به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) کمبود ویترین مناسب برای ارائه آثار و اصلاح سیستم توزیع کتاب از دغدغههای همیشگی فعالان عرصه نشر است. آنها معتقدند دادن حق انتخاب کتاب با ارائه و نمایش آن در سطح ویترین و در دسترس بودن این یار مهربان در ایجاد انگیزه برای کتابخوانی بسیار مؤثر است.
مجید رُهبانی، سردبیر نشریه جهان کتاب ازجمله فعالان عرصه نشر است که در این گفتوگو ضمن تشریح وضعیت فعلی سیستم توزیع کتاب در کشور، راهکارهایی را برای بُرونرفت از چالشهای موجود در این حوزه ارائه میکند.
* از سیستم فعلی توزیع کتاب در کشور راضی هستید؟
اجازه دهید بهجای صحبت از راضی یا ناراضی بودن، از «کارآمدی» بگویم. بنابراین پرسش شما را اینطور طرح میکنم: كه شبکه توزیع کتاب ایران کارآمد است یا خیر؟ با اطمینان میتوانم بگویم که نه تنها ناشران، پدیدآورندگان و مخاطبان آثار، بلکه بسیاری از توزیعکنندگان کتاب در ایران هم پاسخشان به این پرسش مثبت نیست. البته لازم است تذکر دهم که در اینجا کتابهای حوزه عمومی موردنظرم است و نه کتابهای آموزشی و کمکآموزشی که وضعیتشان کاملاً متفاوت است و شبکه توزیع کارآمد و پررونقی هم دارند.
اغراق نکردهایم اگر بگوییم سیستم توزیع فعلی ما حتی توانایی پخش نیمی از کتابهای نشر امروز ایران را ندارد. در تهران اغلب کتابها تنها یک بار و آنهم در بدو انتشار، از طریق شبکه توزیع به کتابفروشیها ارائه میشوند و اگر از طرف کتابفروشیها دوباره درخواست نشوند دیگر مجال عرضه نمییابند. کتاب بهطور مستمر و فراگیر به همه شهرهای بزرگ کشور نمیرسد. منظور من تنها مراکز استان و شهرهای پرجمعیت و نه شهرهای کوچک (برخی از شهرهای کوچک با تعطیل یا تغییر کاربری یکی دو کتابفروشی باقیمانده خود، بهتدریج در حال حذف شدن از بازار کتاب عمومی کشورند).
روش «خرید به امانت از ناشران و فروش قطعی به کتابفروشان» در شرایط رکود فعلی بازار کتاب، مشکلات زیادی را به بار آورده است. مهلت تسویهحساب پخشکنندگان با ناشران رفتهرفته افزایشیافته است و این باعث ایجاد وقفه در گردش مالی بخش تولیدشده است. مهلت پرداخت یادشده که در اوایل دهه ۱۳۸۰ بهطور متوسط ۵ تا ۷ ماه بود، هماکنون به ۷ تا ۹ ماه (و بلکه بیشتر) رسیده است.
شبکه توزیع کتاب در ایران از اواخر دهه ۱۳۵۰ آغاز به کارکرده است. در این مدت بهزحمت میشود تحول و ابتکار عمل خاصی را در شیوههای کار آن تشخیص داد. شاید بهرهگیری از رایانه و نرمافزارهای حسابداری و انبارداری تنها تحول جدیای باشد که این بخش تجربه کرده است. وگرنه روشهای بازاریابی، دریافت سفارش و ارائه کالا در اکثر مؤسسات توزیع، تقریباً همان است که بود.
ناکارآمدی شبکه توزیع نتایج زیادی دارد: به همین تقاضای محدود کتاب هم پاسخ درخور داده نمیشود و کتاب در دسترس مخاطبان بالقوه آن قرار نمیگیرد. بهتبع آن، کسبوکار کتاب آسیب میبیند. در کشور طیف پدیدآورندگان حرفهای کتاب (که تولیدکنندگان فرهنگاند) شکل نمیگیرد. چراکه کسی نمیتواند به این کار بهعنوان یک شغل اتکا کند و از راه تألیف و ترجمه زندگی خود را بگرداند. همین امر بهتدریج از کیفیت کتابهای تازه خواهد کاست و وزنه کتابهای کمارزش را بیشتر خواهد کرد. گردش مالی نشر دشوارتر و سود این حرفه بهعنوان یک فعالیت اقتصادی کمتر میشود. طبیعی است که بخشی از سرمایههای موجود در نشر بهطور موقت و یا دائم از این حرفه خارج و جذب مشاغل سودآور شود و شماری از بنگاههای متوسط نشر، که بقاء و استمرار فعالیتشان برای آینده کتاب و نشر کشور ضروری است، رفتهرفته از میدان حذف شوند.
*سیستم توزیع کتاب کشور با چه مشکلات و چالشهایی مواجه است؟
در حقیقت بخش بزرگی از ناکارآمدی توزیع کتاب را در ایران باید در شرایط عمومی نشر کشور جستوجو کرد. پیش از همه، کم بودن تقاضای کتاب در ایران امروز، بهتناسب جمعیت کشور است. به خاطر دارم که در سال ۱۳۹۰ (که آخرین «سرشماری عمومی نفوس و مسکن ایران» انجام شد) در یک محاسبه بسیار کلی و همراه با تساهل، بر اساس آمار خانه کتاب و بدون حذف کتابهای آموزشی و کمکآموزشی، سرانه کتاب هر ایرانی در آن سال به دست آمد که کمتر از ۲ نسخه بود!
پیش از سرزنش کردن شبکه توزیع کتاب به خاطر ناکارآمدیاش، باید جامعه امروز ایران را زیر ذرهبین بُرد. جامعهای که ازنظر تعداد باسوادان، دانشآموزان، دانشجویان و دارندگان تحصیلات عالی قابلمقایسه با هیچ دورهای از حیات این کشور نیست. متأسفانه به خاطر نبود پژوهشهای اجتماعی در این زمینه، نمیتوانیم تصویری از میزان بهرهمندی ایرانیان از کتاب ارائه دهیم. اما پیداست که افزایش تقاضا برای یک کالا بهطور مستقیم بر میزان تولید و همچنین کارآمدی توزیع آن اثر میگذارد. یکی از دلایل اصلی تحول نیافتن شبکه توزیع کتاب و سازوکارهای سنتی حاکم بر آن و همچنین به وجود نیامدن بنگاههای بزرگ و توانمند در این عرصه، همین امر است.
از سوی دیگر، نقش سیاستگذاریهای فرهنگی را نباید نادیده گرفت. سیاستهای حمایتی دولت از کتاب و نشر (از اواسط دهه ۱۳۷۰ تا اواسط دهه ۸۰) که بیشتر متوجه حمایت مالی از بخش تولید کتاب بود، ضمن اینکه باعث رشد مثبت و چشمگیر تعداد عنوانها (و البته کاهش متوسط شمارگان) در هرسال شد، نتایج دیگری هم در پی داشت که تا امروز آثار برخی از آنها را شاهدیم. یکی از آنها رشد نامتوازن بخش تولید نسبت به سایر بخشهای چرخه کتاب و نشر است. بهعبارتدیگر، همپای تولید و نشر کتاب، امکانات و توانایی بخش توزیع کتاب و همچنین کتابفروشیها رشد نکرد. مسئله تناسب نداشتن تعداد تولیدکنندگان کتاب (ناشران) نسبت به فروشندگان کتاب (کتابفروشیها) را همه میدانند و بارها گفتهاند.
یکی از مشکلات توزیعکنندگان، محدودیت مراکز فروش کتاب و ویترینهای کتابفروشیهاست. کتابفروشی کاری پُرزحمت، سرمایهبَر و کمبازده است. درنتیجه انگیزهای برای جلب سرمایه و افراد تازهنفس و علاقهمند به این حرفه ایجاد نمیشود. توزیعکنندگان، بهمثابه حلقه واسط میان ناشر و کتابفروش، با محدود ماندن و حتی کاهش یافتن فضاهای عرضه کتاب در سراسر کشور، میدان فعالیت خود را بسیار محدود مییابند.
مشکل دیگری که پخشکنندگان با آن درگیرند و این روزها بهواسطه رکود بازار کتاب بیشتر نمود دارد، دشواری وصول مطالبات از کتابفروشیها بهویژه در شهرستانها و برگشت شدن چکهای دریافتی از آنهاست. طبیعی است که توزیعکنندگان هم در این شرایط، در انجام تعهدات خود به ناشران دچار مشکل میشوند و موعد پرداختهای خود را بیشتر به تعویق میاندازند. ریسک زیاد توزیع کتاب در شهرهای کوچک در کنار کمبود نقدینگی، از مشکلات همیشگی توزیعکنندگان کتاب ایران است.
تداخل صنفی در بخشهای مختلف نشر و ازجمله توزیع کتاب، نبود تعریف دقیق از محدوده کار توزیعکنندگان و بار شدن وظایفی چون تبلیغ و بازاریابی برای کتابها که قاعدتاً بر عهده ناشران و خارج از توان توزیعکنندگان است، رسمیت نداشتن صنف و قانونمند نبودن ورود به آن، نبود نظام حمایتی و فقدان تشکل صنفی توانمند و فراگیری که توزیعکنندگان را نمایندگی کند و بتواند برای مسائل این صنف چارهاندیشی کند موضوعات دیگری است که مجال بحث آنها نیست.
* شما بهعنوان فعال عرصه نشر چه پیشنهادهايي برای بُرونرفت از این مشکلات ارائه میکنید.
پیش از ارائه پیشنهاد و راهحل برای یک مسئله، نخست باید آن را بهدقت شناخت و موردمطالعه قرارداد. این کار بدون انجام پژوهشهای علمی میسر نیست. کار کتاب و نشر در ایران دهههاست که بر اساس شم مدیران هدایت و اداره شده است. اما در دنیای امروز، برای حل چنین مسائلی نمیتوان تنها به شم افراد اتکا کرد. متأسفانه از ضرورت پژوهش در عرصههای مختلف مربوط به کتاب و نشر ایران آنقدر گفته و نوشتهشده که تکرار آن کسالتبار است. پژوهش در نشر، خود به مسئله لاینحلی تبدیلشده که بعید است به این زودیها چارهای بیابد.
*در این زمینه بخوانید:
(1) آموزگار: نسبت تعداد ناشران به کتابفروشان منطقی نیست/ تمرکز 75 درصد صنعت نشر در پایتخت (اینجا)
(2) مدیر انتشارات منادی تربیت: توزیع کتاب گرفتار حلقههای غیر صنفی و مجاری نامناسب است (اینجا)
(3) مدیر فروش انتشارات دانشگاه صنعتی شریف: بعضی ساندویچفروشهای دیروز، دنبال پخش کتاب رفتهاند! (اینجا)
(4) حسن سرشتی: توزیع کتاب در کشور در انحصار قشر خاصی از پخشیهاست (اینجا)
سهشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۳ - ۰۹:۳۱
نظر شما