هیوا مسیح در یادداشتی که به بهانه سالروز تولد سهراب سپهری برای خبرگزاری کتاب ارسال کرده، نوشته است: منظومه «مسافر» سهراب سپهری، جهانیترین اثر این شاعر است. او در این شعر از واژههایی جهانشمول استفاده میکند و ما را به سفری ذهنی و عینی میبرد. «صدای پای آب» او به گرد پای «مسافر» هم نمیرسد.
شعر مسافر مانند صدای پای آب به ما شناسنامه نمیدهد و به طور مثال نمیگوید: «اهل کاشانم/ روزگارم بد نیست». شعر مسافر سفری عینی و ذهنی است. او در این اثر از کوچکترین المانها مانند اتوبوس، اتاق، خیابان و... بهره میبرد.
شعر مسافر با صدای پای آب متفاوت است. به گمانم صدای پای آب به گرد پای مسافر هم نمیرسد. از میان همه شعرهای سهراب، شعر بلند مسافر و چند قطعه دیگر از سرودههای او جنبه جهانشمولتری دارد، اما دفترهای قبلی سهراب بیشتر جنبه خصوصی دارند.
سهراب در اغلب شعرهایش از زبان نیمایی بهره میبرد و مانند یک راهب تجربه میکند و در مسیر یک شاعر جهانی با نگاهی جهانی گام میگذارد. نگاه او حاصل عرفانی است که به آن دست یافته است. او عرفان شرق دور و عرفان ایرانی را با هم در شعرش میآورد.
گوهر شعرهای هشت کتاب، تجربههای مستقیم او از بودیسم و مولانا و شمس است و در کتاب آخرش «حجم سبز» میتوان سهراب حقیقی را یافت. همانطور که فروغ را با «تولدی دیگر» میشناسیم سهراب را هم میتوان با مجموعه آخرش بهتر درک کرد. شعر مسافر نیز استعارهای از شاعری مسافر در جهان است. این شعر ترجمه هم شده است. او در این شعر هر آنچه را در جهان غرب و شرق مورد علاقهاش است، بیان میکند.
سهراب در شعر مسافر از زادگاهش به سمت بابل عزیمت میکند و هرچه در این سفر عینی و ذهنی وجود دارد، با زبان و نگاهی شاعرانه بازگو میکند.
نظر شما