درباره شاعر نامدار عرب و کاندیدای ناکام جایزه نوبل ادبیات 2014
آدونیس شعر عرب را از شکل شفاهی به نوشتار مدرن تبدیل کرده است/گفت و گو با رضا عامری
رضا عامری، مترجم ادبیات عرب و نویسنده «آدونیسخوانی در تهران» درباره آدونیس، شاعر مطرح عرب معتقد است که در خاورمیانه شاعر و نویسندهای در اندازه او وجود ندارد. وی همچنین گرایش ضد سرمایهداری آدونیس را در اعطا نشدن جایزه نوبل ادبیات به او بیتاثیر نمیداند.
رضا عامری (متولد 1322) کارشناس ادبیات عرب است، در نشریههای مختلفی از قبیل «کارنامه» «آدینه» «نافه» و «فردوسی» درباره شعر و داستان نقد نوشته است. او به واسطه ترجمههایی که از متون عربی به فارسی داشته است یکی از مترجمان برجسته این عرصه محسوب میشود.
لطفاً درباره جایگاه و اهمیت آدونیس در شعر معاصر عرب کمی توضیح بدهید. اساساً دستاورد او و نحوه فاصله گیریاش از شعر سنتی عرب چگونه بوده است؟
آدونیس را میشود در دو سطح اجتماعی و فردی بررسی کرد. بی شک در سطح اجتماعی بزرگترین دستاورد او برخورد با سنتی است که بر شانههای خیر و شر ایستاده است، آدونیس این مطلقیت را نفی میکند. در شکل فردیاش هم باید اشاره کرد که او توانسته در کنار آفرینشهای هنری به مسائل نظری ادبیات هم توجه نشان بدهد؛ اهمیت شاعر امروز در همین نکته است. از قضا کتاب سنت و مدرنیته او که به تازگی به فارسی هم ترجمه شده یکی از مهمترین متون نظری عرب به شمار میرود که حتی روی جابری و آرکون به شدت تأثیر گذاشته است اما در موضوع شعر، مهمترین برخورد او در عمودی شعر اتفاق میافتد، نوعی از واسازی وضعیت در شکل اجتماعیاش. از دیگر سو او شاعری است که در حیطه فردی بسیار گشوده و تجربهگراست، به هیچ مرز و قید و شرطی تن در نمیدهد، در واقع جهان او همیشه در حال شدن است. مساله دیگر پیشگویی اوست، البته پیشگویی در خود شعر. به عنوان نمونه در همان شعر گوری برای نیویورک در برابر «سرمایه» موضع میگیرد و به عنوان یک پیشگو در سطح جهانی خودش را مطرح میکند، یا در مساله سوریه اولین نامه را او به اسد مینویسد و این وضعیت فعلی سوریه را در آن متن پیشبینی میکند. دیگر امتیاز آدونیس تسلط همزمان اوست بر سنت بومی و سنت جهانی. از یاد نبریم که او ترجمه اشعار لوئیز بونفوا را در کارنامه دارد، هولدرلین را هم و البته بخشی از کارهای بودلر را. از آن طرف هم مقدمه او بر «شعر عربی» که گزیده شعر عرب هست و در ایران هم منتشر شده کاملاً نشان میدهد که چقدر دقیق به سنت خودش آگاهی دارد، اگرچه به تعبیری شاعری ضد سنت نیز به حساب میآید، اما به ابداع سنت احترام میگذارد. در کتاب سه جلدی «الکتاب» که مهمترین پروژه شعریاش نیز هست کاملاً با سنت در گفت و گوست و نشان میدهد که تا چه اندازه به تاریخ و حدیث اشراف دارد. در عین حال که با تکثر دید و چند وجهی نگریستن به پدیدهها -مثلاً همین کتاب «الکتاب» چندین زاویه دید دارد- در واقع با سنت خودش تسویه حساب میکند. مضاف بر این تجربه فردی هم در آدونیس نکته خیلی مهمی هست، او شاعری است بسیار انعطافپذیر که سوژه شاعرانهاش مطلقاً زمینه سنتی ندارد. این نکته در تبارشناسی شعرش هم موجود است یعنی کاملاً میشود تاثیری را که از فوکو و دریدا به عنوان پیشروترین فیلسوفان جهان میگیرد، ملاحظه کرد. اگرچه لحظهای از پشتوانه ادبیات عرب و متنبی و ابوتمام همه و همه نیز غافل نشده است. سویه دیگر شخصیت او وجه روشنفکریاش است، هرچند در پاریس زندگی میکند ولی در مساله خاور میانه و جنگ اعراب و اسرائیل مداخله میکند، بارها در برابر اتفاقات کشور خودش واکنش نشان داده یا نسبت به خیلی از سیاستهای جهانی موضع گرفته است از این بابت هم روشنفکر به حساب میآید.
• از قرار معلوم ساختار شکنی در «زبان» و «اسطوره» بیشترین نقش را در فراروی او داشته است. از طرفی هم مخاطب ایرانی نوشتههای او را به واسطه ترجمه میخواند و دقیقاً نمیتواند اتفاقی که در زبان افتاده را درک کند؟ لطفاً درباره این اتفاق توضیح بدهید. آیا میشود کار او را با موضوع زبانیت در شعرهای براهنی یا آنارشی زبان در شعر هولدرلین مقایسه کرد؟
نحو عربی نحو بسیار بستهای است. آدونیس از نحو به این معنایی که براهنی پیشنهاد میدهد خارج نمیشود و نمیتواند هم که خارج بشود. به نظرم هنوز او جرات به هم ریختن نحو را به خودش نداده است چون این نحو ریشه بسیار عمیق مذهبی دارد. حتی وقتی تهران بود از او درباره همین موضوع سؤال کردم، او گفت که اصلاً غیر ممکن است! در عوض کاری که او توانسته انجام بدهد شعر عرب را از شکل شفاهی خودش به یک نوشتار مدرن تبدیل کرده است، چیزی شبیه به نثر. دقیقاً خلاف اتفاقی که در شعر فارسی افتاد. با اینکه احاطه کامل به مقولات موسیقی و هارمونی دارد اما سعی میکند آنها را در شعر خود دخالت ندهد. اما بلاغت را به آن معنایی که براهنی میگوید نمیتواند به هم بزند کما اینکه خود براهنی هم به نظر من این کار را نتوانسته انجام بدهد. هرچند آدونیس به گذشته و زبان آن کاملاً مسلط است و براهنی متاسفانه چنین ویژگی را ندارد، شاید اگر براهنی هم این نگاه به گذشته را داشت میتوانست اتفاق مهمی در شعر فارسی به وجود بیاورد. از این بابت واقعاً نمیشود با زبانیت براهنی مقایسهاش کرد، اما از وجه دیگر همانطور که گفتم او توانسته شکل عمودی زبان را کاملاً به نفع نثر افقی کند.
*فکر میکنید چرا نوبل تا به حال به او توجه نکرده است؟ او در شعر گوری برای نیویورک به غرب و سرمایهداری حمله میکند و نشان میدهد که اگر در پاریس زندگی میکند دلایل خودش را دارد و آنقدرها هم شیفته غرب نیست. به نظر شما سویه منتقد او در بحث نوبل تأثیر گذار بوده است؟
البته نمیتواند بیتأثیر باشد. کاملاً غرب را به چالش میکشد، هم در بحثهای نظریاش، هم در شعرش. او به عنوان یک هنرمند دل خوشی به کلیت مفهوم «سرمایه» ندارد. شاید هم نوبل به او برسد اما بحث ما تحلیل موضع سیاسی او در مقابل غرب است. به نظر خود من که در خاور میانه هیچ شاعر و نویسندهای در اندازه آدونیس نداریم، البته با این توضیح که در ایران فقط براهنی را مستحق نوبل میدانیم، از این بابت آدونیس واقعاً یگانه است.
نظر شما