتابخوان بار نیامده‌ایم، با این حال قبول ندارد که ایرانیان دهه 1390، کمتر از ایرانیان سه یا چهار دهه پیش کتاب می‌خوانند. او افزایش عناوین کتاب در جامعه ایران را جبران‌کننده کاهش تیراژ کتاب می‌داند. با این حال، اعرابی اردهالی تاکید می‌کند که هر گاه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فضای فرهنگی جامعه را باز کرده است، صنعت نشر نیز در ایران رونق گرفته و مردم به کتابخوانی روی آورده‌اند.

این تلقی در بین نخبگان جامعه ما وجود دارد که پایین آمدن شمارگان کتاب در جامعه ما، نشانه فاصله گرفتن روزافزون مردم ایران از کتابخوانی است. لطفا شما ابتدا کمی درباره اوضاع انتشارات و کتابفروشی خودتان توضیح بدهید.

من درباره کاهش تیراژ آمار دقیقی ندارم. به طور شهودی می‌توانم چیزهایی بگویم ولی به طور دقیق نه. اگر کتاب‌های درسی و کمک‌درسی را کنار بگذاریم، می‌توانم بگویم عناوین کتاب‌ها بیشتر شده و شاید تعدد عناوین، کاهش تیراژ را جبران کرده باشد. اگر آماری تفکیکی درباره تیراژ کتاب‌ها داشته باشیم، مثلاً بدانیم تیراژ رمان‌ها چقدر است و تیراژ کتب فلسفی یا علمی چقدر، شاید بتوانیم درباره میزان کتابخوانی مردم نظر دقیق‌تری بدهیم. به نظر من، پایین آمدن تیراژ با افزایش عناوین همراه بوده. اگر قبلا 50 عنوان کتاب با تیراژ 1500 نسخه منتشر می‌شد، الان 100 عنوان کتاب با تیراژ 1000 نسخه منتشر می‌شود. به نظرم الان، نسبت به یکی دو دهه قبل، تعداد بیشتری کتاب در جامعه ما منتشر می‌شود.

به عنوان یک ناشر و کتابفروش، برداشت شما این است که مردم این روزها کمتر از دهه‌های 60 و 70 کتاب می‌خوانند؟

نه. در سال‌های اول انقلاب و نیمه اول دهه 60، مردم به دلایل سیاسی و تاریخی، اقبال زیادی به کتاب داشتند ولی از اواسط دهه 60 کتابخوانی این نقش را از دست داد.

ولی در همان نیمه دوم دهه 60 رمان‌ها و نمایشنامه‌هایی منتشر می‌شدند که الان هم منتشر می‌شوند اما تیراژ آنها در همان زمان بیشتر از الان بود.

ممکن است سلیقه‌ها فرق کرده باشد. ولی ما الان کتابی داریم که چاپ سومش سه‌هزار نسخه بوده. ممکن است یک رمان یا نمایشنامه الان با تیراژی بسیار کمتر از سه دهه قبل منتشر شود ولی اکنون آثار دیگری وجود دارند که با تیراژ بالا منتشر می‌شوند. تا جایی که من به خاطر دارم، هر گاه وزارت فرهنگ و ارشاد فضا را باز کرده و رواداری نشان داده، عناوین کتاب‌ها بیشتر شده و در حوزه‌های عمومی هم تیراژ کتاب‌ها بالا رفته. مثلاً وقتی اجازه می‌دهند داستان‌های عامه‌پسند منتشر شود، این کتاب‌ها با تیراژ  پنج هزار نسخه به چاپ بیستم هم می‌رسند یا وقتی به رمان‌های نویسندگان برجسته‌تری مثل محمود دولت‌آبادی یا مسعود کیمیایی اجازه انتشار داده می‌شود، مردم استقبال خوبی از این آثار می‌کنند. مثلاً ما رمان «جسدهای شیشه‌ای» آقای کیمیایی را منتشر کردیم و به چاپ پنجم و ششم هم رسید. کتاب‌های خوب برخی همکارانم به چاپ بیستم هم رسیده.

