از راست به چپ: فرید مرادی، مسعود پایدار، امیر علیبیک و فتحالله فروغی
* از اینکه خودم را ناشر آموزشی بدانم نگران نیستم
در ابتدای این نشست فتح الله فروغی آغاز کننده بحث بود. او به اهداف حضورش در مجموعه کاندیداهای هیات مدیره اشاره کرد.
فروغی: «از ابتدای فعالیتم در حوزه نشر، کتابهایم ویژه حوزه کودک و نوجوان بود و هنوز هم هست اما رویکرد آموزشی دارند. از اینکه خودم را یک ناشر آموزشی بدانم نگران نیستم و تبرا هم نمیجویم. اساساً اینکه وارد این موضوع بشویم که چه کسی با چه حوزهای از کتاب، میخواهد وارد اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران شود؟ نگاه درستی نیست. هدف خدمت به صنف است نه خدمت به حوزه مربوطه خود. چراکه اگر هرکسی به صنف، خدمت کند منافعش به حوزه خودش هم برمیگردد.
بنابراین، ما باید به شروطی قائل باشیم و یک الزاماتی برای حضورمان در اتحادیه داشته باشیم. از منظر من شاید یکی از شاخصها این باشد که ما ببینیم فردی که میخواهد بهعنوان عضو هیاتمدیره خدمت کند دارای چقدر سابقه فعالیت در ابعاد مختلف نشر بوده است؟
این فرد چقدر نسبت به حوزه مربوط به خودش یعنی کار کتاب و کار اتحادیه شناخت دارد یا دارای چقدر نگرش نسبت به موضوعی است که میخواهد در آینده بر عهده بگیرد یا چه اندازه آمادگی پذیرش مسئولیت و وقت گذاشتن دارد.»
* من با مرد بزرگی مانند زهرایی کارم را شروع کردم
در ادامه، مسعود پایدار هم بهعنوان یکی از کاندیداهای شرکتکننده در انتخابات اتحادیه درباره حضورش برای عضویت در هیات مدیره جدید سخن گفت.
پایدار: «ابتدا میخواهم اندکی درباره سابقه فعالیتم در عرصه نشر صحبت کنم؛ سیامین سالی است که در کار کتاب و نشر هستم. کارم را در حوزه عمومی نزد مرحوم محمد زهرایی مرد بزرگ حوزه نشر و یکی از شناختهشدهترین افراد حوزه کتاب شروع کردم.
بعدها به دلیل اینکه رشته تحصیلیام، مهندسی بود همچنین با توجه به اینکه در حوزه دانشگاهی کمبودهای فراوانی داشتیم و دانشگاههای متعددی نیز روزبهروز اضافه میشد درنتیجه بهصورت تخصصی کارم را به سمت نشر دانشگاهی بُردم. در حوزه دانشگاهی نیز سعی کردم همواره از آموختههایم در حوزه عمومی بهره ببرم.
در کنار کسبوکار شخصیام، برای اینکه بتوانم یک خدمت اجتماعی در قالب نهاد صنفی یا انجمنهای فرهنگی داشته باشم، تصمیم گرفتم نامزد هیاتمدیره انتخابات اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران شوم.
معتقدم با همفکری و کارشناسی و پیگیری و تعامل، بسیاری از مشکلات این صنف را میتوان حل کرد. درعینحال افراد کارآزمودهای در فعالیتهای اجتماعی صنفی باید باشند.»
*توزیع مشکل بحرانی حوزه نشر است
توزیع ازجمله مشکلات بحرانی حوزه نشر کشور به شمار میآید. موضوعی که بههرحال باید در برنامه مدیران جدید اتحادیه لحاظ شود. دراینباره یکی از ناشران ادامه جلسه را در دست گرفت.
مرادی: «من از توضیحات دوستان ممنون هستم اما معتقدم اقتصاد نشر کشور ما ، حجم سرمایه در گردش نشر ایران و برگشت سرمایه مشکل دارد. توزیع یکی از حلقههای معیوب در کل حلقه تولید کتاب است. علت ناکارآمدی توزیع در ایران این است که توزیع یک موجود خلقالساعه بوده و بهتدریج شکل نگرفته است. اصلاً توزیع کتاب پدیدهای است که در کشور، بعد انقلاب اسلامی شکلگرفته است. آن حالت انفجاری که بین سال ۱۳۵۷ به بعد در تولید کتاب اتفاق افتاد، عدهای را به این فکر انداخت که کتاب توزیع کنند.
شاید بامزه باشد برایتان بگویم که نخستین توزیعکنندگان کتاب در ایران توزیعکنندگان لوازمخانگی بودند؛ ورود کالاها به ایران تقریباً قطعشده بود درنتیجه توزیع کتاب در کشور را شروع کردند. بنابراین، هیچ تجربه تخصصی در این حرفه نبود. توزیع کتاب در ایران فقط یک منظور را در نظر میگیرد؛ از ناشر کتاب را بگیرد و به کتابفروش برساند. تمام بخشهای دیگری که در توزیع میتواند ذیل توزیع قرار بگیرد مانند توزیع به اُرگانها و سازمانها و همچنین توزیع به فرد، در این سیستم نادیده گرفتهشده است.
عمده ضعف توزیع ایران به خاطر یک حلقه مفقوده است به نام «بازاریاب»؛ ما چیزی به نام بازاریاب در کتاب ایران نداریم. علتش این است که حاشیه سود در توزیع بسیار کم است و بسیار زیاد آسیبپذیر است. تعطیل شدن کتابفروشیها و بلاتکلیف ماندن در سطح کشور فراوان است. درنتیجه انگیزه اینکه بیایند یک بازاریاب حرفهای را استخدام کنند ـ کاری که در همه جای دنیا میکنند و درصد ویژهای هم میگیرد ـ در ایران شکل نگرفته است.
درنتیجه توزیع در کشور ما یک شکل ابتدایی و سنتی دارد. هرکسی هم در این حوزه دنبال تجربه جدیدی رفته است به خاطر ناکارآمدی و نداشتن تخصص و تجربه کافی، خودبهخود در نطفه مانده است. جالب است که کشور ما حتی از تجربههای دنیا در این زمینه نیز استفاده نکرده است!
به نظرم مشکل دیگر توزیع، ورود توزیعکنندگان دولتی به این فرایند است. دخالت دولت در امری که برای دولت نیست اشتباه است. البته برخیها فقط سعی میکنند درست نبودن دخالت دولت را به ممیزی اختصاص دهند درصورتیکه اینچنین نیست؛ کل نقش نظارتی دولت به امر تولید کتاب نقش مخرب و نامناسبی است.
بخش عمده کتاب در ایران در انحصار دولت است؛ کجای دنیا دولت، ناشر کتاب هم میشود. اکنون عمده کتابهای پُرمصرفمان (کتابهای درسی، دانشگاهی، کودک و نوجوان و عمومی) در اختیار دولت است. تمام امور کتاب هم زیر نظر دولت است؛ از گرفتن جواز نشر، تعلیق جواز نشر گرفته تا مجوز کتاب، خرید کتاب و برگزاری نمایشگاهها.
دولت بخشی را ایجاد کرده بهعنوان بخش خصوصی کتاب در ایران، که هر بلایی دلش میخواهد بر سرش میآورد. وقتی به سیر تیراژ کتاب نگاه میکنید به اوج فاجعه پی میبرید. در جامعهای که سالانه خروجی یکمیلیون فارغالتحصیل دارد، تیراژ کتاب هزار یا 500 نسخه است؛ این موضوع خیلی دردناک است. حالا اینجا این پرسش مطرح است که مدیران جدید اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران چقدر میتوانند آن حقوق ازدسترفته را باز پس بگیرد؟ و چه ابزاری را میتواند در این زمینه در اختیار بگیرد؟»
* آیا ناشران دانشگاهی و کمکآموزشی در مقابل ناشران عمومی قرارگرفتهاند؟
در این بخش از نشست، علیبیک با تأیید صحبتهای نشست مبنی بر خروج نهادهای دولتی از فرایند نشر، از دیگر مشکلات این حوزه سخن گفت.
علی بیک: «در اخبار و گزارشها بهصورت جستهوگریخته شنیدم که در انتخابات پیش رو متأسفانه دستهبندی صورت گرفته است و یک طیف دانشگاهی و کمکآموزشی در مقابل یک طیف عمومی و ناشران دیگر قرارگرفتهاند؛ این موضوع نگرانی در میان ما که ناشر عمومی هستیم پیش آورده است که نکند انتخابات پیشرو طوری باشد که ناشران عمومی که تقریباً قریببهیقین یکی از مظلومترین قشر ناشران بخش خصوصی هستند، این وسط دچار مشکلاتی شوند و نامزدهای کنونی و اعضای آینده اتحادیه، از این قشر از ناشران مغفول شوند و خواستههایشان خداینکرده پیگیری نشود.
اقتصاد و نشر یک اقتصاد کاملاً بیمار است؛ شما تمام تولید کتابتان را سهماهه باید پرداخت کنید اما وصولات قسمت فروش رفته کتاب، یک سال و نیم بعد انجام میشود؛ این موضوع را اگر نزد هر اقتصاددان مطرح کنید متوجه میشود که تنها عشق به کار و پیشینه و سابقه باعث شده که این افراد معدود که روزبهروز هم از تعدادشان کاسته میشود، در این صنف باقی بمانند.»
* ما حافظ منافع همه نشر هستیم
در این بخش از نشست فتحالله فروغی برای رفع دغدغههای این دو ناشر و دغدغههایی ازایندست صحبت کرد.
فروغی: «اتحادیه یک سابقه ۵۰ ساله دارد که در دورههای مختلف، هیاتمدیرههایی از حوزههای مختلف بودند که البته بیشترین سهم را ناشران عمومی داشتند و هیچوقت هم این دغدغه نبوده که حالا که ترکیب هیاتمدیره از ناشران عمومی بوده، تکلیف بقیه حوزههای نشر چه میشود. چون این نگاه وجود دارد که کسی که پایش را در اتحادیه میگذارد حافظ کل منافع صنف است. من میخواهم پاسخ دهم به این شنیدههای نامیمونی که نمیدانیم از کجا برخاسته و این دغدغه و نگرانی را میان ناشران همکار ما ایجاد کرده است؟
به چالشهای فراروی حوزه نشر برگردیم؛ پرسش من این است که کدامین چالش، خاص کدام حوزه میشود؟ اگر ما ۱۰۰ یا ۱۰ مشکل داشته باشیم چگونه میشود تقسیمبندی کرد که مثلاً این مشکل فقط مخصوص فلان حوزه است و به حوزه بعدی برنمیگردد؟ وقتی آقای مرادی از توزیع صحبت میکنند مگر مشکل توزیع فقط مشکل کتابهای عمومی است و بقیه حوزهها این مشکل را ندارند؟
اگر ما از کمبود ویترین و پایین بودن شمارگان حرف میزنیم فقط مربوط به حوزه عمومی است؟ نه این مشکلات برای همه است و به اعتقاد من ما مشترکاتمان آنقدر زیاد است که اصلاً نمیتوانیم تفکیکی برایش قائل شویم. من تصور میکنم به لحاظ اینکه حوزه نشر دارای یک طیف وسیع است ما باید به تمام ابعاد این حوزه بپردازیم. حداقل قبل از اینکه به مسئولیت اداره اتحادیه بپردازیم، نیازمند همگرایی نظری هستیم. معتقدم ما به گفتمان نیاز داریم! چراکه این گفتمانها به ما کمک میکنند تا از نیازهای همدیگر بیشتر آگاه شویم و کسی که میخواهد سُکاندار هیاتمدیره اتحادیه شود پیشاپیش اشراف لازم را به نیازهای صنفی خودش داشته باشد و در آینده پاسخگوی این نیازها باشد. به همین دلیل تعدادی از کاندیداها تیمی تحت عنوان «همگان نشر» راهاندازی کردهاند؛ این تیم که ترکیبش ۵ نفره هستند برنامههایی را در دستور کاردارند.»
*بزرگترین موانعی که در بالندگی حوزه کتاب و نشر وجود دارد
پایدار: «بزرگترین موانعی را که در بالندگی حوزه کتاب و نشر وجود دارد به 3 مانع عمده تقسیم کردهام؛ یکی از این موانع، ساختار نامناسب تولید در ایران است؛ تا پایان سال ۱۳۹۳، یازده هزار و ۵۰۰ نشر به ثبت رسیده است. در کنار این یازده هزار و ۵۰۰ ناشر، هزار و اندی کتابفروش در سراسر کشور داریم! این ساختار نامناسب است؛ از این نظر که اصولاً در یک اقتصاد رقابتی تمرکز در تولید، انتشار و پراکندگی در مصرف است. حدود ۸۰ درصد دارندگان پروانه نشر در تهران هستند؛ این از یک نظر میتواند اهمیت تشکلی مانند اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران را نشان دهد که بخش قابلتوجهی از این ۸۰ درصد، حداقل آنهایی که سوابق طولانیتری دارند، در این اتحادیه هستند. بنابراین مهم است که راجع به سرنوشت این اتحادیه صحبت شود.
دومین مانع، عرضه و تقاضای کتاب است. عرضه شامل مسائلی مانند ویترین و کمبود کتابفروشی است. در بین ۱۰ دهک جامعه با توجه به وضعیت اقتصادی امروزی مردم ایران، تقریباً ۵ دهک اول کتاب را کالایی لوکس میدانند و به همین دلایل اقتصادی، امکان ورود کتاب به سبد خانوار وجود ندارد.
۲ دهک نهم و دهم هم داریم که علاقهشان کلاً کتاب نیست. ما یک ۳ دهک ششم، هفتم و هشتم داریم که اینها درواقع تقاضای کتاب دارند؛ اینجا هم درواقع میبینیم که میزان تقاضای کتاب در جامعه کاهش شدید پیداکرده است.
مانع سوم، سیاستگذاریهای حوزه کتاب و نشر است؛ هر چیزی که مانع از این شود که نشر صنعت نشود، ازنظر ناشران مردود است. شما وقتیکه برای ادبیات ایرانزمین امکان خلاقیت را نمیدهید و درواقع محدودیتهایی را ایجاد میکنید، زبان فارسی را در برابر زبان بیگانه ضعیف میکنید و درنتیجه بسیاری از جوانان میروند به سمت اینکه بیشتر با زبان بیگانه آشنا شوند.
بنابراین سیاستگذاریهای اشتباه حوزه نشر اثرات مخرب خود را در تمامی حوزههای مرتبط با نشر میگذارد و اعتلای آگاهی و شناخت در جامعه قدر و منزلتی پیدا نمیکند. جمع شدن این موانع در کنار هم مشکلات فرعی نیز به وجود میآورد که توزیع یکی از این مشکلات است. اصولاً توزیع جزئی از اجزای بازار است.
اعضایی که بهعنوان هیاتمدیره اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران انتخاب میشوند باید اولاً به برنامههایی که اعلام میکنند، متعهد باشند و در جهت اجرایی شدن آنها تلاش کنند.
* اتحادیه باید چتری باشد بر سر همه اعضای صنف
فرید مرادی نیز وارد بحث شد و از انتظارت ناشران از کاندیداهای هیاتمدیره اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران گفت.
مرادی: «نخست باید ببینیم ظرفیت فعلی اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران چیست تا انتظارات را بر اساس آن بیان کنیم. بذر این اتحادیه از سال ۱۳۲۴ کاشته شده است. در این ۷۰ سال این اتحادیه بهتازگی به کمک دولت صاحبملک شده است. کارنامه اتحادیه در این ۷۰ سال نشان میدهد که بهتدریج بسیاری از امتیازاتی که مربوط به ناشران بوده، از اتحادیه گرفتهشده و به دولت منتقلشده است.
اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران اکنون از کارگروهها و کمیسیونهای مختلف برخوردار است. تعداد بیشماری از ناشران نیز با این اتحادیه همکاری میکنند. مساله این است که درآمد این اتحادیه در سال یکسوم هزینههایش است؛ نخست، اعضای هیاتمدیره باید بیندیشند که چه اقداماتی میشود انجام داد تا درآمد این اتحادیه افزایش پیدا کند؟
اتحادیه باید چتری باشد بر سر همه اعضای صنف. آمارها نشان میدهد که بالای ۵۰ درصد تولید کتاب کشور، در تهران صورت میگیرد. چند درصد از این مجموعه عظیم ناشران و کتابفروشان در تهران، عضو اتحادیه هستند؟ و چرا اتحادیه نتوانسته در ترغیب آنها برای عضویت اقداماتی انجام دهد درصورتیکه الزام قانونی است و باید همه به عضویت دربیایند؛ اینها مسائلی هستند که اعضای هیاتمدیره نسبت به آنها باید اقدامات جدی بیندیشند.
در برنامههایی که از سوی دوستان کاندیدا مطرح میشود، یک سری کلیگوییهایی دیده میشود؛ بنده معتقدم که کلیگوییها هیچچیزی را تابهحال حل نکردهاند.
سالهاست که حرفهایی درباره افزایش سرانه مطالعه کشور زدهشده؛ برنامه روشن و مستقیم اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران برای رسیدن به این هدف چیست؟
پیشنهاد میکنم اتحادیه شرکتی را تشکیل دهد تا تولید کتاب عظیم ۲۰ میلیون دانشآموز دبیرستانی بهجای اینکه به جیب دولت برود به جیب بخش خصوصی نشر برود. جواز نشر ناشران را چرا باید وزارت ارشاد صادر کند چرا نباید اتحادیه صادر کند؟ برگزاری نمایشگاهها چرا نباید با اتحادیه باشد؟ کجای دنیا دیدید که نمایشگاهها را دولت برگزار کند؟
دولت بیاید از نقش رقابتی با بخش خصوصی نشر دست بردارد. اجازه دهد تا بخش خصوصی قوام بگیرد. چرا صنعت چاپ یک نشریه دارد. اما صنعت نشر نتوانسته است یک نشریه مستقل داشته باشد؟ چرا مسئله معافیت مالیاتها هیچوقت شفاف و حل نشد؛ هرکس میخواهد وارد هیاتمدیره اتحادیه شود باید بر مسائل کلان نشر کشور ناظر باشد.
به نظرم ناشران مهمترین بخش کاری هیات مدیره جدید ورود صنف به فعالیتهایی است که کاهش تصدیگری دولت را در این بخش به دنبال داشته باشد.»
نظر شما