نگاهی به کتاب «مولف به مثابهی تولیدکننده» اثر والتر بنیامین
انقلابیون مطبوعات بورژوایی، محکوم به شکستاند
والتر بنیامین در کتاب «مولف به مثابهی تولیدکننده» آنهایی را که در مطبوعات بورژوایی (به عنوان یک تولیدکننده اقتصادی) با «انگیزه انقلاب سوسیالیستی» فعالیت می کنند «محکوم به شکست» می داند.
گرچه تاثیرگذاری تفکرات چپ مدتهاست که قدرت خود را از دست داده اما دلیلی بر آن نبوده که نوچپ گرایان از ادبیات متعهد دست بشویند و کارکرد آن را پایان یافته تلقی کنند. این چپهای جدید مدتهاست که مهمترین سوال تاریخی و کلاسیک خود را، که همان «چه باید کرد؟» معروف بوده، بازنمایی کردهاند و در تاملات خود به دنبال پاسخی برای آن میگردند. اگر در گذشته پرسش «چه باید کرد؟» در پی یافتن پاسخی برای دلیل عدم انقلاب در کشورهای سرمایه داری مطابق پیشبینیهای مارکس بود، امروزه تلاشی است برای برونرفت از این بنبست که چرا اندیشههای منتقدانه و معترضانه چپ اثرگذاری پیشین خود را از دست داده و نمیتوانند در مقابل توانایی ساختاری لیبرال- بورژوا منشا اثر باشند. به عبارتی آنها دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش هستند که در تسلط لیبرالیسم و ساختار سرمایهای آن، چگونه میتوان تفکر چپ و گذر از این ساختار متصلب را زنده نگه داشت؛ موضوع و دغدغهای که در اندیشههای والتر بنیامین، یکی از متفکران مکتب فرانکفورت با وجود زیست در جهان دوقطبی، وجود داشته و پیش از گرفتار آمدن در وضعیت جدید برای برونرفت از آن تلاش کرده است.
اندیشههای والتر بنیامین از آن حیث در وضعیت امروز حائز اهمیت است که در دوران فروپاشی هژمونی چپ هنوز یکی از منابع تفکر چپگرایان است و شناخت آن کمک شایانی به شناخت گفتمان چپ معاصر و چگونگی مواجههاش با شرایط جدید میکند. اندیشههای او هنوز موضوعیت خود را در «چه باید کرد؟» چپهای معاصر از دست نداده است.
رساله «مولف به مثابه تولیدکننده» از جمله تلاشهای والتر بنیامین برای این «چه باید کرد؟» است. این کتاب که به نوعی ادامه رساله دیگری با عنوان «تاریخ خرد عکاسی» است، توسط نشر زاوش در کتابی مستقل با همین نام به اضافه دو مقاله انتقادی از بوریس بوردن و هیتو استیرل ترجمه و منتشر شده است.
والتر بنیامین در این مقاله با در نظر گرفتن خصلت نظام سرمایه داری نوین در رویکرد تولیدی و بر مبنای مناسبات کار به همه امور، یادآوری می کند که چنین نظامی مولف را هم تبدیل به یک تولیدکننده میکند که باید این مناسبات را به جذابترین و اثرگذارترین شکل خود عرضه و اثر را تبدیل به کالایی مصرفی برای سرگرمی و لذتبخشی عامه کند.
در چارچوب این منطق که مخاطبان به نوعی گرفتار مصرف کالاهای لذتبخش و سرگرمکننده آثار مولفان هستند و به چنین سلیقهای عادت کردهاند، والتر بنیامین به دنبال یافتن راه حلی برای نفس کشیدن و در امان ماندن از این وضعیت است. او برای برونرفت از این وضع، برخلاف اسلاف خود تکنیک (فرم) ادبی را نادیده نمیانگارد و حتی با وجود بدبینیهای مفرط، توجه و تاکید به آن را توصیه میکند.
والتر بنیامین در این مقاله بنا دارد به این پرسش پاسخ دهد که چگونه میتوان در فضای پساچپگرایی هنوز آثاری تولید کرد که ضمن تامین اصل تعهدپذیری، از تکنیکهای ادبی هم به گونهای بهره گیرند که در دام سرگرمیسازی صرف یا تعهدگریزی گرفتار نیایند.
او که به دشواری کار خود وقوف دارد، تمام مقاله را به حل و فصل جدال تعهد و تکنیک اختصاص داده است. از یک سو بر این امر که یک متن سیاسی برای اثبات محق بودن و به تعبیری موفق بودن در بیان حقیقت ناچار به استفاده از تکنیکهای ادبی است، توصیه می کند و از سوی دیگر آنهایی را که در مطبوعات بورژوا (به عنوان یک تولیدکننده اقتصادی) با «انگیزه انقلاب سوسیالیستی» فعالیت میکنند «محکوم به شکست» میداند.
