گزارش ایبنا از نشست تخصصی «نقد معیار» در سرای اهل قلم موسسه خانه کتاب
مرور مغالطات نویسندگان براساس «نقد معیار»/ از«شلم شوربا»تا «کچل موفرفری»
محسن باغبانی در نشست «نقد معیار» سرای اهل قلم به بیان اختصاصات نقد سنجیده اشاره کرد و به پارهای از مغالطات نویسندگان در آثارشان پرداخت. وی برخی از مغالطات را با عنوانهایی چون «خدا یکی، زن یکی»، «این عین آن است»، «کچل موفرفری» «شلم شوربا» و... مرور کرد و در این نشست تخصصی درباره آنها توضیح داد.
در این جلسه، محسن باغبانی، مدیر خانه ویرایش موسسه خانه کتاب، ضمن بیان ویژگیهای نقد سنجیده، به مغالطات خاص نویسندگان در آثارشان اشاره کرد. این مغالطات با ابتکار باغبانی با عناوین متفاوتی مانند روش «امامزاده یعقوب»، «خدا یکی، زن یکی»، «این عین آن است»، «کچل موفرفری»، «روش ماست و دروازه»، «شلنگ تخته»، «گره به باد»، «شلم شوربا»، «یه حاجی بود یه گربه داشت» شرح داده شد.
باغبانی در سخنرانی خود به وظایف ناقد هنگام نقد اثر و نیز مغالطات مشهور اشاره کرد. او ویژگیهایی را برای درستی کار منتقدان در نظر گرفت و در دستهبندی مشخصی این ویژگیها را شرح داد. از نظر او درک شرایط پیدایش اثر در کار منتقد اهمیت دارد. زیرا گاهی همان پایاننامههایی که به شیوه کاغذ و چسب و قیچی فراهم میشود، برای پر کردن رزومه به منظور ورود به دوره دکتری، به کتاب مبدل میشود. در حالی که اساس سبک نگاری پایاننامه با کتاب متفاوت است.
او با آسیبشناسی کوتاهی در اینباره گفت: ناقد باید پیش از نقد و بررسی هر کتاب، به سایت «ایران داک» مراجعه کند و پیش از هر چیز دریابد که آیا این کتاب ابتدا پایاننامه بوده است یا خیر. حتما پایاننامهای که به کتاب تبدیل میشود، تفاوت زیادی دارد با کتابی که 30 سال دغدغه اصلی ذهن و زندگی نویسنده بوده است.
او با اشاره به عباراتی رایج در جلسات نقد و رونمایی کتاب گفت: بعضی از ناقدان به جای نقد کتاب در وصف شخصیت نویسنده سخن میگویند و از عبارتهایی مانند نویسنده نثر آبشارگون دارد یا در 40 سال همراهی با او، همواره با گنجینهای از خرد مواجه بودم و غیره استفاده میکنند. در حالی که ناقد باید اصل «خارج نشدن از موضوع نقد و وارد نشدن به زندگی و حالات نویسنده» را همواره در نظر بگیرد.
این مدرس دانشگاه با اشاره به اهمیت تغییر ندادن عبارات نویسنده گفت: گاهی اوقات نویسنده عبارتی نقل میکند، ولی با حذف یک کلمه معنای کل عبارت را تغییر میدهد. یا نویسنده با قرار دادن سه نقطه در ابتدای کلام، به خواننده القا میکند که بخش نخست مطلب مهم نبوده است، در حالی که قسمت اصلی کلام در همان بخش گنجانده شده بوده و با حذف آن جملات، معنا کاملا متغیر میشود. پس بعضی نویسندگان در پوشش این که عین عبارت را نقل کردهام، تغییراتی اساسی در متن ایجاد میکنند.
«گزارش اشتباهات محتوایی نویسنده و مغالطات او» یکی دیگر از وظایف ناقد است که باغبانی در شرح آن گفت: وظیفه ناقد آن است که فهرستی از اشتباهات و مغالطات نویسنده را ارائه کند و البته خود در اینباره فردی راستگو باشد. حتی ناقد باید مستندات و منابع نویسنده را نیز بررسی کند. بدین صورت که برای اطمینان از صحت مطالب، سراغ منابع ارجاعی نویسنده برود.
«بررسی اطلاعات ارائهشده مانند اطلاعات تاریخ تولد و مرگ افراد» نیز از وظایف منتقدان است. ضمن آنکه منتقد باید به دست اول یا دست دوم بودن منابع ارجاعی نویسنده نیز دست یابد.
باغبانی درباره نویسندگانی که سراغ منابع مشهور و دست اول نمیروند گفت: چرا کسی که در سبکشناسی کتابی را مینویسد، نباید سبکشناسی بهار و دکتر سیروس شمیسا را دیده باشد؟ کدام کتاب معروفتر از سبکشناسی مرحوم بهار؟ چقدر میتوان به مطالب شخصی که حتی حوصله خواندن و دیدن کتابهای مهم دیگران را ندارد اعتماد کرد؟
باغبانی مطالعه نقدهای احتمالی دیگری را که بر یک کتاب نوشته شده ضروری دانست و توضیح داد: لازم است نویسندگان و منتقدان نقدهای دیگران بر یک کتاب را نیز مرور کنند. این کار با یک جستجوی ساده در اینترنت یا در سایت «مگ ایران» امکانپذیر است. البته قسمت بد ماجرا آن است که بعضی همین نقدها را کپی میکنند و با استفاده از آن، بدون هیچ ارجاع خاصی، مطلبی جدید به نام خود مینویسند.
از نظر باغبانی، استفاده از تصویر و نمودار برای درک بهتر موضوع، به ویژه در مواردی که دعواها و اختلاف نظرهای فراوان وجود دارد، به صحت ادعا کمک میکند.
رئیس هیاتمدیره موسسه نگارش و ویرایش پس از بیان این موارد، به بعضی از مغالطات رایج البته با عناوینی متفاوت اشاره کرد و گفت: بعضی از نویسندگان از مغالطات استفاده میکنند و بدین ترتیب، معنابافی از راه بازی با معانی ایجاد میشود. یکی از شیوههای مغالطه، روش «امامزاده یعقوب» است. معروف است که کسی در مجلسی میگفت: «امامزاده یعقوب را بالای مناره گرگ خورد.» و مردم هم بر مصیبت آن امامزاده تاسف می خوردند. یکی از اهل مجلس که از این ماجرا در حیرت شده بود، اختیار از کف داد و گفت: «مسلمانان! آن را این بنده خدا دارد میگوید اولا امامزاده نبوده و پیغمبر خدا بوده، دوما، یعقوب نبوده و پسرش یوسف بوده، سوما، بالای مناره نبوده و در چاه بوده؛ چهارم اینکه، اصلا او را گرگ نخورده بود و این حرف از بیخ دروغ است.» البته مردم به جای هشیار شدن از این سخنان، شخص را با کتک از مجلس بیرون کردند. پس منظور از روش امامزاده یعقوب، بیان مسالهای با جزمیت فراوان است که گویی راست است، ولی از اصل دروغ و اشتباه است.
یکی دیگر از راهها، روش «خدا یکی، زن یکی» است. که در اصل همان مغالطه «اشتراک لفظ» است. باغبانی در شرح این شیوه گفت: کلمه «یکی» در این عبارت در یک معنای یکسان به کار نرفته است. سومین شیوه، روش «این عین آن است» است که برای نمونه یک داروی خاص را میخواهید و مسول داروخانه، دارویی دیگر به عنوان مشابه به شما می دهد ولی میگوید: «این عین آن است.»
روش چهارم، «کچل موفرفری» نام دارد، یعنی استفاده از مفاهیم و الفاظ ضد و نقیض در یک عبارت. پنجمین، روش «گریز» است که نویسنده در میان یک بحث علمی ناگهان به سراغ بیان خاطراتش میرود.
باغبانی، به شیوه «روش ماست و دروازه»، روش «شلنگ تخته» که برای اثبات یک مساله خودمان را به در و دیوار میزنیم، روش «گره به باد» که برگرفته از مصرعی از حافظ که «گره به باد مزن گرچه بر مراد رود» است و به روش «شلم شوربا» نیز اشاره کرد.
در ادامه، او به روش «یه حاجی بود یه گربه داشت» اشاره کرد و گفت: دکتر شهریاری در بحث تابع متناوب، در کتاب دوم دبیرستان، آموزش خود را با همین مثال آغاز میکند که یک حاجی یک گربه داشت و گربهاش را خیلی دوست داشت. گوشتی خرید و آن را روی طاقچه گذاشت، گربه گوشت را خورد و حاجی گربه را زد و گربه مرد. حاجی روی سنگ قبر گربه نوشت: یه حاجی بود یه گربه داشت، گربشو خیلی دوست میداشت...
سپس باغبانی انتقادی به بعضی نویسندگان و منتقدان کرد و گفت: وقتی شما مطلبی را یک بار توضیح دادی، کافی است، نیازی به تکرار آن با عباراتی مانند: «به بیان دیگر»، «به عبارت دیگر»، و... نیست. اگر هم نمی توانی بنویسی، ننویس. مطلب را به کسی بدهید که بتواند بدون تکرار آن را بیان کند.
یکی دیگر از روشها، روش «هدف و وسیله» است که باغبانی درباره آن گفت: آلبر کامو در ابتدای کتاب «چند نامه به دوست آلمانی» نوشته است: «دوست عزیز! اگر تا دیروز هدف وسیله را توجیه میکرد، امروز وسیله هدف را نابود میکند.» در این روش از گفتار و نوشتار دیگران سوء استفاده میشود تا معنای مورد نظر نویسنده اثبات شود و حقیقت از بین برود.
«روش تغییر مقوله» نیز یکی دیگر از روشهای مورد اشاره باغبانی بود که برای درک بهتر آن، چندین مثال را بیان کرد. در این روش مقوله کلام، کلمات و وجه افعال تغییر میکند تا بتوان از آنها سوء استفاده کرد. برای نمونه، عبارت «آهنگساز بزرگ اتریش» را به «آهنگساز اتریشی بزرگ» تغییر میدهند. البته «روش پیچ» را هم باید به لیست روشهای مذکور اضافه کرد. وی در این باره نیز توضیح داد: در این روش پیچاندن مخاطب برای فرار از موضوع اصلی و ارائه استدلال صورت میگیرد. مثلا نویسنده میگوید: در جای دیگر گفتهام و اینجا تکرار نمیکنم. در حالی که نویسنده نگفته که کجا این مطلب را بیان کرده است.
باغبانی به یکی از جملات مشهور و رایج اشاره کرد و گفت: ما بارها شنیدهایم که در جلسات و کتابها گفته میشود: «بر اهل ادب و هنر پوشیده نیست که....» حال اگر این مساله برای عدهای از مخاطبان پوشیده باشد، کسی جرات نمیکند که این مساله را مطرح کند. زیرا دیگر از حوزه اهل ادب و هنر خارج میشود.
او در پایان سخنانش گفت: خوب است ما در نوشته ها و حتی نقدهایمان از این شیوهها برای داشتن متنی درست و با اشتباه کمتر استفاده کنیم. با این اقدامات امیدواریم حدود 200 یا 300 سال آینده، با کتابسازی کمتری مواجه باشیم.
در آغاز جلسه «نقد معیار»، یکی از مقالات محسن باغبانی با عنوان «آداب معنابافی در عصر ما» در اختیار تمام حاضران در جلسه قرار گرفت که در آن مغالطات بیشتری با ذکر مثالهای مختلف مطرح شده بود.
معصومه طالبی، پژوهشگر نیز سخنران دوم این جلسه بود که به بررسی ساختار نقد معیار پرداخت. طالبی هدف از نوشتن نقد را ارزیابی اثر به منظور بالا بردن آگاهی خواننده دانست و به تفاوت مقالات در زبان انگلیسی و فارسی اشاره کرد و یک نمونه مقاله انگلیسی را شرح داد و گفت: این مقالات ابتدا با یک عنوان آغاز میشود و بعد با توضیح هدف و ارائه اطلاعات برای کمک به خواننده ادامه مییابد. این اطلاعات به خواننده کمک میکند تا بداند آیا این مقاله و کتاب مورد نظر، با اهداف و نیاز او هماهنگی دارد یا خیر. سپس معرفی کتاب با اطلاعات جزئی آن نوشته میشود و بعد از آن، نحوه جمع آوری اطلاعات. سپس بدنه اصلی مقاله قرار میگیرد که در آن ابزار نویسنده برای رسیدن به هدف و نیز نقاط ضعف و قوت اثرش مطرح میشود. مقاله در یک پاراگراف نهایی به پایان میرسد.
طالبی به نبود چنین پیشینهای در نوشتن مقالات فارسی اشاره کرد و گفت: این ساختار در مقالات فارسی دچار پریشانی است، زیرا گاهی منتقد به جای آنکه به نقد اثر بپردازد، به نقد نویسنده میپردازد. بنابراین، خواننده نیز محتوا را جدی نمیگیرد.
او نوشتن مقالات انتقادی برای کتاب را به دو دسته خوانش نقادانه و نوشتن نقادانه تقسیم کرد و گفت: ناقد باید اطلاعاتی فراتر از نویسنده داشته باشد تا بتواند کتاب او را نقد کند و لازم است که پیش از نوشتن نقد، مقدماتی درباره کار مانند عنوان کتاب، تاریخ نشر، ناشر وغیره ارایه دهد و سپس با یک جمله اثر را معرفی کند که هر چه این جمله رساتر و جذابتر باشد، مخاطبان بیشتری را جذب میکند. حتی لازم است که خلاصهای از اثر را در بخش خلاصه بیاورد و موضوع اثر را در آن توضیح دهد. در بخشی نیز ارزیابی کار را که شامل دیدگاه منتقد درباره کتاب است ارائه کند.
از نظر طالبی، منتقد باید بررسی کند که نویسنده به دنبال انجام چه کاری است؟ قصد داشته کدام خلا محتوایی را پر کند؟ آیا موضوع تازهای را در کتاب خود مطرح کرده یا مطالبش صرفا تکرار مکررات بوده است؟
این پژوهشگر به دیگر وظایف منتقدان اشاره کرد و گفت: منتقد باید تم و درونمایه اصلی مطلب را روشن کند و در بخش ارزیابی، ضروری است که منابع نویسنده را مورد بررسی قرار دهد که آیا این منابع دست اول بودهاند یا فرعی و دست دوم. بعد از ارزیابی، باید نتیجه گیری صورت گیرد که در اصل، خلاصهای است از خلاصه موضوع کتاب و ارزیابی کار نویسنده.
او به یکی از ویژگیهای مقالات انگلیسی اشاره کرد و گفت: مقالات انگلیسی به گونهای ساختاربندی شدهاند که مخاطب میداند برای پی بردن به تز نویسنده سراغ کدام قسمت از مقاله باید برود. ولی در مقالات انتقادی فارسی، چنین قالبی وجود ندارد.
نظر شما