شاعر کوچههای مهتابی / 11
فروتنی و تواضع مشیری برای من درس بزرگی شده است/ گفت و گو با حسن کیائیان، ناشر کتابهای فریدون مشیری
امتیاز انتشار اشعار مشیری سالهاست که با نشر چشمه است. حسن کیائیان در مقام مدیر نشر چشمه و ناشر کتابهای فریدون مشیری بارها حمایت و احترام خود را به این شاعر ابراز کرده است؛ چه به شعرش و چه به شخصیتاش. در سیزدهمین سالمرگ مشیری سراغ او رفتیم تا از دلیل استقبال روزافزون مخاطبان به شعر مشیری برایمان بگوید.
اواخر دهه شصت بود، سال 68 فکر میکنم، دوست مشترکی داشتم با آقای مشیری به نام آقای دهقان که به من مراجعه کرد و گفت که مدتهاست کتابی از آقای مشیری چاپ نشده است و ایشان ابراز تمایل کردهاند که نشر چشمه کتابی از ایشان را منتشر کنند. من همان موقع برای اولین بار خدمتشان رسیدم، البته با شعرشان از دهه چهل آشنا بودم، از همان موقعی که ایشان مسئول صفحه شعر مجله روشنفکر بودند، و بعدها نیز که به تناوب مجموعههایشان چاپ شده بود و من آنها را دیده بودم. در واقع جزو شاعرانی بودند که من به ایشان ارادت داشتم، فضای شعری ایشان از دور فضای خاصی داشت و وقتی شعری از ایشان میخواندیم کاملاً امضایشان پای شعر بود. ضمن اینکه شعر ایشان کاملاً آمیخته با شخصیتشان بود و معرف یک شاعر نیماییِ دوست داشتنی در آن زمان بود و ما شعرهای ایشان را در کنار دیگر شاعران بزرگ معاصر مطالعه میکردیم. از این بابت من ارادت قبلی به ایشان داشتم. وقتی دوستمان آقای دهقان چنین پیشنهادی کردند خوشحال شدم، خدمتشان رسیدم و با ایشان قراری گذاشتیم و این قرار خوشبختانه تا زمان درگذشتشان بهجای خودش ماند و ما مادامیکه ایشان در حیات بودند توانستیم در خدمتشان باشیم. چندین مجموعه، شاید پانزده مجموعه از ایشان چاپ کردیم، برخی مجموعههای قدیمی را هم که در بازار نبود یا ناشر نداشت، تعدادی از شعرهای جدیدشان را هم که بعد از انقلاب سروده بودند یا از قبل از انقلاب مانده بود، همه و همه را سعی کردیم منتشر کنیم.
با توجه به محبوبیت فراوانی که ایشان در میان مردم داشتند، خیلیها مشتاق بودند که از نزدیک او را ببینند، تقریباً از همان اوایل آشناییمان روزهای دوشنبه را انتخاب کردند و هر هفته چندساعتی را میآمدند در کتابفروشی سابق چشمه که فضای کوچکتری هم نسبت به کتابفروشی امروز داشت، آنجا مینشستند و دوستان و مهمانانشان میتوانستند با ایشان دیدار کنند، اگر کتابی میآوردند و امضا میخواستند یا بعضی جوانترها میآمدند و از او راهنمایی میگرفتند. جالب است؛ اصلاً به یاد ندارم که حتی یک بار ایشان دوست شاعر جوانی را دستخالی راهی کرده باشند، همیشه حداکثر تلاششان را به خرج میدادند که آن جوان را راهنمایی کنند تا ازنظر شعری به قوت برسد و بتواند شعرش را عرضه کند. با وجود اینکه اشراف کامل به ادبیات کهن ایران داشتند و شعرهای ماندگاری را سروده بودند -تا جایی که مثلاً میشود ادعا کرد شعر «کوچه» یکی از ماندگارترین شعرهای تاریخ ادبیات معاصر ما متعلق به ایشان است بهنحویکه اکثر جوانهای نسل من و نسل بعد از من تا نسل شما این شعر را از حفظ هستید یا بندهایی از آن را در خاطر دارید، بسیار آدم متواضع و فروتنی بودند. آدمی نبودند که در انتقال دانش خودشان خست داشته باشند، در زمینه شعر اطلاعات وسیعی داشتند و کافی بود که شعری را بخوانید، ایشان به شما میگفتند که متعلق به کیست یا اگر بخشی از یک شعر بلند را میخواندید او باقی آن را برایتان میخواند، از هر نظر فکر میکنم ایشان شایسته نام یک شاعر عزیز و دوستداشتنی در این سرزمین بودند. بزرگترین ویژگی ایشان، به نظر من که سالها با ایشان محشور بودم صداقت بالایشان بود. آقای مشیری از این حیث بسیار با شعرشان هماهنگ و صمیمی بودند، درواقع تجسم همان چیزی بودند که در شعرهایشان میخوانیم.
تا جایی که من میدانم کتابهای مشیری از پرفروشترینهای نشر چشمه است. فکر میکنید دلیل این استقبال تا به امروز که 14 سال از درگذشت آقای مشیری میگذرد در چیست؟
گروهی معتقد بودند که با درگذشت آقای مشیری استقبال از شعر او نیز فروکش میکند، یک سری دلایلی هم برای خودشان داشتند، ولی این اتفاق نیفتاد. البته من به تجربهدیدهام که بعضی دوستان بعد از درگذشتشان کتابهایشان دیگر با آن شدت سابق فروش نکرده است. برای همین برآورد بعضی دوستان این بود که با توجه به سبککاری آقای مشیری این مساله برای کتابهای ایشان هم اتفاق خواهد افتاد، اما خوشبختانه تا این لحظه که من دارم با شما گفتوگو میکنم اینطور نشده است.
تا سه سال پیش که جلو چاپ کتاب «سه دفتر» گرفتهشده بود، 30 بار این کتاب به تجدید چاپ رسید. یا مجموعه اشعار ایشان، «بازتاب نفس صبحدمان» که بعد از درگذشتشان درآمد، با توجه به حجم کتاب تا الان به چاپ سیزدهم رسیده است، یعنی تقریباً سالی یک بار.
همه اینها نشاندهنده این نکته است که آقای مشیری جایگاه والا و به حقی را در شعر معاصر دارند که برای همه قابلاحترام است و خوشبختانه جامعه نیز قدر شعرا و نویسندگان خوب خودش را میداند و در مورد آقای مشیری هم همینطور عمل کرده است. بهنحویکه اقشار مختلف مردم، از تحصیلکردهها و سطوح مختلف جامعه به شعر ایشان توجه نشان دادهاند.
چه خوب شد که این مساله را پیش کشیدید. یکی از نقدهایی که همیشه به شعر مشیری وارد کردهاند درباره رویکرد ذوقی و صرفاً توصیفی او بوده است. درواقع او را شاعر عامهپسند خطاب کردهاند، شعر او را ساده و سطحی برشمردهاند و مخاطب او را نیز به نوجوانان و جوانان منحصر کردهاند. نظر شما دراینباره چیست؟
نه. من این را نمیپذیرم، البته این تحلیلی است که برخی دوستان در لفافه همیشه نسبت به شعر آقای مشیری داشتهاند. بله خب، شعر آقای مشیری شعر روشنفکری صرف نیست. یعنی آن ایماژها و استعارههایی که در شعر برخی دوستان وجود دارد و صرفاً جامعه روشنفکری را مخاطب قرار میدهد در شعر آقای مشیری نیست. ولی به نظر من این یک انتخاب آگاهانه بوده است، زبانی که آقای مشیری برای خودش برمیگزیند میتواند اقشار مختلف جامعه را هدف قرار بدهد و منحصر به گروه و دسته خاصی هم نیست، اتفاقاً به نظر من به دلیل گستردگی حدود مخاطبان شعر آقای مشیری بخشی از جامعه روشنفکری هم در این میان جا میگیرند و مخاطب او هستند.
در تاریخ شعرای بزرگی را میشود سراغ گرفت که این زبان ساده و روان را برای خود انتخاب کردهاند و هیچ منعی هم متوجه کارشان نبود. زبان فردوسی زبان پیچیدهای در قیاس با مثلاً شاعری مثل خاقانی نیست، ولی به این معنا نیست که از شأن فردوسی در مقابل خاقانی کم شود. شعرای بزرگی در تاریخ بودهاند که شعرشان هم روشنفکران را مخاطب قرار داده است و هم اقشار دیگر را، سعدی نمونه برجستهاش است. همه این لحظات ناب عاشقانه و انسانی که در شعر آقای مشیری جود دارد، اگر بخواهیم اسمش را «درد مشترک» بگذاریم، درد مشترک یا فصل مشترک تعداد زیادی از مردمان جامعه ماست که بیشک یکی از دلایل رویکرد مثبت آنها نسبت به اشعار آقای مشیری در طول این چهار پنج دهه بوده است.
آقای کیائیان شما به عنوان ناشر کتابهای مشیری فکر میکنید که او چقدر در جایگاه شاعری که پس از نیما آمده به پیشنهادهای نیما توجه داشته است ؟ از این بابت چقدر معاصر خودش بوده است؟
به نظر من آقای مشیری مثل هر شاعر دیگری مراحل مختلفی را از سر گذرانده است. یعنی با دقت و بررسی در روند هر شاعر برجستهای میشود به این نکته پی برد که اینگونه نبوده که روز اول به زبان و بیان خودش دست پیدا کرده باشد. مثل هر هنر دیگری واجد طی کردن یک فرایند است، از این بابت آقای مشیری هم به نظر من دوران مختلفی را طی کردهاند.
در مقطعی با شعر کهن آغاز کردهاند، بعد با شعر نیمایی آشنا شدند که اتفاق برجسته دهه سی و چهل بوده است، سپس با توجه به پختگی زبان و بیان میشود گفت که از شعر نیمایی فاصله گرفتهاند. اگرچه شاید خیلیها بگویند که ایشان صاحب سبک تازهای در شعر نیمایی نیستند اما به نظر من درجاهایی با اشعار نیمایی زاویه پیدا میکنند. یعنی درست است که شعر نیمایی قافیه را به ضرورت حذف کرد و وزن را درونی تشخیص داد، اما در یک جاهایی از اشعار آقای مشیری میبینیم که سوای وزن درونی وزن بیرونی هم وجود دارد. این جاست که من میگویم با شعر نیما زاویه پیدا کرده است، البته این رویکرد نه تنها از ارزش کار آقای مشیری کم نمیکند بلکه در وجهی شعر او را قوت هم میدهد.
همان طور که آقای شفیعی کدکنی یکی از ویژگیهای شعر خوب را قابلیت آن در به حافظه سپردن میداند، دقیقاً همین توجه آقای مشیری به وزن بیرونی باعث شد که خیلی از شعرهایشان راحتتر در خاطر ما ثبت و ضبط شود. مثلاً وقتی شما شعر افسانه را میخوانید یک وزن درونی را احساس میکنید، البته به نظر من در خود نیما هم به مرور این رویکرد کمرنگ میشود. بعدترها هم کسانی آمدند و شاخه دیگری به این تنه اضافه کردند که در رأس آنها آقای شاملو بود با عنوان شعر سپید یا آزاد که بحث دیگری است.
آقای مشیری جدا از این وزن درونی در کارهایش به یک وزن بیرونی هم نظر داشتند، مخصوصاً در شعرهای دوران اوجشان در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد که این موضوع کاملاً به چشم میآید. ایشان تعدادی رباعی هم سرودهاند که نشان میدهد توانایی لازم سرایش شعر کهن را هم داشتهاند منتها توجهشان بیشتر معطوف به شعر نیمایی بوده است.
همان طور که خودتان هم اشاره کردید مشیری سالها مسئول صفحات شعر هم بود و از این بابت نزدیکی بسیاری با شما در مقوله کشف استعدادها و نشر داشت. این جنبه از مسئولیت او را چگونه ارزیابی میکنید؟
دقیقاً حضور ذهن ندارم، اما فکر میکنم فروغ در جایی گفته بود یا نوشته است که شعرهای اولیهاش را آقای مشیری برایش چاپ کرده است. مطمئنم تعداد زیادی از دوستان شاعر از همان صفحات روشنفکر شروع کردهاند، چون در مجموع تعداد صفحات و آدمهایی که در آن مقطع اجازه بدهند شعرهای نو چاپ بشوند محدود بوده است. زیاد نبوده مجلههایی مثل روشنفکر که آدمهایی مثل مشیری با آن تمایلات نوگرا نه مسئولیت صفحه شعر را در آن داشته باشند.
آن روزها هنوز تقابل به شدت وجود داشت، یک سری معتقد بودند که شعر را نیما و دار و دسته نیما خراب کردهاند. این جدال نو و کهنه در آن زمان خیلی داغ بود و به همین دلیل بعید میدانم که صفحات زیادی را در نشریات به شعرهای نیمایی اختصاص داده باشند. تصور میکنم این کار مشیری در آن مقطع بسیار ارزشمند بوده که تریبونی شده برای چاپ اشعار شعرای جوان و نوگرای ما در آن سالها. البته بعدها خوشبختانه این فرصتها و تریبونها بیشتر شد و در دهه چهل خوشه شاملو بیرون آمد که خیلی کمک کرد به گسترش این جریان و فضای شعر نو.
در پایان اگر خاطرهای یا نکتهی ناگفتهای مانده است در خدمت شما هستیم جناب کیائیان.
یادم هست گاهی اوقات بعضی آدمها میآمدند در کتابفروشی و میفهمیدند ایشان همان آقای فریدون مشیری است یا حتی آنهایی که عکس او را از قبل دیده بودند و میشناختند، به محض دیدنشان بسیار خوشحال میشدند و با کلمات خیلی ستایشگرایانه از ایشان نام میبردند. ولی آقای مشیری به قدری با فروتنی و تواضع پاسخ آنها را میدادند... این برخورد ایشان چنان برای من درس و سرمشق بزرگی شده است که تا ابد فراموش نخواهم کرد.
نظر شما