پس به نظر شما، پررنگ نبودن فرهنگ کتابخوانی در جامعه ما از کجا نشأت می‌گیرد؟

چند علت کلی دارد که کم و بیش آنها را می‌دانیم. یکی این‌که ما کتابخوان بار نیامده‌ایم. سیستم آموزشی ما دانش‌آموز و دانشجو را فقط سوق می‌دهد به سمت خواندن کتاب‌های درسی برای مدرک گرفتن. دوم این‌که، جامعه ما هنوز جامعه مدرنی نشده است که دانایی ناشی از کتابخوانی، در جامعه به کار بیاید. بسیاری افراد، شاید هشتاد درصد مردم، اصلاً نیازی نمی‌بینند کتاب بخوانند. اقشاری که کتاب می‌خوانند، اگر کتاب خوبی در بازار پیدا کنند، آن کتاب را می‌خرند. بنابراین جامعه ما از این حیث فرقی با گذشته ندارد. قبلا اقلیتی از مردم کتابخوان بودند و الان هم اقلیتی از مردم کتاب می‌خوانند. این اقلیت اگر کتاب‌های مطلوبشان را در بازار کتاب پیدا کنند، حتماً کتاب می‌خرند. تیراژها شاید پایین آمده باشد ولی عناوین بیشتر شده و در مجموع کتابخوانی در جامعه ما کمتر از سابق نیست.

آقای خشایار دیهیمی معتقد است تیراژ بالاتر کتاب در دهه‌های گذشته، لزوماً دال بر کتابخوانی بیشتر ما ایرانیان در آن دوران نبوده. یعنی برخی افراد کتاب می‌خریدند برای پرکردن کتابخانه‌هایشان اما الان که اینترنت و ماهواره در دسترس مردم است، کسی کتاب می‌خرد که واقعا قصد کتاب خواندن دارد. به نظر شما، واقعاً این طور است؟

به نظر من، این امر زیاد موثر نبوده. قطعا یک عده کتاب می‌خریدند برای کتابخانه‌شان، ولی مثلاً کسی نمی‌آید یک کتاب کوچک پالتویی 150 صفحه‌ای درباره پوپر را بخرد تا آن را فقط در کتابخانه‌اش بگذارد. ممکن است کسی کتاب‌های گالینگور افلاطون را برای کتابخانه‌اش بخرد که هم شکل و شمایل دارد، هم اثر افلاطون است! آنچه آقای دیهیمی گفته‌اند حتماً مصداق داشته. کتاب در یک دوره‌ای، به قول معروف، متری خریداری می‌شد ولی کسانی که این طور کتاب می‌خریدند، در مجموع در صنعت کتاب و در تیراژ کتاب‌ها نقش تعیین‌کننده‌ای نداشتند. زمانی کتاب‌های چندجلدی مانند کارهای الکساندر دوما فروش بالایی داشت اما این کتاب‌ها دیگر پرفروش نیستند ولی کاهش فروش آثار چنین نویسندگانی، دال بر فروش سایر کتاب‌ها نیست.

به‌عنوان مثال الان در کتابفروشی اختران، بیشتر چه نوع کتاب‌هایی فروش می‌رود؟

کتاب‌های ما بیشتر در حوزه تاریخ، علوم اجتماعی، فلسفه و هنر و ادبیات است و تقریباٌ همه به یک نسبت فروش می‌روند.

بعد از کنار رفتن دولت خاتمی، فروش کتاب‌های شما با تاثیر منفی مواجه شد؟

بله. بعد از دولت خاتمی، فضا بسته‌تر شد و صنعت نشر دچار مشکل شد. تا جایی که به خاطر دارم چند رمان که همکارانمان منتشر کرده بودند و به چاپ‌های ده دوازدهم هم رسیده بود، جلو انتشار مجددشان گرفته شد، که البته این اواخر مجوز تجدید چاپ گرفتند. در چنین وضعیتی، کتابفروش هم طبیعتاً با مشکل مواجه می‌شود. اما جدا از این عوامل، کتاب در کل جامعه ما هنوز منزلت چندانی ندارد. آموزش و پرورش و حتی دانشگاه‌های ما دانش‌آموز و دانشجو را کتابخوان بار نمی‌آورند.