در چارچوب آنچه بنیامین طرحریزی میکند «مفهوم تکنیک، عزیمتگاه دیالکتیکی» است که به یاری آن باید بر تقابل بی ثمر فرم و محتوا غلبه کرد. مضافا، این تعریف از تکنیک به تعیین یا تعریف صحیح رابطه میان گرایش و کیفیت اشاره میکند؛ وضعیت آرمانیای که او در «تئاتر اپیک» برتولد برشت میبیند و در انتهای این مقاله به معرفی آن میپردازد.
بنیامین برای نشان دادن اهمیت منطق تولید در آثار بورژوایی و به بیانی تعریف و تجسم مولف به مثابه تولیدکننده، مطبوعات را مثال میزند و بدبینی خود را نسبت به عمل انقلابی این «گرایش سیاسی که نویسنده در آن بستگی خود را با پرولتاریا تنها در رویکردهایش (و نه به عنوان یک تولیدکننده) تجربه میکند»، نشان میدهد و تا آنجا پیش میرود که عمل آنها را حتی «ضد انقلابی» معرفی میکند.
او که چون چپهای ارتدوکس به هیچ چیز جز عمل انقلابی باور ندارد، هرگونه تلاش در استفاده از خلاءهای ساختاری دستگاه تولید را محکوم به شکست میداند و تغذیه از دستگاه مولد را، با وجود ظاهر انقلابی، بدون تغییر آن دستگاه بیاثر میداند.
والتر بنیامین در تبیین بدبینی خود به این تلاشِ به زعم او ضد انقلابی، به «توانایی جذب مقادیر حیرتآوری از درونمایههای انقلاب توسط دستگاه بورژوایی تولید و انتشار» استناد میکند و چنین نویسندگانی را مزدور مینامد و تاکید میکند تا زمانی که دستگاه بورژوایی مولد توسط «نویسندگان مزدور» (حتی اگر ادعای انقلابی داشته باشند) تغذیه شود، این نویسندگان هرگز نخواهند توانست «به لحاظ ساختاری دستگاه تولید را به نفع سوسیالیسم از طبقه حاکم دور کنند.»
او از این نویسندگان چنان ناامید است که بخش قابل توجهی از ادبیات به اصطلاح چپگرا را فاقد هرگونه کارکرد اجتماعی تلقی میکند و آنها را به جز تداومبخشی به جریان سرگرمسازی عامه، از هرگونه هنری تهی میداند.
بنیامین جریان جذب نویسنده انقلابی در ساختار مولد بورژوایی و بیاثر کردن او را در مفهوم «عینیت نو» تشریح میکند و آن را فرایندی برای «به روز کردن رپرتاژها» تعریف میکند. او برای آنکه مفوم «عینیت نو» و فرایند عمل آن را نشان دهد به مجموعه عکسهای مشهور رنجر پاچ با عنوان «دنیا زیباست» استناد میکند؛ مجموعهای که در تلاشی موفقیتآمیز تصویر فقر و فلاکت را در ساختاری جذبکننده به شیوه مد روز تبدیل و در عملی مضمحلکننده، تلاش به ظاهر انقلابی او را بدل به ابژه لذت میکند.
او این اضمحلال را در ذات و کارکرد اقتصادی عکاسی مرتبط میداند؛ به گونهای که عکاس را وامیدارد تا محصول خود را به مثابه یک کالا عرضه و برای مصرف توسط توده آن را به ابژهای لذتبخش تبدیل کند.
والتر بنیامین که جدال فرم و محتوا را در فرایندی دیالکتیکی فهم کرده بود احتمالا به دلیل همنشینی با برتولد برشت (که در هنگام نگاشتن این مقاله مدتی طولانی را نزد او می گذارند) سنتز تفکر خود را در تئاتر اپیک او دید و درباه آن نوشت: «تئاتر اپیک بیش از آنکه دست به کار انباشتن عامه با احساسات شود (حتی اگر آن احساس طغیان و سرکشی باشد) عامه را وادار میسازد تا وضعیتهایی را که در آن زیست میکند، با حفظ فاصلهای مشخص و سر فرصت با دقت بررسی کند.»
او نقطه قوت این اثر ادبی را که برآیند هوشمندانهای از بهکارگیری تکنیک برای اصلیترین هدف آن یعنی محتوای انقلابی است در خنده محقق میداند. تمایز خنده که چهره را میگشاید با غم که چهره را در هم میکند در افزایش بخت اندیشیدن در اولی است. مهمترین نقطه قوت تئاتر اپیک که آن را تبدیل به دیالکتیکی رهاییبخش میکند، «ولخرجی آن در میزان خنده است.» در واقع از نظر والتر بنیامین خنده بهترین نقطه شروع اندیشه رهاییبخش است.
کتاب «مولف به مثابه تولیدکننده» با دو مقاله انتقادی از بوریس بودن و هیتو استیرل، نوشته والتر بنیامین و با ترجمه ایمان گنجی و کیوان مهتدی توسط نشر زاوش با شمارگان هزار نسخه در 79 صفحه و به قیمت 45 هزار ریال منتشر شده است.
نظر شما