شنبه ۳ آبان ۱۳۹۳ - ۱۲:۳۱
راوی بی دروغ ویرانه‌های تاریخی/ نگاهی به شعر فریدون مشیری

نوشتن درباره فریدون مشیری بی‌تردید دشوار است، بر خلاف آنچه اغلب برداشت‌های سطحی‌نگر، ساده‌گویی شعر او را دلیلی برای ساده بودن تحقیق و تفسیر در آثار او می‌دانند. از این منظر تنها کافی است به شیوه‌های ویژه و لایه‌های پنهان دارنده آثار مشیری، دقتی خاص داشت تا به این نکته رسید که تحلیل، تفسیر و تحقیق درباره آثار این شاعر، دشوارتر از آن است که برداشت می‌شود.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)-حامد داراب: در این نوشتار به برخی سر فصل‌های تحقیقی که شعر مشیری بستری برای پژوهیدن درباره آنها  فراهم می‌کند، اشاره شده است؛ سر فصل‌هایی همچون «مضامین اشعار عاشقانه» «مضامین اجتماعی» «آرمان شهر» «اسطوره گرایی» «انسانیت» «نوستالوژی» و «غم غربت».

درباره این درون‌مایه‌های شعری مشیری، برخی مقالات و پژوهش‌های دانشگاهی منتشر شده و درباره بعضی از آنها مثل «اسطوره‌گرایی» متاسفانه تا به امروز کاری تحقیقی صورت نگرفته است.

 همسویی شعر فریدون مشیری با زبان و ادبیات کلاسیک و قدیم ایران و استفاده او از واژگان، ترکیب‌ها و عبارت‌های آن زبان، که در بیشتر شعرهایش به چشم می‌آید یکی از شیوه‌های ویژه شاعرانه اوست که به زبان شعری‌اش شکل و شمایلی حماسی و به بهانه آن انتقادی داده است. شمایلی که همواره  با شکوه و لحن خاصی در شعر مشیری ارائه شده است. 

شعر او از طرفی در عین لطافت و روانی همواره در تبدیل عناصر ساده زبانی به تصویرهای القائی موفق است. سادگی آن تا به حدی است که رمزگشایی کارهای او برای خوانندگانش چندان سخت و غیر ممکن نیست. از طرف دیگر نیز صلابت گفتاری و خوانش شعرش، آن را تا سرحد مرزهای حماسی و اسطوره‌ای می‌برد. گویی خواننده با شعر فردوسی رو به رو می‌شود. 
با این همه اگر در پی تقسیم بندی اشعار مشیری با نیم نگاهی بر کارنامه کاری او داشته باشیم، می‌توانیم چهار گروه را برای آنها متصور شویم:
1. اشعاری که مضامین اجتماعی دارند و به نوعی با زندگی روزمره مردم، در ارتباط اند. 
2. اشعاری که بازتاب احساس او درباره زبان فارسی و فرهنگ ایران است. 
3. اشعاری که درباره مفاخر ملی و فرهنگی و شخصیت‌های تاریخی ایران است. 
4. اشعاری که مستقیم و غیر مستقیم به تخریب محیط زیست اشاره دارند و در واقع اعتراض شاعرانه وی است به بی کفایتی و بی مسئولیتی انسان شهر نشینی که به دست خویش زمینه انهدام طبیعت و زندگی را فراهم می آورد. 

بی تردید گرایش اسطوره شناسانه مشیری، که می‌تواند تحقیق درباره این پنجره شعری‌اش را میسر کند، باید در گزینه سوم تقسیم بندی اشعار او پی گرفت. آنجا که مشیری با زبانی آشنایی زدا و با توسل به عنصرهای گذشته زبان آرکائیک، شعرش را لایه‌هایی اسطوره شناسانه می‌دهد. 