و این منجر به بازتولید امری نامطلوب در خانواده می‌شود. یعنی کودک و جوانی که در مدرسه و دانشگاه کتابخوان بار نیامده، وقتی پدر یا مادر می‌شود، به خودش هم امید چندانی نمی‌رود که فرزندش را کتابخوان کند.

اصلاً! من وقتی به اداره مالیات می‌روم، به من می‌گویند شما که زیاد کتاب می‌فروشید و درآمدتان زیاد است. من در جوابشان می‌گویم خود شما و خانواده محترمتان، سالی چند جلد کتاب می‌خوانید؟ اغلب می‌گویند ما که وقت کتاب خواندن نداریم. هیچی! ما با کتاب بیگانه‌ایم و این یک واقعیت در جامعه ماست. شاید بیش از نود درصد جامعه ما با کتاب بیگانه‌اند. منظورم کتب غیر درسی است. البته کتاب دعا، قرآن و دیوان حافظ در خانه بسیاری از مردم وجود دارد ولی کتاب‌های دیگر، نه چندان.

متاسفانه قرآن را هم ظاهراً اکثر مردم نمی‌خوانند.

بله، واقعیت این است که قرآن هم در اکثر خانه‌ها خوانده نمی‌شود. ما باید کارهایی اساسی در ترویج کتابخوانی انجام دهیم. مردم را باید به جد تشویق به کتاب خواندن کرد. امیدوارم خود والدین همت کنند و بچه‌هاشان را با کتاب آشنا و آنها را به مطالعه ترغیب کنند. ظاهرا به دستگاه‌های رسمی در این خصوص امید چندانی نمی‌شود داشت.

به نظر شما، تحولات سیاسی مهم‌ترین عامل کوتاه‌مدت در روی آوردن مردم به کتاب است؟

منظورتان از تحولات سیاسی چیست.

مثلاً الان که احمدی‌نژاد رفته و روحانی آمده، تغییری هم در میزان اقبال مردم به کتاب ایجاد شده؟

بله. بسیاری از کتاب‌ها که در انتظار مجوز بودند، مجوز انتشار گرفتند و حتما به دست مشتاقانشان رسیده. امیدارم این روال تداوم یابد تا صنعت نشر جان تازه ای بگیرد.

فروش کتاب‌ در کتابفروشی شما چطور؟ بیشتر شده؟

این یکسال گذشته، به ویژه شش‌ماهه‌ اول 93، سال خوبی برای ما نبوده. شاید کتابخوان‌ها پول اضافی برای خرید کتاب در جیبشان باقی نمی‌ماند!

پس شما هم معتقدید که قیمت کتاب در میزان کتابخوانی مردم موثر است؟

بله، تاثیر دارد. نمی‌دانم چقدر، ولی تاثیر دارد. اما عوامل کلان نقش مهم‌تری دارند. مثلاً همان ضعف‌های اساسی آموزش و پرورش یا کم‌فایده بودن مطالعه کتاب در جامعه ما یا موانع در راه انتشار کتاب‌های متنوع با دیدگاه‌های مختلف. با این حال، عامل دیگری هم در کنار قیمت کتاب موثر است و آن انتشار «اثر خوب» است. ترجمه خوب، تالیف خوانا، ویراستاری مطلوب و عواملی از این دست، در خلق یک اثر خوب موثرند. فرموش نشود که بسیاری، از نگارش بد کتاب‌ها گله می‌کنند.و همین بهانه‌ای کافی است برای این‌که کتاب نخرند و نخوانند. سلیقه‌ و طلب و نیاز خواننده هم موثر است. چند سال اخیر تعداد فابل توجهی رمان‌نویس خانم و چند  آقا ظهور کرده اند و رمان‌هایی عامیانه و باب طبع دختران و خانم‌های میانه‌حال نوشته‌اند که فروش‌های حیرت‌انگیزی داشته‌اند بدون آن‌که به گواهی منتقدان واجد ارزش‌های ادبی چندانی باشند اما چون نیازی را پاسخ داده اند بسیار موفق بوده‌اند.

اگر هشتاد درصد مردم ما کتاب نمی‌خوانند و، به قول برخی منتقدان، سطح آگاهی در جامعه ما اساساً پایین است، چطور می‌توان نگارش بد کتاب‌ها را علت اعراض مردم از کتابخوانی دانست؟

لازم نیست همه‌ مردم فرهیخته باشند که بفهمند از خواندن کتابی چیزی دستگیرشان نمی‌شود. مثلاٌ یک سری از کتاب‌ها در حوزه روانشناسی عملی‌اند. مثلاً درباره روابط زن و شوهر، پدر و فرزند و یا مادر و فرزند ...

آدم عامی‌ای که این کتاب‌ها را می‌خرد، دقت چندانی در ویراستاری کتاب ندارد که.


نه، برایش بسیار مهم است. چون باید بفهمد کتاب چه می‌گوید. اگر نوشتار کتاب بد باشد، کتاب را تا آخر نمی‌خواند ولی اگر متن مولف یا مترجم خوب باشد، نه تنها کتاب را می‌خواند و از آن بهره می‌برد، بلکه آن را به دیگران هم معرفی می‌کند. به همین صورت، از یک کتاب با نوشتار خوب ممکن است صدهزار یا دویست‌هزار نسخه فروخته شود. وقتی ترجمه یا نوشتار مولف خوب نباشد، خواننده عادی چیز زیادی دستگیرش نمی‌شود. نصفه‌نیمه یک چیزی می‌فهمد ولی با کتاب ارتباط خوبی برقرار نمی‌کند و نمی‌تواند مطالبش را خوب درک کند . ما چند کتاب ترجمه‌ای داریم که ترجه یا ترجمه‌های دیگری هم از آنها منتشر شده، اما آنی از ما که ترجمه بهتری داشته به چاپ دوازده سیزده هم رسیده در حالی که ترجمه نازل‌تر فروش چندانی نداشته . کتاب‌های خاص، مثلاً در حوزه‌هایی چون علوم اجتماعی و فلسفه، که اهل فن با وسواس ترجمه می‌کنند، وقتی ترجمه خوبی داشته باشند، با استقبال خوانندگان کتاب می‌شوند. کتاب «تجربه مدرنیته» با این‌که کتابی است که فهمش اطلاعات پیشینی زیادی را به خصوص درباره‌ی آثار ادبی می‌طلبد با ترجمه خوبی که دارد فروش نسبتاٌ خوبی داشته. ما کتاب‌هایی داشته‌ایم که بارها تجدید چاپ شده‌اند. مثلاً «معمای هویدا»، چون روایت نویی از تاریخ معاصرایران عرضه می‌کند، با اقبال مردم مواجه و بارها تجدید چاپ شد. «جامعه‌شناسی خودمانی» هم با استقبال چشمگیر مردم روبه‌رو شد و به چاپ بیست و چندم رسید. مشروطه ایرانی هم از این جمله است و چند عنوان کتاب دیگرمان.

الان در کتابفروشی نشر اختران فروش کتاب‌های ادبی‌ بیشتر است یا کتب علوم اجتماعی؟

الان تا حدودی کتاب‌های علوم اجتماعی فروش بیشتری دارند. البته ممکن است در کتابفروشی ما این وضع حاکم باشد و در کتابفروشی‌های مشهور دیگر، کتاب‌های ادبی فروش بیشتری نسبت به آثار علوم اجتماعی داشته باشند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها