گزارش ایبنا از نشست نقد «مثنوی و مردم»/2
مردم در مکتبخانهها مثنوی را زنده کردند/ چرا صادق هدایت توجه خاصی به ادبیات فولکلور داشت؟
حسن ذوالفقاری، دانشیار دانشگاه تربیت مدرس در نشست نقد کتاب «مثنوی و مردم» ضمن ابراز خرسندی از انتشار این کتاب بیان کرد: مردم ما با مثنوی بیگانه نبوده و در مکتب خانهها مثنوی را میخواندند و بازتولید میکردند. مجتبی بشردوست نیز در این نشست گفت که متاسفانه برخی فکر میکنند فرهنگ عامه اتلاف وقت است؛ در حالی که صادق هدایت و بسیاری بزرگان ادبیات، توجه خاصی به این ادبیات داشتند.
وی افزود: کمتر شاعری را داریم که در دل مردم نفوذ کرده باشد. یکی از آن شاعران فردوسی است. دهها قصه و داستان شفاهی از دل شاهنامه بیرون آمده است. البته علاوه بر شاهنامه که یک اثر حماسی و مردمی است، حافظ و سعدی که اشعار دشوارتری هم دارند به همین گونه است. خوشبختانه درباره شاهنامه به همت مرحوم انجوی کارهایی انجام شده است و دومین کار مثنوی و مردم است.
این پژوهشگر ضمن قدردانی از مولفان این کتاب در تدوین این اثر بیان کرد: کتاب «مثنوی و مردم» موضوعات مهمی را بررسی کرده است؛ برای مثال با این کتاب میتوان با فرهنگ ضربالمثلها، ابیات مولوی و نفوذ این شاعر در میان مردم آشنا شد. این کتاب 40 قصه از مجموع 260 قصه مثنوی و روایات شفاهی مردم را بیان کرده و در کنارش روایتهای مربوط به ادبیات رسمی را آورده است. مولفان این کتاب هم کسانی هستند که سالها استخوان خرد کردهاند و با زیر و بم کار آشنا هستند.
ذوالفقاری با اشاره به نقش مرحوم فروزانفر در تدوین قصههای مثنوی بیان کرد: کتاب «ماخذ قصص و تمثیلات مثنوی» فروزانفر از نخستین آثاری بود که درباره قصههای عربی و فارسی مثنوی به چاپ رسید. در این کتاب قصههای مثنوی ریشه یابی شده است. حال کتاب «مثنوی و مردم» را دومین کار پس از کار مرحوم فروزانفر میتوان دانست.
وی ادامه داد: یکی از مزایای این کار ضبط روایتهای شفاهی است. مردم ما نسبت به مثنوی بیگانه نبودند. مثنوی در مکتب خانههای ما جای داشته است. مردم ما در مکتبخانهها مثنوی را میخواندند و بازتولید میکردند. در واقع بخش مهمی از روایتهای مثنوی کتاب درسی بوده و مردم مؤانست خاصی با آن داشتند.
مؤلف «فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی» یادآور شد: این کتاب دارای نمایه بسیار مفصل است که میتواند مورد استفاده پژوهشگران بعدی قرار گیرد. در این کتاب همچنین از 130 منبع استفاده شده است که در حوزه مطالعات مردم شناسی در شهرهای مختلف بسیار قابل توجه است.
این استاد دانشگاه تأکید کرد: قصههای مولوی با کهن الگوها پیوند دارد. این کتاب نشان میدهد قصهها میان ملل چگونه اتفاق افتادهاند.
وی در انتقاد به برخی بخشهای این کتاب عنوان کرد: در ارجاعات برخی داستانها متأسفانه مآخذ نیامده است. در برخی سطور به اسم کتاب ارجاع داده شده؛ درحالیکه منطقهای که داستان در آن رخ داده، مهمتر بوده است.
ذوالفقاری عنوان کرد: مولوی به اعتقاد من بیشترین قصهها را از روایتهای مجالس وعظ میگوید. این داستانها را مولوی در مثنوی تقویت و با زبان هنرمندانه قوت بخشیده است.
در بخش دیگر این نشست نیز مجتبی بشردوست، منتقد و استاد دانشگاه، به نبود ادبیات عامه در دانشگاه انتقاد کرد و توضیح داد: متأسفانه در دانشکدههای ادبیات به ادبیات فولکلور کمتر اهمیت داده شده است. متأسفانه استادان دانشگاه اعتقاد دارند این ادبیات اتلاف وقت است.
وی افزود: فرهنگ عامه ویژگیهای خاصی دارد از جمله داشتن نگاه انتقادی، نداشتن مؤلف، نداشتن تاریخ مشخص روایت و غیره و بسیاری از نویسندگان ما مانند امیرحسین آرین پور و صادق هدایت توجه ویژه ای به این شکل از ادبیات به جای ادبیات رسمی نشان دادند.
بشردوست با بیان اینکه باید مرزی میان ادبیات عامه و عامه پسند باشد، گفت: زمانی که این کتاب را به دانشجویانم برای مطالعه دادند آنها پرسیدند که چه مرزی میان ادبیات عامه و عامه پسند وجود دارد؟ متأسفانه هنوز جوانان ما با این ادبیات آشنا نشدهاند.
این استاد دانشگاه وجود بینامتنیت را دیگر شاخصهای دانست که میتوان با آن مثنوی را تحلیل کرد و گفت: مولانا در داستانهای مثنوی دگردیسی ایجاد میکند. مولانا یک روایتشناس درجه یک است. روایت را میشناسد و به تأثیر روایت اعتقاد دارد.
بشردوست نبود مقدمه مفصل را یکی از نقدهای وارد بر کتاب «مثنوی و مردم» دانست و گفت: کتاب دارای مقدمه خوبی است ولی میتوانست با تشریح بیشتری همراه باشد. در متدلوژی کتاب باید دقت بیشتری میشد.
این مولوی پژوه در پایان بیان کرد: تا به حال در دانشگاه ادب رسمی را خواندهایم. این تلقی را داریم که زندگی در ادب رسمی جریان دارد؛ در حالی که زندگی واقعی را باید در قصههای شفاهی و فرهنگ مردم یافت.
کتاب «مثنوی و مردم» نوشته احمد وکیلیان و محمد جعفریقنواتی امسال (1393) از سوی انتشارات سروش به چاپ رسیده است.
نظر شما