مشیری مانند مهدی اخوان ثالث، با استفاده و بهره بردن از عناصر آرکائیک سبک خراسانی و پیوند آن با قالب و وزن نیمایی، شیوه‌ای تازه در شعر خود را پی می‌گیرد. شیوه‌ای که اگر چه استادی همچون عبدالحسین زرین‌کوب آن را مردود دانسته و درباره‌اش گفته است: «حفظ زبان آرکائیک شاعران خراسانی در شعری که قید وزن و قافیه سنتی را به کلی زده است چه ضرورت دارد؟» اما به هر حال شیوه‌ای است که شعر مشیری از آن بسیار سود جسته و امروز به یکی از اساسی‌ترین مولفه‌های شعری او بدل شده است. شیوه‌ای که اغلب دیدمان اسطوره‌شناسانه مشیری با آن زبان ارائه می‌شود. 

با همه اینها یکی دیگر از شاخص‌ترین ویژگی‌های شعر مشیری، هنجار شکنی یا ساختار شکنی زمانی است. بستری که در آن کهن‌گرایی و اسطوره‌گرایی زبانی او اتفاق می‌افتد. مشیری با به کارگیری زبانی کهن و قدیم از زبانی که هم روزگارانش از آن سود می‌جویند، کاربرد تلفظ قدیم‌تر واژه ها را در چارچوب کهن گرایی، میسر می‌سازد و این نکته نیز به عمق درون مایه اشعار اسطوره محور‌اش، کمک زیادی کرده است. 
با همه این مباحث، نمادهای اسطوره گرایانه و کهن‌محور در شعر مشیری می‌توانند به چهار گروه تقسیم شوند. 
1. ویرانه‌های تاریخی
2. سیمرغ و البرزکوه
3. شخصیت‌های اساطیری
4. هفتخوان
نکته قابل توجه درباره این چهار فصل، در شعرهای مشیری آن است که تحقیق در‌باره آن‌ها نمایانگر، آگاهی اسطوره‌شناسانه شاعرش است، آگاهی اسطوره محوری که جز با مطالعه دقیق تاریخ و اسطوره‌های کهن ایرانی شکل نخواهد گرفت. و این یکی دیگر از برجستگی‌های شخصیت ادبی فریدون مشیری است. 

او در بستر «ویرانه‌های تاریخی» بیشتر با استفاده از صور خیال، مخاطب را به تاریخی دوردست می‌برد. شیوه‌ای که نمونه بارز آن را می‌توان در شعر «شکسته» از مجموعه «از خاموشی حافظه» دید. که خواننده شعرش را به صحنه‌های تصرف و به آتش کشیده شدن بنایی می‌برد که در میان آثار بازمانده از دوره هخامنشی است:
«آن سوی صحرا
پشت سنگستان مغرب
در شعله‌های واپسین
می سوخت خورشید
وز بازتاب سرخ غمگینش درین سوی
می سوخت از نو تخت جمشید»
او اما اسطوره گرایی و باستان‌گرایی  شعرش را تنها به اشعاری که بازتاب تاثر او از ویرانه‌های تاریخی است یا آموزه‌هایی که در طول زندگی وی را با گذشته پیوند داده است، محدود نمی کند. نمادهای اسطوره‌ای همچون «سیمرغ» و «البرز کوه» گاه به مدد او می‌آیند. با این حال به دلیل آن‌که مشیری شاعری است غنایی، حتی پیچیده‌ترین نمادهای اسطوره‌ای در شعرش با ساختار و روایتی ساده و حتی گاه سطحی بیان می‌شوند. 

از سوی دیگر «شخصیت‌های اساطیری» فراوانی در شعرش  راه یافته و نسبت به شخصیت‌های دیگر نمود بیشتری در مضمون سازی او یافته‌اند. شخصیت‌هایی همچون «ضحاک ماردوش» و «کاوه آهنگر» که هر کدام از آنها خود زمانی وسیع برای تحقیق و پژوهش می‌خواهند.

در پایان باید گفت مشیری در کلام خویش همچون بسیاری از شعرای بزرگ صاحب سبک خویش رفتار کرده که با بهره گیری از شگردهای کلامی بدان دست یافته است. یکی از شگردهای او اسطوره گرایی و کهن گرایی است که با بهره از عناصر فرهنگی و آیینی در شعرش متبلور شده، موضوعی که سعی شد تنها در حد طرح موضوعی در این یادداشت به آن اشاره شود. 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها