در 25 سال گذشته آلمان شاهد بازگشایی آرشیوها و برنامههای آموزش ملی و مباحث عمومی درباره میراثهای بهجامانده از آلمان شرقی و آلمان غربی بوده است.
اما شهروندان آلمانی چه خاطراتی را از گذشته برای دولت جدید خود به ارمغان آوردند؟ مطمئناً در رأس این خاطرات، رایش سوم (آلمان نازی) قرار دارد. اما اینهمه چیز نیست، تاریخ آلمان شبیه تاریخ هیچیک از کشورهای اروپایی دیگر نیست و این به دلیل استفاده آگاهانه آلمانیها از تاریخ خود برای متفاوت عمل کردن در آینده و جلوگیری از تکرار گذشته است. آلمان کشوری است که برای شناخت اروپا و جهان باید آن را شناخت.
لباس غواصی (یک ابزار نظارت دولتی)
اسناد رسمی ظلم و ستم آلمان شرقی در بایگانی دولت موجود است، اما عمداً آنچنان مطلوب و پنهانکارانه نوشتهشده که تصویر اندکی ازآنچه واقعاً اتفاق افتاده را نشان میدهد.
این لباس غواصی آبی با زیپ سفید احتمالاً فقط یکبار پوشیده شده، آنهم زمانی بوده که صاحبش دو سال پیش از سقوط دیوار برلین از راهی در صد مایلی شمال آن، با قایق قصد فرار از آلمان شرقی را داشته که دستگیر و زندانی میشود و لباس او نیز توسط استاسی مصادره میگردد. آنها از این لباس بهعنوان ابزار آموزش به خبرچینان خود استفاده کردند تا به هرکس که لباس غواصی یا قایق میخرد مشکوک شوند.
بنابراین این لباس نهتنها نماد شهروند گریزان از کشورش است، بلکه نماد نظارت شدید دولتی برای ممانعت دیگران از فرار نیز هست. به همین دلیل است که اکنون در برلین هیچ دوربین نظارتی نمیبینید.
پرتره گوته (یک شهروند جهان)
گوته در آلمان غیر از دارا بودن جایگاه والای نویسندگی، نماد اعتقاد به ارتباط آزاد با جهان است. پرتره گوته که او را در سال 1787 در ایتالیا نشان میدهد، معروفترین پرتره در آلمان است.
یک کلمه در مورد گوته وجود دارد و آن «شهروند جهان» است. گوته معتقد بود که نمیتوان فقط یک فرهنگ (آلمانی) داشت بلکه باید در مورد بریتانیا و فرانسه، یونان و روم و کشورهای دیگر نیز آگاهی داشت. توجه او همچنین بسیار معطوف اسلام و مسلمانان بود.
هاتداگ (سوسیسهای محلی)
شارل دوگل یکبار در مورد سختی حکومت بر کشوری که 246 نوع پنیر دارد، سخن گفته بود! اما او نمیدانست که چقدر خوشبخت است زیرا آلمان چهار برابر آن، انواع سوسیس دارد!
آنچه این سوسیسها میگویند این است که هویت محلی آلمان همچنان رونق دارد، چیزی که شاید در مورد انگلستان با هزار سال دولت متمرکز در لندن وجود نداشته باشد. در آلمان به تعداد تنوع در گویش و تاریخهای محلی سوسیس وجود دارد و شما میتوانید با سوسیسی که میخرید یا از طریق لهجه مردم بفهمید در کجای آلمان هستید.
دورر (هنرمند ملی آلمان)
«آلبرشت دورر» نقاش و حکاک آلمانی، نخستین هنرمندی بود که از طریق صنعت چاپ توانست آثار خود را در سرتاسر اروپا بفروشد. او همچنین آرم مخصوصی برای خود ابداع کرد تا آثارش متمایز باشند. آثار او بر شخصیتها متمرکز و تمثیلی از تجربههای مختلف ملت آلمان هستند.
میسن (نمایشگاه مجسمههای چینی)
«یوهان بتگر» یک شیمیدان آلمانی و نخستین کسی بود که توانست در سال 1710 در اروپا ظرف چینی را که بسیار ارزشمند بود، بسازد.
او از چینی مجسمههایی زیبا ساخت. ازجمله آنها یک کرگدن است که جذابیت و آناتومی دقیق و عجیبی دارد. این مجسمه نماد دانش آلمانیها و دستیابی به فناوری ساخت چینی در غرب است.
کمپ بوخنوالت (یک اعتراض عمیق و آرام)
تمام اردوگاههای کار اجباری شعار «کار تو را آزاد میکند»، بر سردر خود داشتند ولی نازیها برای کمپ کارگران یوخنوالت که در آن هزاران نفر با مشقت کار میکردند، شعار «هر آنچه آنها شایستهاش هستند» را انتخاب کردند که تحریفی کامل از مفهوم عدالت بود.
مقامات نازی یکی از زندانیان را برای طراحی این شعار و نصب آن بر دروازه کمپ انتخاب کردند. «فرانتس ارلیک» نیز این شعار سنگدلانه و منفور را با حروفی زیبا نوشت. این کار نشان داد که مردم حتی در شرایط وحشتناک نیز میتوانند راهی برای دفاع از کرامت خود پیدا کنند.
مجسمه زن درسدنی (زنان ویرانهها)
مردم آلمان به یاد دارند که بمبارانهای متفقین در جنگ جهانی دوم چه بر سر مردم غیرنظامی درسدن (مرکز ایالت زاکسن آلمان) و گنجینههای هنری آن آورد و بخشهایی از هویت این شهر تاریخی از دست رفت.
اما برای پاکسازی این آشفتگی و خرابی، زنان درسدن همراه مردان، سنگهای ساختمانهای تخریبشده را جابجا کردند و بهسرعت درسدن تبدیل بهجایی درخور زندگی شد.
سپس یک مجسمهساز آلمانی به نام ماکس لاکنیت که تمام آثارش در حمله هوایی ازدسترفته بود، مجسمهای کوچک از خردهسنگهای رنگی که در خرابهها پیداکرده بود، ساخت. این مجسمه زنی جوان است که صبورانه به روبرو نگاه میکند.
گرچه این مجسمه اثر هنری بزرگی نیست ولی بخشی از حافظه تاریخی مردم آلمان از ویرانیهای اواخر دهه 1940 و ارتش زنان برای پاکسازی آن است.
فرشته بارلاخ (تلاش برای صلح و آشتی)
بیوگرافی مجسمه «ارنست بارلاخ»، بیوگرافی آلمان در قرن 20 است. بارلاخ در جنگ جهانی اول بهعنوان یک مبارز وطنپرست به میدان رفت.
او این یادبود را برای کشتهشدگان و بازماندگان جنگ برای کلیسای جامع پروتستان، در شهر کوچکی در 100 مایلی برلین، ساخت. این مجسمه فرشتهای معلق در هوا است که غم و اندوه را با خود بالا میبرد. این اثر مسئولیت جنگ و غم بهجامانده از آن را به تصویر میکشد.
اما ازآنجاکه نازیها از صلحطلبی بارلاخ متنفر بودند، مجسمه را ذوب کردند و از برنز آن برای جنگ بعدی استفاده کردند. سپس دوستان بارلاخ مجسمه دیگری شبیه آن ساختند و برای محفوظ ماندن، آن را دفن کردند. پس از جنگ این مجسمه در کلیسای آنتونیت در کلن قرار داده شد.
مردم معتقدند قدرت و صلابت نمادین این فرشته قادر بود نهتنها غم جنگ جهانی اول بلکه اندوه میلیونها کشته در دوره حکومت نازی را بر دوش خود حمل کند.
نظر شما